🌀 شهادت اتفاقی نیست؛ مخصوصا شهادت در روز ولادت حضرت زهرا و در آغوش حاج قاسم
📝 به یاد طلبه شهید علیرضا محمدیپور
🔸 ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تکپسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛
✅ مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند.
✅ انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب.
در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی.
مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت.
🔺 بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود.
🔻 کار فرهنگی یکی از مساجد را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانهای برای این کار در مسجد قرار داد. کتابخانهای که بوی شهدا از آن استشمام میشد.
♨️ همین عید غدیر عروسیاش بود و دختری در راه داشتند به نام #زینب...
💠 و دیروز علیرضا سبکبال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پرنور حاج قاسم سلیمانی...
به فاتحه و صلواتی یاد کنیم از این شهید جوان روحانی ۲۴ ساله...
#شهدای_روحانیت
#جنایت_کرمان
#شهید_محمدی_پور
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۱ با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۲
دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال #خط_خون مصطفی بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند...
سعد میترسید #فرار کنم..
که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست...
دستم در دست سعد مانده..
و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر زینبیه دمشق نشان داده شده..
و #همین_اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست.
سعد از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از زینبیه دمشق میگفت...
و #نذری که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود..
تا نام مرا #زینب و نام برادرم را #ابوالفضل بگذارد؛
🕊ابوالفضل پای #نذرمادر ماند..
و من تمام این اعتقادات را #دشمن_آزادی میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
سالها بود خدا و دین و مذهب را به #بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود.
حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم،..
در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم
دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که
_ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!"
و من #هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم #فدای عشقم کردم که به #همه_چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین #نام_زینب آتشم میزد...
و سعد بیخبر از خاطرم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۳ سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد _
🌹🕊 بسم الله القاصم الجبارین🌹🕊
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۴
تا حتی #راه_خودکشی را به رویم ببندد.
تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته..
و #قلب من هنوز پیش #نام زینب جا مانده بود که دلم سمت حرم پرید
و #بی_اختیارنیت_کردم..
🌟اگر از دست سعد #آزاد شوم، دوباره #زینب شوم!
اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت،..
اگر اینها خرافه نبود..
و این شیطان رهایم میکرد، دوباره به تمام مقدسات #مؤمن میشدم
و ظاهراً خبری از اجابت نبود..
که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه
جدید من و سعد باشد...
خیابانها و کوچه های این شهر
همه سبز و اصلاً شبیه درعا نبود..
و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل #اسیری پشت سعد کشیده میشدم..
تا مقابل در ویلا رسیدیم...
دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت..
و حتی #رحمی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه #درمشتش باشم.
درِ ویلا را که باز کرد..
به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین زبانی کرد
_به بهشت داریا خوش اومدی عزیزم!
و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت
_اینجا ییلاق دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه سوریه!
و من جز #فتنه در 🔥چشمان شیطانی سعد نمیدیدم..که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد
_دیگه
بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره!
یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداری ام میداد تا به #ایران #برگردیم..
و چه راحت دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا....
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : کُد گذاری حروف
زینب سلام الله علیها
✍ زاء یعنی :
1⃣ زینت اميرالمؤمنين
2⃣ زن نمونه فداکار
3⃣ زمان شناس
4⃣زبان فصیح و بلیغ
5⃣ زندگی حسینی
✍ یاء یعنی :
1⃣ یاور دین و إمام حسین
2⃣ یاد خدا(نماز شب)
3⃣ یورش خطابی
4⃣ یم(دریای) صبر
5⃣ یل( دلیر،مبارز،دلاور)
✍ نون یعنی :
1⃣ نگاه زیبا ( إلّا جمیلا)
2⃣ نماد صبر و مقاومت
3⃣ نگهبان اُسرا و حرم
4⃣ نور،نیکوکار،نام آشنا
5⃣ نترس و شجاع
✍ باء یعنی :
1⃣ بانوی عفّت و عزّت
2⃣ بیمارداری،و پرستاری
3⃣ بذل دو فرزند شهید
4⃣ بصیر، و بلیغ
5⃣ بهترین عملکرد
اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#زینب سلام الله علیها
✍حمید اکبری
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۸ تنها یک آغوش مادرانه کم داشتم.. که آنهم مادرش برایم سنگ تمام گذ
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۵۹
خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد
_بفرمایید!
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید..
و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود..
که دخترانه پای سفره نشستم..
و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت...
مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق #میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد...
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد
_خواهرم!
نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم غیرتش را بشکافد.. که #سربه_زیر زمزمه کرد
_من نمیخوام شما رو زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!
و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت
_شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!
از پژواک پریشانی اش #ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام #نشده..
و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با وحشت در بستر خواب خزیدم...
و از طنین تکبیرش بیدار شدم...
هنگامه سحر رسیده..
و من دیگر #زینب بودم که به عزم نماز صبح از جا بلند شدم...✨
سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم...
و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از #شرم و #وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید...
نمازم که تمام شد...
از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...
در آرامش این خانه دلم میخواست...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
📌حضرت #زینب(س) در #قتلگاه
زينب دختر امیرمؤمنان #علي(ع) بر بدن برادرش امام #حسين
#ندبه و گریه ميکرد و با صدايي غمانگيز و دلي پردرد فرياد ميزد:
«وامحمّداه، درود فرشتگان آسمان بر تو، اين حسين است كه #عريان بر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضايش از هم جدا شده است.
وامصيبتاه، اين دختران تو هستند كه اسيرند.
شكايت ميبرم به خدا و به #محمّد مصطفي و #علي مرتضي و فاطمه #زهرا و به #حمزه سيدالشهدا.
وامحمّداه، اين حسين است كه عريان (روي خاك افتاده) و باد صبا خاك بيابان را بر بدنش ميپاشد. اوست كه به دست زنازادگان كشته شده است.
آه اي اباعبدالله چه غصهاي و چه مصيبتي در شهادت تو هست، گويا امروز جدّم رسولخدا(ص) از دنيا رفته است.
اي ياران محمّد، اينان خاندان مصطفي هستند كه همانند اسيران آنان را ميبرند». (1)
اين سخنان حضرت #زینب(س)، دلهاي سنگدلان و كوههاي استوار را آب ميكرد. راوي ميگويد:
به خدا قسم زينب با گريه خود، هر دوست و دشمن را به گريه انداخت. گزارش شده است كه حضرت #سكينه بدن پاك پدر را در آغوش گرفت. گروهي از آن مردم خشن و بيرحم آمده و او را از بدن جدا كردند.(2)
📚(1)ابنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص181؛
📚ابن شهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، ج4، ص 122.
📚(2)ابننما، مثيرالاحزان، ص77
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr
📌آمار #اسرا و اسامی #بازماندگان_کربلا
اگرچه برخی منابع سعی کرده اند آماری از اسرا و #بازماندگان کربلا ارائه کنند، اما گاهی دچار اشتباه شده اند. اما طبق شواهد تاریخی، افراد ذیل بازمانده کربلا هستند:
۱. امام #سجاد علیه السلام؛
۲. امام #باقر علیه السلام؛
۳. عمر بن حسین بن علی بن ابی طالب؛
۴. محمدبن حسین بن علی؛
۵. زید بن حسن بن علی بن ابی طالب؛
۶. عمرو بن حسن بن علی بن ابی طالب؛
۷. محمدبن عمرو بن حسن بن علی بن ابی طالب؛
۸. دو فرزند جعفر بن ابی طالب؛
۹. عبدالله بن عباس بن علی؛
۱۰. قاسم بن عبدالله بن جعفر؛
۱۱. قاسم بن محمد بن جعفر؛
۱۲. محمد اصغر بن عقیل؛
۱۳. عقبه بن سمعان غلام رباب؛
۱۴. غلام عبدالرحمان بن عبدربه؛
۱۵. مسلم بن رباح، خادم امیرمومنان؛
۱۶. علی بن عثمان مغربی؛
۱۷. دختران #امیرمومنان:
حضرت زینب، #فاطمه، ام کلثوم و....
۱۸. دختران امام #حسین:
فاطمه و #سکینه؛ #رقیه هم در شام به شهادت رسید؛
۱۹. #رباب همسر امام حسین(ع)؛
۲۰. ام محمد یا فاطمه دختر امام #حسن(ع)؛
۲۱. خادمه های حضرت #زینب؛
📚ر. ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام، ج۲.
در کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام برخی اسامی فراموش شده است:
حسن بن حسن بن علی(حسن مثنی) نیز #مجروح بود و در کوفه برای مداوا ماند و جزو اسرا نبود.
همسر و فرزندان مسلم بن عقیل نیز از اسرا هستند.
از آنجا که در زیارت نامه حضرت علی اکبر به صاحب اولاد بودن او اشاره شده است، به احتمال اگر در کربلا حضور داشته باشند، فرزندان و همسر او هم جزو اسرا بوده اند.
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr