eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🔹💧گریه های زهرا و صدای نفس های سید مجتبی💔 پنج، شش سال اول بعد از شهادتش زهرا در عید‌های نوروز یکسره گریه می‌کرد. برادرم باید می‌آمد و چند ساعت پیشش می‌ماند و بغلش می‌کرد و بعد می‌رفت. یک سال قبل از عید خیلی ناراحت بودم و سر مزارش رفتم و گفتم اینقدر بی‌انصاف نباش. من همیشه آقا صدایش می‌کردم و ایشان هم همیشه به من خانم می‌گفت. هیچ‌وقت اسم کوچک همدیگر را صدا نکردیم. گفتم آقا از اینکه دخترمان هر سال اینطور گریه می‌کند خسته شده‌ام، از اینکه برادرم باید اول عید بیاید پیشش خسته شده‌ام. همان شب آمد به خوابم آمد و گفت: خانم اصلاً نگران نباش! امسال من اجازه گرفتم و یکسره پیش شما هستم. من خوابم را باور نمی‌کردم. چند روز بعد از عید بود که دوباره زهرا بهانه پدرش را گرفت و گفت: بابای من کو؟ من وقتی می‌گفتم: آقا تو کجایی، صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. فقط صدای نفس‌هایش را که مدل خاصی بود، می‌شنیدم. به محض شنیدن صدای نفس‌هایش من و زهرا آرام می‌شدیم🙂. ارتباطمان با هم خیلی نزدیک بود. پیام‌هایش همیشه از طریق خواب به من می‌رسد... ‌ 🎙(نقل از همسر شهید) 🌷 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلیپ 🔻جایی که ولی خدا دعوتت کرد، لحظه ای درنگ نکن! 🆔@ShahidBarzegar65 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مفهوم شب یلدا از دو بخش به اضافه تشکیل شده است + = یلدا در زبان لری که از بازمانده های زبان هخامنشیان است را به معنای بزرگ دانند و به مادر ‌ گویند هخامنشیان اعتقاد داشتند که شب اول زمستان دانه های گیاهان در زیر خاک جوانه میزنند و شروع به روییدن میکنند و به همین سبب اولین ماه زمستان را دی می گویند پس یلدا به معنی رویش و زایش است یلدا = رویش بزرگ یلداتون مبارک♥️ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه پدری بهشت این دنیاست ❤️ یلدا برهمه شمادوستان مبارک... 🆔@ShahidBarzegar65
پارت ۷۶ و۷۵ شهید محمد علی برزگر.mp3
5.33M
خاطرات شهیدبرزگر کتاب ازقفس تاپرواز این داستان:شب چله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر بی کلاسی زیبا بود... یادش بخیر قدیما که"بی کلاس"بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت و هر چقدر باکلاس تر میشیم از همدیگه دورتر میشیم... 🆔@ShahidBarzegar65
«چله بزرگ» «چله کوچک» «چار چار» «سده» «اهمن و بهمن» «سیاه بهار» و «پیرزن» کلمات زیبا و دوست داشتنی بالا کلماتی هستند که برای نسل قدیم بسیار آشنا و با رگ و خون آن عزیزان عجین شده کمتر کسی است داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیک رو برای بچه‌ها و نوه‌هایش تعریف می‌کند متن زیر را بخوانید و به اشتراک بگذارید تا نسل امروز هم آنها را یاد بگیرن❤ ❄️ زمستان به دو بخش تقسیم می‌شود: ◽️چله بزرگ «چله کلان» ◽️چله کوچک «چله خرد» که چله بزرگ از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه می‌باشد و چهل روز کامل است و چله کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه بیست روز کامل است و به همین دلیل چون بیست روز کمتر است چله کوچک نامیده شده است غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می‌شد مردم دور هم جمع می‌شدند و از این جشن لذت می‌بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر سده به سده پنجاه به نوروز آمدن چله کوچک را جشن می‌گرفتند این دو برادر «چله بزرگ و چله کوچک» در هشت روز در کنار همدیگر هستند که آن هشت روز را «چارچار» می‌نامند ◽️به چهار روز آخر «چله بزرگ» ◽️و چهار روز اول «چله کوچک» گفته می‌شود پس از چار چار نوبت به «اهمن و بهمن» پسران پیرزن ننه سرما می‌رسد که خودی نشان دهند ◽️ده روز اول اسفند را اهمن ◽️و ده روز دوم اسفند را بهمن می‌گویند و این بیست روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند با توجه به شعری که قدیمی‌ها می‌خواندند: اهمن و بهمن آرد كن صد من روغن بیار ده من هیزم بکن خرمن عهده همه با من تا اینجا بیست روز از اسفند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شده‌اند و می‌ماند ده روز آخر اسفند ماه که پنج روز اول سیاه بهار نام گرفته و شعری هم که قدیمی‌ها می‌خوانند: سیاه بهار شب ببار و روز بکار از این شعر هم مشخص می‌شود در این ایام شب‌ها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت و زراعت بوده‌اند پنج روز آخر هم پیرزن نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تغرسه (تگرگ) می‌بارد که قدیمی‌های دل پاک بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مهره‌های آن به زمین می‌ريزد حیف است بچه‌های ما اینها را نشنوند و این قصه‌ها از صفحه روزگار محو شود با آرزوی زمستانی پر از خیر و برکت و سلامتی برای همه‌ ‌🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 🔻مادرم انارها را دانه میکرد تا در طولانی ترین شب سال زیباترین و خوشمزه ترین خاطرات را برای ما رقم بزند من اما آرزو می‌کردم ای کاش عمرپدرومادرم همچون یلدا طولانی باشد... 🔺به یاد همه ی مادران چه آنهایی که هستند و چه آنهایی که سفر کردند❣️ قبل از اینکه دیر شه قدرشون رو بدونیم🙏❤ 🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| √ امام علی علیه‌السلام شرط مهم یه مهمونی درست رو می‌فرمایند، (که خیلی‌هامون فراموشش کردیم) « ویژه یلدا »
🌸تقدیم به شما 🌨دوستان و هم کانالی های عزیز 🌸ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ... 🌨ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ... 🌸ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ... 🌨ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻥ ... 🌸ﮐﺴﯽ ﭺ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ... 🌨ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ 🌸ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻬﺎﯾﻤﺎﻥ 🌨ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ 🌸ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ 🌨ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ 🌸ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ 🌨ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ 🌸ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺷﺪﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ 🌨ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ 🌸ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ 🌨ﻣﺎ ﺑﯽ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﺍﯾﻢ ، 🌸ﻃﻠﺐ ﺁﺏ ﻭ ﻧﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ 🌨تو خود ﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺨﺸﺸﻬﺎ، 🌸بهترینها ﺭﺍ ﺑﺮﺍیمان مقدرکن...  آمین 🌨 ماه زیبای دی بر 🌸شما دوستان و عزیزانم مبارک باد به امیدظهورسبزترین بهار...🌺🙏   🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران فردایت نباش .... دراین لحظات پایان هفته پائیز درآخرین جمعه آذرماه ودرآستانه شب یلدایادی کنیم از شهدا ... که دعاگوی ماهستند و امواتی که روزی درکنارماسر سفره یلدا بودندوحالا اسیرخاک اند... به امیدسرآمدن طولانی ترین یلدای انتظار... یلدایی که فردایش بهارمی آید نه زمستان... 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک چشم ترم ارباب اگربرای عاشقان یک یلداست برای منتظران هرشبشان یلداست. 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه... مقام معظم رهبری فرمودند: بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم حتی رزق سال کشور.... فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم... ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... "شهیدبرزگر"💫 🆔@ShahidBarzegar65
فال حافظ....✨ دوستی میگفت : ♥️درسال ۶۲ طی سفری که به بوشهر داشتیم و در برگشت دو سه روزی هم در شيراز بوديم... قبل از هر چیز به زیارت بارگاه ملکوتی حافظ شتافتم پس از زیارت و اهدای فاتحه، پیرمردی که روی پله‌ها نشسته و با دیوانی که در دست داشت برای مشتاقان خواجه در قبال ۵۰ ریال فال میگرفت، نظرم را بخود جلب کرد... 🗯صبر کردم سرش خلوت که شد اجازه خواستم در کنارش نشستم و از او خواستم اگر اشکالی ندارد از خودش و خاطراتش برایم تعریف کند... ♥️او که کسوت دراویش و قلندران را داشت با سوز خاصی گفت : من از نوه نتیجه های خود خواجه حافظ شیرازی هستم. فامیلی خانوادگی ما هم حافظ است. کار من گرفتن فال دوست داران حافظ است. تنها حسرت من اینکه بعد از فوت من از خانواده ما کسی نیست که کار من را ادامه بدهد. 🗯یک پسرم مهندس برق است و پسر دیگرم دبیر هنرستان های شيراز و اصلأ هیچکدام علاقه ای به اين کار ندارند. گفتم من از مریدان جد ّشما هستم. از راه دوری آمده‌ام. دلم میخواهد یکی از شیرین‌ترین و بیاد ماندنی‌ترین خاطراتت را برایم بازگو کنی... ♥️گفت واللّه خاطره که زیاد دارم ولی یک روز عصر شش تا دختر دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز پس از زیارت مقبره حافظ پیش من آمدند و گفتند: 🗯حاج آقا برای ما *«هر شش نفر»* یک فال بگیر گفتم یکی یکی نیت کنید تا بگيرم. گفتند نه نیت کردیم شما یک فال بگیرید خوب است، من پیش خودم گفتم شاید پول کافی ندارند گفتم: آخر نمیشود، *اگر پول هم ندهید من برای هر کدام شما یک فال را میگیرم.* ♥️آنها قدری پچ پچ کردند باز اصرار کردند که نه شما فقط یک فال به نیت همه ما بگیرید ممنون میشویم. من بناچار قبول کردم و شروع کردم بخواندن این غزل؛ 🗯*من دوستدار روی خوش و موی دلکشم* *مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم* وقتی *بیت هفتم* را خواندم صدای خنده آنها فضای حافظيه را پرکرد، وقتی علت خنده را از آنها سؤال کردم یکی از دخترها گفتند: حاج آقا راستش را بخواهی ما با هم قرار گذاشتیم که بدانیم اگر حافظ الآن زنده بود *با کدام یک از ما ازدواج میکرد...؟!!!* ♥️وقتی این بیت غزل را خواندی خوشحال شدیم که *حافظ نه تنها خوش مشرب، بلکه ماشاالله خوش اشتها هم بوده اند* که خواهان هر شش نفر ما بود... 🗯آنها بجای ۵۰ ریال بمن ۵۰۰ ریال دادند و با شوخی و خنده از حافظيه دور شدند....!!! ♥️*و بیت هفتم چنین بود:* *شهری است پر کرشمه و حوران ز شش جهت* *دستم تهیست ورنه خریدار هر ششم*😂 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شهید مبارزه با اسرائیل: شهید محمد مهدی لطفی نیاسر 🔶️ پدر شهید: ▫️شهید دو آرزو داشت: ▫️اگر میکشه صهیونیست بکشه و اگر شهید میشه بدست صهیونیستها شهید بشه 🎥 کارگردان: سیداحمد معصومی نژاد 🆔@ShahidBarzegar65 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⭐️ 🌹🕊شهید محمدحسین عطری شهیدی که با زبان روزه به شهادت رسید 🌀به روایت: دوست شهید در دوران نوجوانی و جوانی در پایگاه مسجد فعالیت می کرد در یکی از شب های سرد زمستانی ☃ وقتی که باهم به خانه بر می گشتیم، پیرمرد دستفروشی در کنار خیابان بساط پهن کرده بود و دستکش🧤و کلاه و لباس زمستانی🧣می فروخت. محمدحسین با دیدن این صحنه به سمت پیرمرد رفت و تمامِ وسایلِ او را خرید تا او مجبور نباشد در آن سرما کنار خیابان تا آن موقع شب 🌚 دستفروشی کند 👏🏻 بعد از انجام اینکار خوشحالی خاصی 😇 در چهره اش پیدا بود بعدا فهمیدم که وسایلی که خریده بود را به مستمندان و نیازمندان داده بود 🛍 🦋 شهادت: ۹۲/۳/۱۴ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون‌چه گناهی هست که اگر پیامبر"ص" هم هفتاد بار دعا کند باز خدا نمی بخشد😭 نیش زبان❌❌ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بدانی که نميشود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کنی خدا هيچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و ميخواهی دعا کنی، يادت نرود عافيت و عاقبت به خيری ات را بطلبی ... خدایا دوستانم را در پناهت قرار بده و آخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن حال خوب نصیب دل های مهربونتون 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرگذشت مهنازباقری راببینیدجالبه ⚡️مشاورین قانونی به من پیشنهاد ارتباط با جنس مخالف و رقص را دادند ⚡️مذهبیا منو مسخره کردن... 🌸 اما نماز و حضرت فاطمه زهرا مرانجات داد. 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون شهیدان توای شهدشهادت نوشان... سینه ام بهر دفاع تو سپرشد یلداست 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست من؛ یلداطولانی ترین زمان باهم بودن ودورهم نشستن وگفتن وخندیدن و خوردن هم تمام شد. اما فراموش نکنیم که: یلدا برای آنهاییکه ندارند چیزی بپوشند طولانی ترین شب سرد سال است آنانی که ندارند بخورندطولانی مدت گرسنگی کشیدن، کسانی که والدینشان را از دست داده اند طولانی ترین شب تنهایی و برای آنان که زخم خورده از یک بیماری هستند، یلدا شاید معنایی جزچند لحظه درد کشیدن بیشتر نداشته باشدپس، بیایید آنها را فراموش نکنیم.!!  دراین شبهای سرد زمستانی نیازمندان را دریابیم.!! 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟ پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب ! لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان! این یکی ، شیرین تره!!!! مادر ، خشکش زد چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..! هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد . 🆔@shahidBarzegar65