eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
12.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
1 فایل
سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺 "غرور " هديه ى شيطان است و "دوست داشتن هديه ى خداست جالب اين است هديه ى شيطان را به رخ هم ميكشيم و هديه ى خداوند را از يكديگر دریغ میکنیم ... 🆔@ShahidBarzegar66
16.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خیلی شنیدنیه😳 آیا می دانید صاحب عکس که در زندان ابوغریب آویزان بود و سرش پارچه مشکی بود سگ را مینداختند به جانش، سرباز آمریکای کنارش بود،ایرانی هست😱 🔹مجری برنامه بدون تعارف بعد از ۱۹ سال،رفته سراغش 🆔@ShahidBarzegar65
🔺چرا رژیم صهیونیستی سردار سید رضی موسوی را ترور کرد زیرا ابقای حکومت بشاراسد وتثبیت مقاومت درلبنان وغزه مدیون ایثارومجاهدت این شهیدبزرگ بوده است. واین روزها موجب شکست پی درپی اسرائیل بوده است. اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🆔@ShahidBarzegar65
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک نفر داد زد چرا غزه؟ حاج قاسم بگو هدف مائیم....😢 🆔@ShahidBarzegar65
مشكل اينجاست كه ما نه براى خودمان بلكه براى آدمهاى اطرافمان زندگى ميكنيم!؛ لباسى ميپوشيم كه مردم خوششان بياد... عطرى ميزنيم كه مردم لذت ببرند... رشته اى درس ميخوانيم كه كلاس داشته باشد... با كسى ازدواج ميكنيم كه دهانِ مردم را ببنديم... بچه دار ميشويم كه برايمان حرف در نياورند... و اين داستان تا آخرِ عمر ادامه دارد! ما اگر كارى براى دلِ مان ميكرديم وضعِ مان اين نبود،همين. 🆔@ShahidBarzegar65
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وفات_حضرت_ام_البنین(س) تسلیت باد... التماس دعا اللهم عجل لولیک الفرج 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه... مقام معظم رهبری فرمودند: بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم حتی رزق سال کشور.... فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم... ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... "شهیدبرزگر"💫 🆔@ShahidBarzegar65
.. (ضرب المثل فکرِ نان کن خربزه آب است ازکجا آمده؟!) در روزگاران قديم دو دوست بودند که کارشان خشتمالي بود . از صبح تا شب براي ديگران خشت درست مي کردند و اجرت بخور و نميري مي گرفتند. آنها هر روز مقدار زيادي خاک را با آب مخلوط مي کردند تا گل درست کنند ، بعد به کمک قالبي چوبي ، از گل آماده شده خشت مي زدند . يک روز ظهر که هر دو خيلي خسته و گرسنه بودند ، يکي از آنها گفت : " هرچه کار مي کنيم ، باز هم به جايي نمي رسيم . حتي آن قدر پول نداريم که غذايي بخريم و بخوريم . پولمان فقط به خريدن نان مي رسد . بهتر است تو بروي کمي نان بخري و بياوري و من هم کمي بيشتر کار کنم تا چند تا خشت بيشتر بزنم . " دوستش با پولي که داشتند ، رفت تا نان بخرد . به بازار که رسيد ، ديد يکجا کباب مي فروشند و يکجا آش، دلش از ديدن غذاهاي گوناگون ضعف رفت . اما چه مي توانست بکند ، پولش بسيار کم بود . به سختي توانست جلوي خودش را بگيرد و به طرف کباب و آش و غذاهاي متنوع ديگر نرود . وقتي كه به سوي نانوايي مي رفت ، از جلوي يک ميوه فروشي گذشت . ميوه فروش چه خربزه هايي داشت! مدتها بودکه خربزه نخورده بود . ديگر حتي قدرت آن را نداشت که قدم از قدم بردارد . با خود گفت : کاش کمي بيشتر پول داشتيم و امروز ناهار نان و خربزه مي خورديم . حيف که نداريم . تصميم گرفت از خربزه چشم پوشي كند و به طرف نانوايي برود. اما نتوانست. اين بار با خود گفت: اصلا ً چه طور است به جاي نان، خربزه بخرم. خربزه هم بد نيست، آدم را سير مي کند. با اين فکر ، هرچه پول داشت، به ميوه فروش داد و خربزه اي خريد و به محل کار ، برگشت.در راه در اين فكر بود كه آيا دوستش از او تشکر خواهد کرد؟ فکر مي کرد کار مهمي کرده که توانسته به جاي نان، خربزه بخرد. وقتي به دوستش رسيد ، او هنوز مشغول کار بود . عرق از سر و صورتش مي ريخت و از حالش معلوم بود که خيلي گرسنه است . او درحالي که خربزه را پشت خودش پنهان کرده بود ، به دوستش گفت : " اگر گفتي چي خريده ام؟ "دوستش گفت : " نان را بياور بخوريم که خيلي گرسنه ام . مگر با پولي که داشتيم ، چيزي جز نان هم مي توانستي بخري؟ زود باش . تا من دستهايم را بشويم، سفره را باز کن. "مرد وقتي اين حرفها را شنيد ، کمي نگران شد و با خود گفت: " نکند خربزه سيرمان نکند. " دوستش که برگشت ، ديد که او زانوي غم بغل گرفته و به جاي نان ، خربزه اي درکنار اوست. در همان نگاه اول همه چيز را فهميد . جلوي عصبانيت خودش را گرفت و گفت:" پس خربزه دلت را برد؟ حتما ً انتظار داري با خوردن خربزه بتوانيم تا شب گل لگد کنيم و خشت بزنيم ، نه جان من ، نان قوت ديگري دارد . خربزه هر چقدر هم شيرين باشد ، فقط آب است. "آن روز دو دوست خشتمال به جاي ناهار ، خربزه خوردند و تا عصر با قار و قور شکم و گرسنگي به کارشان ادامه دادند .از آن پس ، هر وقت بخواهند از اهميت چيزي و درمقابل ،بي اهميت بودن چيز ديگري حرف بزنند ، مي گويند : " فکر نان کن که خربزه آب است . " 🆔@ShahidBarzegar65