ziyarat ebne tavoos.mp3
15.27M
📃 زیارت خاص امام عصر(عج)، به نقل از سیدابن طاووس
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
⛔هشدار روز ابرنحس 8 ذی الحجه⛔
شروع: اذان عشاء جمعه 25 خرداد
پایان: اذان عشاء شنبه 26 خرداد
🔥در این روز نحس به هیچوجه شروع کار جدید و معامله و جشن و دورهمی و خرید و انعقاد نطفه و نکاح و سفر نداشته باشید🔥
💥توصیه های لازم برای این روز نحس:
گوشه نشینی
روزه و
استغفار و
نماز آیات (هم نیت ما فی الذمه هم نیت قضا) بپردازید.
به مساجد پناه برده و به درگاه الهی مویه و ناله کنید
و برای دفع بلا از امام زمان و امت ایشان دعا کنید. 🤲🏻
@elm_tanjim
🌹جوانمردان هرگز نمی ميرند...
﷽با ولایت تا شهاבت ٖؒ﷽
✅کانال سردار شهید تختی بهراد نصر ⬇️
🌹https://eitaa.com/shahedbhradnasr
-------------------------🌹-------------------------
4_5836838492017003577.mp3
21.59M
🤝صوت قرائت #دعای_عهد
🕗قرار صبحگاهی منتظران ظهور
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🔅ظهور #امام_زمان عج را جدی بگیریم!
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
🎙 #استاد_پناهیان
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
🔷خاطراتی از شهید قربانعلی عرب:
✨سیرت واقعی
قربانعلی به وجود امام خمینی (ره) عشق می ورزید و برای دیدار ایشان لحظه شماری می کرد. یکبار توفیق حاصل شد و او به دیدار خصوصی حضرت امام (ره) نائل گردید. هنگامیکه به سوی اطاق قدم برمی داشت، هر آن تپش قلبش بیشتر و آتش وجودش سوزان تر می شد. به ورودی اتاق رسید اما ایستاد و جلو نرفت، همه همراهان از عشق او به دیدن روی امام آگاه بودند و از این عمل قربانعلی متعجب شده بودند.
«چرا داخل نمی شوی؟ مگر نمی خواستی ایشان را ببینی و به دست بوسی شان بروی ؟»
قربانعلی سر به زیر انداخت و آهسته گفت: «می ترسم امام چهره واقعی مرا ببینند و به سیرتم پی ببرند. من از سیرتم شرمسارم و نمی خواهم امام ناراحت شوند …»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✨باغبان گلها
سال های جنگ بود و قربانعلی مجروح از گلوله کینه توزانه دشمن در بیمارستان بستری شد. یکبار از صدا و سیما برای مصاحبه به بیمارستان آمدند تا با آقای عرب مصاحبه کنند اما قربانعلی نپذیرفت و به نوجوان کنار دستش اشاره کرد تا با او مصاحبه کنند، خبرنگار پرسید:چرا؟ و او پاسخ داد:«کار را همین نوجوان ها و بسیجی ها انجام می دهند ما هیچ کاره ایم، خبرنگار به سمت تخت نوجوان رفت و سؤالاتی پرسید:«مصاحبه تمام شد خبرنگار از نوجوان پرسید:«آقای عرب را می شناسی؟» بسیجی بی تأمل پاسخ داد:«او یکی از فرماندهان لشگر است من او را به اسم می شناسم ولی قیافه او را ندیده ام خبرنگار آقای عرب را به او نشان داد بسیجی شرمزده سر به زیر افکند زیرا عرب همان فردی بود که در طول دوران درمانش بیشتر کارهای شخصی او را انجام می داد. عرب مردی کامل بود انسانی وارسته از مادیات دنیا، همیشه بچه های رزمنده را به نام آقای گل صدا می کرد گرچه برای تمام آنانکه او را می شناختند او بهترین گل دنیا بود.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✨جهاد اکبر
اواخر سال 1363 بود که یک روز مرا صدا کرد و گفت: «تصمیم دارم از لشگر امام حسین(ع) بروم و در جای دیگری مشغول خدمت شوم. جایی که غریبه باشم و کسی مرا نشناسد.» علت تصمیمش را پرسیدم و او پاسخ داد: «من سال ها در این لشگر بوده ام و تقریبا همه مرا می شناسند و احترام خاصی برایم قائلند. نگرانم که مبادا از خلوص نیتم کاسته شود و برای ریا، کارها را انجام دهم نه برای رضای خدا. اگر به جایی بروم که غریبه و ناشناخته باشم، دیگر این نگرانی وجود ندارد.» به او پیشنهاد کردم که با امام جمعه آبادان مشورت کند و موضوع را با ایشان درمیان بگذارد تا راهنمایی اش نماید. ایشان به قربانعلی دلگرمی و امید داده به او گفتند: «با قوت قلب و نیت پاک به کارتان ادامه دهید که رضای خدا در این است که در لشگر خودتان باقی بمانید، تا از تجربیاتتان استفاده شود.»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✨جواب شهدا
در منطقه بودم که خبر مجروح شدن قربانعلی را برایم آوردند. خود را به بیمارستان رساندم و چند روزی کنارش ماندم. او با وجود اینکه زخم ها و جراحات عمیق و زیادی در بدن داشت، لب به شکایت و ناله نمی گشود. تنها چیزی که از زبانش نمی افتاد، ذکر خداوند و درود و سلام بر اهل بیت (ع) بود. در یکی از روزها استاندار اصفهان همراه هیأتی برای عیادت از او به بیمارستان آمدند و در مورد حماسه آفرینی ها و فداکاری های قربانعلی صحبت کردند و او را مورد تکریم و تمجید قرار دادند. پس از رفتن آنها، دیدم که چشمان قربانعلی پر از اشک شده و او به شدت گریه می کند. پرسیدم: «چرا گریه می کنی؟ مگر فراموش کردی که گریه برای بخیه هایت مضر است؟» پاسخ داد: «من با چشم خود شهادت و رشادت رزمندگان را در شب عملیات دیده ام و بسیاری از آنها در کنار خودم به شهادت رسیدند. کار اصلی بر دوش آنهاست آن وقت نام و افتخارش را به من می دهند. آخر فردای قیامت چگونه جواب شهدا را بدهم؟!»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✨آقای گل
بهش میگفتند: «اوستای عرب» همه کاری بلد بود. از زدن دکل دیدهبانی گرفته تا کندن خندق تا تو دل عراقیها. وقتی خواسته بودند مسجد چهارده معصوم را در شهرک دارخوئین بسازند، عرب شده بود پیشقدم. اسم ماشینهای آجر و بلوک و سیمان را گذاشته بود ماشین ثواب و خودش هم شده بود بنای مسجد. سعی میکرد اولین کسی باشد که خودش را به ماشین ثواب میرسونه.
از اولین کسانی بود که جلوی دشمن خط شیر را راهاندازی کردند و به راستی که چه اسم قشنگی خط شیر، خطه شیرمردان، و قربانعلی هم جزء آنها بود .
وقتی اومده بود جنگ، با یک خانواده جنگزده اهوازی آشنا شده بود. قربانعلی که دلش مثل گنجشک؛ فهمیده بود که آن خانواده خانه ندارند؛ خانواده خودش را به خانه پدری برده بود و خانه هفتاد متری خودشان را به آنها داده بود. آخر تو مرامش ایثار و گذشت موج میزد.
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند کوتاه از سردار شهید قربانعلی عرب
شادی روح شهدا صلوات🕊🌹
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr