☑️#خاطرات_آقا🖤 (حفظه الله)
جریان سفر آقا🧡 با لباس مبدّل
سردار محمد حسین در گفتگو با خبرگزاری فارس نقل می کند:
شاید یک ماه از حادثه زلزله بم 🙁 نگذشته بود که مجدداً مقام معظم رهبری💛 فرمودند باید به بم بروم و از پیشرفت کار بازدید کنم
تصمیم ایشان🧡 این بود که با لباس مُبدّل بروند. ما هم پیش بینی کار را انجام دادیم و به گونه ای تنظیم کردیم که کسی متوجه آمدن آقا💛 نشود و با پوشش بازدید جناب آقای محمدی گلپایگانی کار را انجام دادیم.
💢 وقتی به فرماندار گفتیم که برای استقبال به فرودگاه بیاید، مقداری ناراحت شد که چرا برای استقبال باید به فرودگاه برود و می گفت: من وزیر کشور و سایر وزرا هم که می آیند برای استقبال نمی روم
در آنجا به او گفتیم که به داخل هواپیما 🛩بیاید و یک نفر منتظر شماست
خیلی عصبانی 😠 شده بود و حاضر نبود به داخل هواپیما بیاید.
بعد که به او گفتیم مقام معظم رهبری🧡 داخل هواپیما هستند و می خواهند شما را ببینند 🤩، خیلی جا خورد 😳 و برای او صحنهٔ عجیبی بود.
در آنجا با دو سه وانتْ بار دو کابین که آقا💛 در کابین جلو و فرماندار در کابین عقب نشسته بودند از محله های مختلف بازدید کردند.
آقا🧡 یک کلاه زمستانه که تا نزدیک گوششان را می پوشانید بر سر داشتند و در مسیر هم که می رفتیم، دستشان را بر روی محاسن گذاشته بودند که کسی دیگر تشخیص نمی داد ایشان مقام معظم رهبری💛 هستند.
ایشان🧡 از محله های مختلف بازدید و با مردم صحبت می کردند 😍، حتی از نانی که به مردم داده بودند می گرفتند و می خوردند 🤗 و کسی هم متوجه نمی شد.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان همسایه باشعور
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده زیباست این متن ...
*وقتی ناراحتی تصمیم نگیر
*وقتی دیر میشه عجله نکن
*ازعذرخواهی کردن ودوباره شروع کردن نترس
*وقتی یکیو دوسش داری زود بهش نگو
بذار خودش بفهمه
*وقتی خیلی خوشحالی به کسی قول نده
*وقتی یکی دلتو شکست سر یکی دیگه تلافی نکن
*وقتی بغضت گرفته پیش هرکی گریه نکن شاید همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه
*وقتی با یکی قهر کردی پشت سرش حرف نزن شاید دوباره بخوای باهاش دوست بشی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
از علامه جعفری پرسيدند چه شد که
به اين کمالات رسيديد؟
ايشان در جواب خاطرهای از دوران
طلبگی تعريف میکنند که هر چه دارند
از کراماتی است که به دنبال اين امتحان الهی
نصيبشان شده است
ايشان میگویند: ما در نجف در مدرسه صدر
اقامت داشتيم خيلی مقيد بوديم در ايام
سرور مجالس جشن بگيريم و ايام سوگواری
را هم مجلس عزا داشته باشيم
شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت
فاطمه سلام الله عليها اول شب نماز مغرب
و عشاء خوانديم آنگاه با فکاهياتی مجلس
جشن و سرور ترتيب داديم
آقائی بود به نام شيخ حيدر علی اصفهانی
که معدن ذوق بود بعد از شب نشستيم
شربت هم درست شد مدير مدرسهمان مرحوم
آقا سيد اسماعيل اصفهانی هم آنجا بود
به آقا شيخ علی گفت: آقا شب نميگذره
حرفی داری بگو!
ايشان يک تکه کاغذ روزنامه درآورد
عکس يک دختر بود که زيرش نوشته بود
اجمل بنات عصرها (زيباترين دختر روزگار)
گفت: آقايان من درباره اين عکس از شما
سؤالی میکنم
اگر شما را مخير کنند بين اينکه با اين دختر
به طور مشروع و قانونی ازدواج کنيد
(از همان اولين لحظه ملاقات عقد جاری شود
و حتی يک لحظه هم خلاف شرع نباشد)
و هزار سال با کمال خوش روئی و بدون غصه
زندگی کنيد يا اينکه جمال علی عليه السلام
را مستحباً زيارت و ملاقات کنيد
کدام را انتخاب میکنید؟
سؤال خيلی حساب شده بود
يک طرف دختر حلال و زيبا
و هزار سال زندگی بی دغدغه بود
و يک طرف ديدار حضرت علی علیهالسلام
گفت: آقايان واقعيت را بگوئید!
جانماز آب نکشيد درست جواب دهيد
اول مدير مدرسه کاغذ را گرفت و نگاه کرد
و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود
با لهجه اصفهانی گفت: سيد محمد!
ما يک چيزی بگوئیم نری به مادرت بگوئیها؟
معلوم شد نظر آقای مدير چيست
همه زدند زير خنده
کاغذ را به دومی دادند گفت آقا شيخ علی
اختيار داری وقتی آقا (مدير مدرسه)
اينطور فرمودند مگر ما قدرت داريم
کپ خلافش را بگوئیم
آقا فرمودند ديگه! دوباره خنده را ه افتاد
نفر سوم گفت: آقا شيخ حيدر
اين روايت از امام علی علیهالسلام معروف
است که فرمودند: ای حارث حمدانی
هر کس بميرد مرا ملاقات میکند
پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی
علیهالسلام را ملاقات میکنیم!
باز همه زدند زير خنده
نفر چهارم گفت: آقا شيخ حيدر گفتی
زيارت آقا مستحبی است؟
گفتی آن طرف هم شرعی صد در صد؟
آقا شيخ علی گفت بلی
گفت چه عرض کنم والله
نفر پنجم من بودم اين کاغذ را دادند دست
من ديدم که نمیتوانم نگاه کنم کاغذ را رد کردم
به نفر بعدی گفتم: من يک لحظه ديدار علی
علیهالسلام را به هزاران سال زندگی با اين
زن نمیدهم
يک وقت ديدم يک حالت خيلی عجيبی دست
داد تا آن وقت همچو حالتی نديده بودم
شبيه به خواب و بیهوشی
بلند شدم و به حجره رفتم يکدفعه ديدم
يک اتاق بزرگی است يک آقایی نشسته
صدر مجلس تمام علامات و قيافهای که
شيعه و سنی درباره امام علی علیهالسلام
نوشتهاند در اين مرد صادق است
يک جوانی در سمت راستم نشسته بود
پرسيدم اين آقا کيست؟
گفت: اين آقا خود علی علیهالسلام است
من سير او را نگاه کردم آمدم بيرون
رفتم همان جلسه کاغذ رسيده بود دست
نفر نهم يا دهم رنگم پريده بود
نمیدانم شايد مرحوم شمس آبادی بود
خطاب به من گفت: آقا شيخ محمدتقی
شما کجا رفتيد و آمديد؟
نمیخواستم ماجرا را بگويم اگر میگفتم
عيششان بهم میخورد اصرار کردند و من
بالاخره قضيه را گفتم خيلی منقلب شدند
خدا رحمت کند آقا سيد اسماعيل (مدير) را
خطاب به آقا شيخ حيدر گفت: آقا ديگه از
اين شوخیها نکن ما را بد آزمايش کردی!
اين از خاطرات بزرگ زندگی من است
حالا ....
باید چشم رو یه چیزهائی ببندیم تا لیاقت
دیدن مهدی عج رو پیدا کنیم
طاووس خواهی جور هندوستان داره
خوش به حال کسی که میفهمه داشتن
مهدی فاطمه لذت بخش ترینه
امام زمان میخوای؟
باید ترک گناه کنی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه!
🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتیای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوختهای نداری؛ نه مطالعهای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایهای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.»
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی شهید#مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۲۱۴
✍ علی اکبری مزدآبادی
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید که ما را می آزماید به فراق😭
هرقدمی که برمی داریم برای کربلا رفتن...
فراموش نکنیم چه خونهایی درآرزوی کربلایی شدن ریخته شد
چه جوانهایی به خاک افتادندتاجز مولامون حسین (ع) جلوی احدی سرخم نکنیم...
حالا ارباب:درسته نالایقم ؛
ماجامانده ها ازپاموندیم؛ ازدل که نموندیم؛ماهم دل داریم؛زیارت لازمیم.دلم لک زده واسه کربلات؛
دلم تنگه واسه حرم امیرالمومنین (خانه پدری بچه شیعه ها)
کربلائیها...التماس دعا.
خداگواهه این متن رودیشب سحر نوشتم...به ۲ساعت نرسیدبرادرشهیدنجم الدین...بهم پیام داد ...داشتم زیارت میکردم یادتون افتادم...نائب الزیارتونم...
چیزی نداشتم بگم جزاینکه: خدامادرتونو با۲شهیدش مهمان سفره اباعبدالله کنه....انشالله
فک نمیکردم...آقا ازراه دورم ؛ جواب آدم روسیاهی مثل منو بده...
کسانیکه که جامونده هارو اونجادعامی کنید
انشالله...خیردنیا آخرت ببینید...
آقاجواب محبتتون روبده...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش میشدپوشیدن عیوب هم روهم یادبگیریم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🍂 6⃣مدیریت مرحوم ابوترابی در اسارت
🌸پیگیری برای حل مشکلات اسرا
🔹تشویق اسرا به تحصیل علم
تأکید بر تحصیل اسرا، از دیگر مؤلفههای رفتاری حجتالاسلام ابوترابی به حساب میآید، حسن طاهروردی دراین باره میگوید: حاجآقا برای ادامه تحصیل اسرایی که تحصیلاتشان زیر دیپلم بود، از طریق صلیبسرخ، درخواست کتابهای درسی ایرانی داد و الحمدلله این کار خیلی هم موفقیتآمیز بود و نتیجهاش را بعد از اسارت دیدیم، کسانی که بهطور مثال مدرک تحصیلی سوم راهنمایی داشتند، موفق به اخذ دیپلم شدند و به دانشگاهها راه یافتند، سید احمد قشمی آزاده دوران دفاع مقدس با اشاره به این مؤلفه رفتاری میگوید: حاج آقا اسرا را به روشهای مختلف مشغول میکردند و آموزش میدادند تا کمترین آسیب و آزاری از سمت عراقیها به اسرا وارد شود، به عنوان مثال کتابهای کلاسیک درسی را در اردوگاه به اسرا آموزش میدادند، به گونهای که برخی از اسرا بعد از اسارت تحصیل خود را ادامه دادند و به مدارج بالای علمی رسیدند.
تاریخ شفاهی
خاطرات آزادگان🍂
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جࢪعه اے حال خوب همࢪاه با بغض دلتنگۍ😭
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
اگه میخوای دختر حاج قاسم باشی....
توی مسیر حاج قاسم باشی .....
باید مجاهد باشی....
باید مبارز باشی.....
اولین مبارزه هم مبارزه با نَفسته.....
سخته ولی شدنیه......
دختر حاج قاسم قراره مبارزه کنه با دشمنی که حاج قاسم ازش گرفت.....
همان دشمنی که برای رفتن حاج قاسم هلهله کرد دقیقا همان دشمن برای برداشتن حجاب تو هلهله و پایکوبی می کنه.....پس پا روی نَفست بذار و برای مبارزه با دشمنان حاج قاسم روسریت را محکم سر کن......
بسم الله این مسیر #مبارز میطلبد و سلاح تو #حجاب توست....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
27.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا آخرگوش کنیدخیلی قشنگه
پاداش زائران اربعین...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
ﻣﺮﺩ آهسته ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳیدﻩﺍﺵ چنین ﻧﺠﻮﺍ ﮐﺮﺩ:
ﭘﺴﺮﻡ، ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ!
ﭘﺴﺮ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ، ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﮐﺞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ...!
ﭘﺪﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ:
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ، ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩیدﻩﺍﯼ!
خیانت ﻧﮑﻦ، ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩیدﻩﺍﯼ!
ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﮑﻦ، که ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩیدﻩاﯼ!
ﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ، که ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩیدﻩﺍﯼ!
بی حیایی ﻧﮑﻦ، که ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩیدﻩﺍﯼ!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ دزدی نکن
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرخیلی مقدسه...
اما به پدراتونم زنگ بزنید گهگاهی
پدرا خیلی کم توقعند ......💔
اگرتوی این دنیانیستن...هفته ای یه بار بزاریدصداتونوبشنوه....
مادرا....مثل مدادمی مونن...ذره ذره عمرشون کوتاه میشه...
اما پدرا...مثل خودکارمی مونن... صبورن...هیچی نمیگن...
گله نمیکنن...
یه وقت می بینی یهو جوهرعمرش تموم شد ورفت....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فرشتگان از خداوند پرسیدند:
خدایا
تو که بشر را آنقدر دوست داری
چرا غم را آفریدی ؟
خداوند فرمود :
غم را به خاطر خودم آفریدم !
چون این مخلوقِ من؛ تا غمگین
نباشد به ياد خالقش نمى افتد.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#داستان
تا آخربخونیدخیلی زیباست
حاج محمد مرزوق حائری نوحه خوانی
است که نزدیک به ۱۳۰ سال پیش توسط
هیئت بزاز از عراق به ایران میآید
برای بار اول هیئت بزاز از او درخواست
میکند تا به ایران بیاید اما او قبول نمیکند
برای بار دوم او به درخواست هیئت بنی فاطمه
برای مهاجرت به ایران پاسخ مثبت میدهد
خود او میگوید که در خواب امام حسین
علیهالسلام را میبیند که به او میگوید
هر جا که باشی با ما در ارتباط هستی
اما ما یک سری شیعیان در ایران داریم
که بهتر است به آنجا بروی
در نتیجه حاج مرزوق در حدود سال ۱۲۷۰
به ایران میآید
او پدر نوحه خوانی معاصر در ایران است
و بسیاری از آداب و رسومهایی که اکنون در
هیئتها انجام میشود منتسب به ایشان است
سینه زنی تهرانیهای قدیم تا قبل از نقل مکان
مرحوم حاج مرزوق حائری از کربلا به تهران
اینگونه بود که اصطلاحاً سه ضرب
و بی وقفه سینه می زدند
بدین ترتیب اساساً « دم سرپا » و
«زمینه خوانی» در تهران رایج نبود
مرحوم حاج مرزوق بنیانگذار سینه زنی
سنتی در تهران بوده است
اوج تکامل این سبک، در دوره مرحوم
شاه حسین و مرحوم ناظم شکل گرفت
ایشان از بنیانگذاران سنت «چهارپایه»
در شبهای مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی
علیهالسلام بودند
حاج مرزوق یکی از سوختگان وادی
سیدالشهدا علیهالسلام بود که عمری را
در مقامات عالیه توسل و گریه به سر برده
و مس گونه هایش به مدد کیمیای سرشک
حسینی به طلای ناب مبدل گشته بود
هنگامی که فرزند مرحوم حاج مرزوق از
دنیا رفت خبر مرگ فرزند را در مجلس
روضه امام حسین علیهالسلام به او دادند
اما او به جای قطع روضه خوانی به ادامه
آن پرداخت و این را مهمتر دانست
حاج مرزوق وقتی به خانه برگشت فرزند
مرحوم خود را در دست گرفته و از امام
حسین علیهالسلام خواست که به حرمتش
فرزندش را به او بازگرداند که در همان لحظه
فرزند او با عنایات خاص سالار شهیدان
چشم باز کرده و به زندگی برگشت
یک روز حاج مرزوق به یکی از دوستانش
به نام سید حسن پیغام میدهد که بیا
حاج مرزوق با شما کار دارد
آن موقع حاج مرزوق در بستر بیماری بود
سید حسن میگوید: رفتم دیدم به هم ریخته
فرمود: من آخر عمرم است سید حسن!
میخواهم یه رازی را با شما در میان بگذارم
دیروز مادرت زهرا سلام الله علیها را دیدم
در تب داشتم میسوختم تو بیداری دیدم
نه خواب
گفت: تشنگی بر من غالب شد
سه تا دختر داشتم، راضیه، مرضیه و فاطمه
دختر اول را صدا زدم راضیه مقداری آب
به من بده، دیدم یک بانوی مجلله با روبند
سبز پدیدار شد حیا کردم آب نخواستم
دختر دومم را صدا زدم: مرضیه!
دوباره دیدم بی بی بلند شد آمد طرف من
دختر سومم را صدا زدم: فاطمه
بار سوم که شد خانم فرمود: حاج مرزوق
سه بار من را صدا کردی؟ چه میخواهی؟
گفتم بی بی جان! من حیا کردم حرف بزنم
فرمود: حاج مرزوق عمری نوکری کردی
حالا وقتش است ما جواب بدهیم
سرم را پائین انداختم، فرمود: تشنه هستی؟
از زیر چادر ظرف آبی بیرون آورد، نوشیدم
به گوارایی این آب تا حالا نخورده بودم
طبق عادت بچگی گفتم:
صلّی الله علیک یا ابا عبدالله
دیدم صدای گریه بی بی بلند شد فرمود:
حاج مرزوق دلم گرفته برایم روضه بخوان
گفتم خانم دکترها منعم کردند از روضه
خواندن، ولی چون شما میفرمائید چشم
چه روضهای بخوانم؟
فرمود: روضه علی اصغر حسین را بخوان
کربلایی احمد (میرزاحسینعلی تهرانی)
و جناب شیخ رجبعلی خیاط
در خصوص ویژگیهای اخلاقی حاج مرزوق
نکات بسیاری را بازگو کرده اند
یکی از اهل معنا در خصوص برزخ ایشان
میفرمود: حاج مرزوق را در جوار آقا بزرگ
تهرانی دفن کردند
یکی از مؤمنان در عالم رؤیا آقا بزرگ را
مشاهده میکند و به وی میگوید:
چقدر خوب است که حاجی مرزوق را
نزد شما دفن کردهاند!
آقا بزرگ در پاسخ میفرماید:
این گونه هم که فکر میکنی نیست
به محض آنکه حاج مرزوق را اینجا دفن
کردند، آقا امام حسین علیه السلام او را
برداشتند و با خود بردند
✍️ منبع: جام و عقیق
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
بهش گفتم؛ آقامصطفی ! توی ایران عکس آقا را که به لباست می زنی ، خب برای این است که بسیجی ها می بینند، انرژی می گیرند، درس می گیرند ، ولی در سوریه که کسی چندان آقا را نمی شناسد ، آنجا چرا روی لباست، عکس آقا را می زنی؟
گفت: اولا ؛ آنقدر که حضرت امام و حضرت آقا را خارج از ایران می شناسند و احترام می گذارند ، اینجا غریبند.
ما به چشم خودمان دیدیم که در سوریه ،بعضیها از ما بیشتر به آقا ارادت دارند ؛ مثلا وقتی می فهمیدند ایرانی هستیم می گفتند به احترام امام خمینی و امام خامنه ای از شما کرایه نمی گیریم.
و یا ماه رمضان سال ۹۴ که اعلام کردند عید فطر است، بعضی نیروهای سوری، روزه شان را باز نکردند و گفتند: مرجع تقلید ما امام خامنه ای ست ، ایشون هنوز اعلام نکردند که عید است.
بعد هم اینکه ؛ من محبت حضرت آقا را به دل دارم ، ولی این را که کسی نمیبیند وقتی این عکس را به سینه میزنم به همه نشان می دهم که محبت نائب امام زمان عج را به سینه دارم ، هم از جدشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) مدد میگیرم و هم اعلام می کنم که من فدایی نائب امام زمان عج هستم.
اینطوری با یک تیر سه نشان میزنم.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نزدیک اربعین،دل جامانده هاگرفت
یک بینوا برای خودش ربّنا گرفت
هرکس رسید،سوال کرد:زائری؟!
ازاین سوال،دل پرخونِ ماگرفت
آقامگربدان به حریمت نمی رسند؟!
پس"حُر" که بود که جام بلا گرفت؟!
باشد...محل نده،نَبَرم اربعین حرم
اما بِدان که قلبم ازاین ماجرا گرفت
آنقدرگریه می کنم که بگویندعاقبت
نوکر زِ اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیام حسینی...
قیام ظهور....
نهضت عاشورایی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
خاطره یک دختر دانش آموز
خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آنروز مادرِ دخترک را خواست.
خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره. ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم.
اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.
خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم...
این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذات بعضی آدما....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
این متن بسیار زیبا رو از دست ندین 👌👌
🌸 پرنده هایی که روی شاخه نشستند، هرگز ترس از شکستن شاخه ندارند...
زیرا اعتماد آنها به شاخه ها نیست، بلکه به بالهایشان است...
🌸 همیشه به خودت اعتماد داشته باش، خودت را باور کن!
🌸 همیشه خودت را نقد بدان، تا دیگران تو را به نسیه نفروشند...
🌸 سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانی تقدیر...
🌸 "در زندگیت به کسی اعتماد کن که به او ایمان داری نه احساس"
🌸 و هرگز، به خاطر مردم تغییر نکن! این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند...
🌸 مردم شهری که همه در آن می لنگند، به کسی که راست راه می رود می خندند . . .
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #چـــه_زیبـــــاست_اگــــــر...
♥️بی قــید و شرط عشق بورزیــم...
♥️اگــر قولی دادیم، بـه آن عمل کـنیم
♥️اگر اشتباهی کردیـم عذرخواهی کنیم
♥️بر زخــــــم های هم نمـک نپاشیم
♥️قلبــــی را به درد نیــــــاوریم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
☑️#سیره_شهدا
🌨⚡️#شهید_دفاع_مقدس
🥀🕊 شهید شاهرخ ضرغام
معروف به حر انقلاب اسلامی
فراموش نمی کنم! یکبار زمستون خیلی سردی بود. در حال برگشت به سمت خونه بودیم. پیرمردی مشغول گدایی بود و از سرما می لرزید. ❄️
تا اونو دید، فورا کاپشن گرون قیمتشو درآورد و به اون پیرمرد داد، بعدم یه دسته اسکناس بهش داد!
پیرمرد که از خوشحالی نمیدونست چی بگه، مرتب می گفت: جوون! خدا عاقبتت رو به خیر کنه.
گاهی یک عمل خیری که تنهاخدا شاهدشه رو به بهای بهشت برین ازت میخرن ...
چی ازلبخندخدابالاتره؟؟؟!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
ولی یه جورے نشہ ڪہ بعد از نمازمونــ ملائڪہ نگاهمونــ کننـ و بگنــ:
تموم شد؟!🙄
گاهی ازمنِ مذهبی؛فقط یه تیپ مذهبی می مونه....
گاهی اونقدردرگیرپستها ومتنهام درصفحم میشم که ازخوندن قران روزانه ام غافل میشم.
آخرشب؛وقتی میخام بخوابم مرورمیکنم...می بینم یک دهم وقتیکه توی صفحات مجازی بودم رودرفضای حقیقی قران وحدیث نَفَس نکشیدم..کو عمل صالحم؟!...
واسه آنلاین بودنم ؛برنامه کاریم وکار اداریمو ؛رسیدگی به کارمردم و نویسندگی برای شهداروبهونه میکنم تا خطامو پوشش بدم وعذاب وجدان زمانی نداشته باشم... ؛که بگم زکات علمم رو پرداخت میکنم
درآخرکارام پستهای دیگرانو هم تاییدکنم وفکرکنم که وقتمو به بطالت نگذروندم... اما تابه خودم میام
می بینم...ای بابا... نماز اول وقتم گذشته!!!....😔
اونقدرکه بفکرتاییدورد آدمابودم....
بفکر لبخندامام زمانم نبودم...
من امروزموباشما به اشتراک گذاشتم...
هرچندشماخوبان مثل من نیستین...
ممنونم ازپدری که باجمله ...قران امروزت روفراموش نکن...مبادا ازصفحه حقیقی غافل بشی بابا...
تلنگربجایی خوردم....
میگماواقعا گاهی پدرا خوب متنبه میکنند بچه هارو...
ممنون که حواست بهم بود پدرم...
شرمندتم یاصاحب الزمان...... پدرعصرمان...😔
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
خیلی تأثیر گزار بود!😒