#عاشقانہ_شہدا❤️
+میخــوام وصيّـت كنم!!!😌
دسـت هـام رو گـذاشتم روےگوشهايم. گفتم:
_نمیخــوام بشنوم.😖
آمد جلو ،گفت:
+بـیا امروز یـہ قولے به مݧ بده.😊
صورتم رو برگردوندم.گفتم: 😒
_ول کـن مصطفے😡. بـہ من از این حرف هـا نزن. مـن قـول بـده نیستم . حال این کارهــــا رو هم نــــدارم.😞
قسـم داد. گریه کرد.😭
گفـت:
+اگہ شهیــ🕊ـدشدم، جنازه ام رو جلوے در گلستاݧ شهداے اصفهان دفݧ کنید.
دلم میخواد پـــدر و مـــادرها که میاݧ زیارت بچه هاشوݧ ، پاشــون رو بذارن روی قبــر من...
شایـد خدا از سر تقصیرات من هم بگذره...😔💚
#شهید_مصطفے_ردانے_پور
@mah_e_shahid
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
وضع غذاپختنم دیدنے بود
براش فسنجان درست کردم چہ فسنجانے!
گردوها را درستہ انداختہ بودم توی خورش
آنقدر رب زده بودم کہ سیاه شده بود.
برنج هم شورشور..🥴
نشست سرسفره.. دل تو دلم نبود😰🙊
غذایش را تا آخر خورد
بعد شروع کرد بہ شوخے کردن کہ
(چون تو قرهقروت دوست داری بہ جای رب قرهقروت ریختہ ای تو غذا)😆
چندتا اسم هم برای غذایم ساخت: ترشکی...فسنجون سیاه
آخرش گفت: خداروشکر..دستت دردنکنہ.☺
✍🏻به روایت همسر
#شهیدمهدیزینالدین
@mah_e_shahid
#عاشقانه_شهدا
مهریہ ما یك جلد
کلام الله مجید بود و یك سکہ طلآ..
سکہ را کہ بعد عقد بخشیدم
اما آن یڪ جلد قرآن را
محمد بعد از ازدواج خـرید
و در صفحہ اولش اینطور نوشت :
امید بہ این است کہ این کتاب
اساس حرکت مشترکِ مآ باشد
و نہ چیز دیگر ؛
کہ همہ چیز فنا پذیر است جز این کتاب
حالا هر چند وقت یکبار
وقتے خستگے بر من غلبہ مےکند
این نوشتہ ها را مےخوانم
و آرام مےگیرم..💛'
_بھنقݪازهمسرشھید
#شهیدمحمدجهانارا
#محرم
_@omidgah _
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
🌿نذر کردیم گناه نشه..
فردای عقدمان سر مزار #شهید_کاظمی رفتیم.
قبل از جشن عقدمان نگران بودیم حرامی داخل جشن عقد نشود.
نذر کردیم سه روز روزه بگیریم و برای تمام شهدایی که میشناختیم نامه نوشتیم که در مراسممان گناه نباشد.
خدا رو شکر مجلس بدون گناه برگزار شد.
-شهیدکمیلقربانی
#شهیدانہ
💛|@mah_e_shahid