امروز با یکی از دوستان فعال فرهنگی صحبت میکردم
صحبت از شهید عبداللهی شد ...
گفتند:
« کار فرهنگی نذر غذا، که یک سال پیش به واسطه آشنایی با شهید در مجموعه دانشجوییِ ما برای اولین بار شروع شد هنوز ادامه داره و چه برکاتی داره!
اعضایی که هیچ وقت توی مجموعه نمیان، بخاطر نذر غذا ماهی یک بار دور هم جمع میشن
حتی اخیرا بچهها علَمِ هیات رو بلند کردند و هیات دانشجویی زدند. اینا همش به برکت روح شهید عبداللهیه...»
چقدر یک وجود میتونه برکت داشته باشه...
خدا شاهد شب و روز دویدن شهید در زمان حیاتش بود
و الان به برکت اون مجاهدتها سفره داری رو نصیبشون کرده...
شهید عزیزم،
به حق دویدنهاتون و رنجهایی که در این راه کشیدید، از خدا بخواید این دعا در حق ما مستجاب شه
«اللهم اجعل محیای محیا محمدٍ و آلِ محمد...»🌱
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
رسم قشنگی داشتند پدر که تا بحال در هیچ کسی ندیده ام:
دفتری داشتند که در آن اسامی هر پیامبری را که شنیده بودند
نام فرشتگان
شهدای کربلا
یاران پیامبر و ائمه
علمای اسلام از ابتدا تا الان
هر شهیدی که نامش را شنیده بودند
و حتی هر میتی که از فوتش خبر دار می شدند حتی اگر نمیشناختند را نوشته بودند
و برای تک تک آنها نماز شب اول قبر می خواندند
و زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام
و برای اغلبشان ختم قرآن میخواندند
نام تک تکشان را در قنوت نماز شب ذکر کرده و برایشان طلب استغفار می کردند😳
این اسامی آنقدر زیاد بود که خواندنشان هم حوصله میخواست
دیگر چه برسد به این همه اعمال...
دفتر عجیبی بود این دفتر...
شاید اگر شما هم دفتر را می دیدید نام آشنایان یا اقوام مرحوم تان را می توانستید در آن پیدا کنید..
قرار عاشقی: شاید ما هم بتوانیم کاری مشابه شهید انجام بدهیم
شهیدانه زندگی کنیم🥺
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
#زندگی_شهدایی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
یکی از بیشترین صحنه هایی که در طول عمرمون از پدرجون می دیدیم صحنه تلاوت قرآن بود
صبح ها بعد از بیداری
میانه روز
قبل از غروب
شبها قبل از خواب
این برنامه را جمع بزنید با چندین ساعتی که در مسجد به پسر ها قرآن تدریس می کردند
یکی از هیجان انگیز ترین گفتگو ها برای ایشون ،مباحثه در مورد آیات قرآن بود 💔
حتی خواب ها را بر اساس قرآن تعبیر می کردند و عجیب درست هم بود
در مسجد هم با صبوری و مداومت و جایزه های ارزشمند، قرآن را در رگ و پوست و گوشت صدها جوون تزریق کردند🙂
مادر قبل از شهادت شون تعریف میکردند که پدرجون گفته اند:
آنقدر قرآن را دوست دارم که دلم میخواد توی قبرم هم روی دستهام قرآن بگذارند تا در قبر هم قرآن تلاوت کنم😭
وقتی برنامه محفل را می بینم با خودم میگم: احتمالا یکی از مهمانان ویژه برنامه محفل در آسمانها و بهشت پدرجون هستند🥺
پی نوشت: هدیه به روح شهید قرآنی و استاد اخلاق سوره قرآنی تلاوت کنیم شاید ما را در محضر بالاترین استاد قرآنِ عالم حضرت رسول یاد کنند💔
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
#زندگی_قرآنی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
این ایام یکی از نزدیکان دچار بیماری شده بود و بخاطر تب و ضعف شدید دو روز مداوم خوابیده بود
دیروز با بغض گفت: این دو روز خیلی بیاد شهید بودم
اینکه دو روز یکجا افتاده بودم و قدرت نداشتم راه بروم، یک لحظه ایشون از جلوی چشمم کنار نمی رفتند
دو روز کجا و ۴۱ سال کجا؟؟😭
و من مرور میکنم کمی از این چله صبوری را...
مثنوی هفتاد من میخواهد شرح این دردها...
و دل سنگ برای شنیدن غصه ها و حسرت ها...
اما آنچه شهید را از دیگران متمایز میکند تسلیم شرایط نشدن بود💪
از پا ننشستن و ضعف نشان ندادن
در سخت ترین شرایط به این فکر میکردند که چطور به بقیه خدمت کنند
احساس وظیفه حتی در سخت ترین شرایط
به خودم نهیب می زنم: من چقدر در قبال دیگران احساس مسوولیت میکنم ؟🧐
وقتی بیمار هستم یا شرایط سختی در زندگی دارم از دیگران توقع همراهی و کمک دارم یا باز هم به بقیه فکر میکنم ؟
چه روح بزرگی میخواهد اینگونه زندگی کردن ؟
شهیدانه زندگی کردن...
شهید دریا دلم! امشب برای خودم و همه کسانی که شما را می شناسند رزق اینطور زندگی کردن را میخواهم...
دلمان را دریا کنید..
تا فقط خودمان را نبینیم
تا حالمان با خوب کردن حال بقیه خوب شود
دلمان تنگ شده برای شهیدانه زندگی کردن🥺
به ما بدهید💔
به برکت ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد
پی نوشت: بیاییم از فردا این روش را امتحان کنیم. در اوج سختی ها و بحران ها،بجای خودمان به بقیه کمکی برسانیم. از زیباییهای دنیاست این حال💔💔💔
اگر امتحان کردید نوش جان تان🌺
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
🔰شهدا زنده اند
چند روز قبل یکی از دوستان ما به دنبال منزلی برای اجاره بود. تمام بنگاه های محل را گشته بود اما با پولی که داشت جایی برایش پیدا نمیشد؛ به او گفتم اگر الان حاج اصغر زنده بود برایت وام جور میکرد و پیگیری میکرد تا مشکل مسکن تو حل شود.
یک دفعه فکری به ذهنم رسید و گفتم مگه شهدا زنده نیستند؟ بیا با هم برویم سر مزار حاجی خدا شاهد است آخر شب با هم سر مزار حاجی رفتیم و کمی با حاجی درد دل کردیم. فردا ظهر آن روز به من زنگ زد و گفت: حاج اصغر کار خودش رو کرد.
پرسیدم چطور مگه؟ گفت: خانه ای بسیار خوب در بهترین محله و با بهترین قیمت که با شرایط من هماهنگ بود اجاره کردم.
●خاطرات جانباز شهید اصغر عبداللهی
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
1698069785411.jpg
حجم:
580.4K
#ملاقات_کوه ۲
اولین اتاق خیلی خاص بود
جانباز عزیز قطع نخاع از گردنی ،در اتاق روی تخت خوابیده بودند
دستها بی حرکت کنار بدن...
به سختی سرشون را بالا آوردند تا به ما خوش آمد بگویند...
و بعد عذرخواهی کردند که بخاطر نفس تنگی نمیتونند خیلی صحبت کنند😭😭
بغض گلوی همه را می فشرد..
اولین نکته ای که عزیز دلمان گفتند: دعا برای سلامتی رهبر انقلاب بود
وای خدای من!
دقیقا مثل پدرجون بودند هر وقت برای سلامتی شون دعا میکردیم میگفتند: من کیم؟ برای امام زمان و رهبر دعا کنید💔
جانباز عزیز از امام زمان میگفتند و آرام آرام اشک از کنار چشمان شون می ریخت
چه جلسه ای بود
می گفتند: خدا را به حضرت زهرا قسم بدید که آقا بیایند
ما گفتیم: شما هنگام ظهور،فرمانده حضرت هستید
با حالتی عجیب گفتند: «من بیچاره کی هستم...
شهید عبداللهی باید دستمون را بگیرند»
و من با خود زمزمه میکنم اگر شما لایق نیستید پس کی لایق این مقام هست؟
هر اتاق یک مجلس روضه بود
خدا میدونه که دلمون نمیخواست از اتاق بیرون بریم
خاک بر دهان من که این سربازان همیشه آماده را از نفس افتاده خواندم😔
به خدا قسم که تازه نفس تر از شما ندیدم
با همه وجودم احساس میکردم کنار پدرم هستم
و جالبه که مادر هم با گریه از همین حس گفتند😭
هر دو جانباز درد کشیده
و عاشق امام زمان
و چشم براه ظهور💔
ادامه دارد....
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
شهید عبداللهی به خاطر پیوند کلیه که سال ۸۴ انجام داده بودند از طرف پزشک برای روزه منع شده بودند
روزه نگرفتن و غم آن یک طرف قضیه بود طرف دیگه این بود که مادر یا ما باید براشون غذا یا آب می آوردیم و از همین مسأله خجالت میکشیدند و حیا میکردند چیزی بخورند😔
برای همین اغلب مواقع تقاضای آب یا غذا نمیکردند...
و اگر هم چیزی برای خوردن میبردیم میگفتند: شما نیارید من شرمنده ام🥺
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
یکی از بیشترین صحنه هایی که در طول عمرمون از پدرجون می دیدیم صحنه تلاوت قرآن بود
صبح ها بعد از بیداری
میانه روز
قبل از غروب
شبها قبل از خواب
این برنامه را جمع بزنید با چندین ساعتی که در مسجد به پسر ها قرآن تدریس می کردند
یکی از هیجان انگیز ترین گفتگو ها برای ایشون ،مباحثه در مورد آیات قرآن بود 💔
حتی خواب ها را بر اساس قرآن تعبیر می کردند و عجیب درست هم بود
در مسجد هم با صبوری و مداومت و جایزه های ارزشمند، قرآن را در رگ و پوست و گوشت صدها جوون تزریق کردند🙂
مادر قبل از شهادت شون تعریف میکردند که پدرجون گفته اند:
آنقدر قرآن را دوست دارم که دلم میخواد توی قبرم هم روی دستهام قرآن بگذارند تا در قبر هم قرآن تلاوت کنم😭
وقتی برنامه محفل را می بینم با خودم میگم: احتمالا یکی از مهمانان ویژه برنامه محفل در آسمانها و بهشت پدرجون هستند🥺
پی نوشت: هدیه به روح شهید قرآنی و استاد اخلاق سوره قرآنی تلاوت کنیم شاید ما را در محضر بالاترین استاد قرآنِ عالم حضرت رسول یاد کنند💔
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...)
eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
20.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا
گوشهای از ویژگیهای اخلاقی شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی
در کلام برادر شهید
#مصاحبه
#صدقه
#قرضحسنه
#برادرشهید
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
۳ سال پیش وقتی تنور انتخابات داغ بود و همه توی هر کوچه و خیابان و روستایی در حال تبلیغ و تبیین بودیم
وقتی داغ تهمت های به رئیسی ما را می سوزاند
تنها جاییکه آرام می گرفتم منزل پدر بود ❤️🩹
حرف زدن با مادر آتش غصه ها را خاموش میکرد
و سر گذاشتن روی شانه های پدرم آرامش را بر می گرداند
همان شانه هایی که خودش هزاران بار غم و تهمت و درد را به دوش کشیده بود میشد سنگ صبور من🥺
۳ سال پیش که خبر انتخاب سید ابراهیم رئیسی را شنیدیم کیک پیروزی خریدیم و دور پدرجون جمع شدیم ...
غافل از آنکه چون امروزی داغ شهادت هر دو عزیزِ جانمان می سوزاندمان...
حالا در خوابها متعدد شهید عبداللهی را در حال قدم زدن کنار سردار دلها می بینند
و چه ضیافتی شود این مهمانی:
شهید رئیسی و سردار و شهید عبداللهی🤍
ما را یاد کنید خوبان عالم که به یاد کردنتان شدیدا نیازمندیم...
یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#سردار_دلها
#نذر_ظهور
http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
الان پیام صوتی یکی از دوستان را گوش دادم
از کربلا....
دفعه اولی بود که مشرف میشدند...
یه پیام اشکی و پر از حس...
همه را با گریه تعریف کرد:
رفتم سر مزار شهید عبداللهی
بهشون گفتم : یعنی میشه من و همسر و فرزندم راهی کربلا بشیم؟؟
گریه میکرد و میگفت: و الان اینجام😭
چقدر زود حاجت میدید عزیز صبورم ؟
شهید مظلوم و صبورم ! عجب دستان بازی دارید در آسمانها....
در زمین گمنامید و در آسمان آشنا و محبوب....💔
به نیابت از وجود نورانی شما:
« صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین »
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
یادمه یکبار این جمله رو از پدر شنیدم و همچنان عمیقاً در قبل و ذهنم حک شده:
✨آدمهای بزرگ با دقت در کارهای کوچک بزرگ میشند✨
ماجرای روضههای ۴۰ ساله پدر و مادر هم از این قاعده مستثنی نبود:
پدر به چیزهایی فکر میکردند که حتی به ذهن ما هم خطور نمیکرد...
🌱 برای انتخاب زمان روضه دقت میکردند در محله روضه دیگهای نباشه، میگفتند: اینطوری اون روضه خلوت میشه..
🌱 در دفترشون نقشه فرشهای حیاط را کشیده بودند با شمارهای که پشت فرشها دوخته شده بود. اینطوری همه میدونستیم هر فرش کجا باید پهن بشه
🌱 در دفترشون همه آنچه سال بعد باید انجام بشه رو یادداشت کرده بودند
مثلا: سوراخ میله پرچم در کوچه باید تمیز بشه!
🌱 هر کی قدمی برای روضه بر میداشت حتی بچهها، حتما بعنوان هدیه پول بهشون میدادند، برای روضه حسابی بریز و بپاش میکردند
🌱 هر چه در روضه اتفاق میافتاد رو کامل در دفتر یادداشت میکردن که برای سال بعد اشتباهات تکرار نشه
حتی مقدار و وکیل برنج و غذا را ..
🌱 با وجود مشغله زیاد در روضه، حتما همه منبرها را گوش میدادند و پای روضهها اشک میریختند
🌱 وقتی کارهای مقدماتی روضه تمام میشد از همان قبل از غروب کنار حیاط رو به قبله به عبادت و نماز و مناجات مشغول بودند
پی نوشت: این عکس مربوط به آخرین حضور شهید در روضه قبل از شهادت شون هست🥺
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy