1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو سخت ترین شرایط
بهترینا مشخص می شن ...🌸🍂
🆔@ShahidBarzegar65
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از اون حال خوب کن ها👌👌
گوش کنید جون بگیرید
صدباراگر توبه شکستی بازآی...
هیچکس اندازه خدا هوامونو نداره
🆔@ShahidBarzegar65
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعایی ناب برای شما خوبان همیشه همراه
🆔@ShahidBarzegar65
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج🤲🏻
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
ازحضور وفعالیت شما خوبان سپاسگذاریم
ازاینکه کانال شهیدرو به دوستان خود معرفی میکنید بینهایت متشکریم.
👌قابل توجه دوستان جدید:
پُستهاهر۲۴ساعت شبها بارگزاری میشود.
التماس دعا
🆔@ShahidBarzegar65
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
به نیت نزول رحمت الهی
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
#قصه سیب وپادشاه
حاکمی در قصر نشسته بود که از بیرون قصر صدای سیب فروش را شنید که فریاد میزد :
“سیب بخرید! سیب !!!”
حاکم بیرون را نگاه کرد و دید که مرد دهاتی، حاصلات باغش را بار الاغی نموده و روانهای بازار است.حاکم میل و هوس سیب کرد و به وزیر دربارش گفت:
۵ سکه طلا از خزانه بردار و برایم سیب بیار!
- وزیر ۵ سکه را از خزانه برداشت و به دستیارش گفت:
-این ۴ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
دستیار وزیر فرمانده قصر صدا زد و گفت:
-این ۳ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
فرمانده قصر افسر دروازه قصر را صدا زد و گفت:
-این ۲ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
افسر عسگر را صدا کرد و گفت:
این ۱ سکه طلا را بگیر و سیب بیار!
عسگر دنبال مرد دست فروش رفته و از یخنش گرفته گفت:
های مرد دهاتی! چرا اینقدر سر صدا میکنی؟ خبر نداری که اینجا قصر حاکم است و با صدای دلخراش ات خواب جناب عالی را اشفته کرده ای.اکنون به من دستور داه تا تو را زندانی کنم.
مردم باغدار به پاهای عسکر قصر افتاد و گفت:
اشتباه کردم قربان!
این بار الاغ حاصل یک سال زحمت من است، این را بگیرید، ولی از خیر زندانی کردن من بگذرید!
عسکر نصف بار سیب را برای خودش گرفت
و نصف ديگر را برای افسر برده و گفت:
-این هم این سیب ها با ۱ سکه طلا.
افسر نیمی از ان سیبها را به فرمانده قصر داده، گفت:
این سیب ها به قیمت ۲ سکه طلا!
فرمانده نیمی از سیبها را برای خود برداشت و نیمی به دستیار وزیر داد و گفت:
-این سیب ها به قیمت ۳ سکه طلا!
دستیار وزیر، نیمی از سیب ها را برداشت و نزد وزیر رفته و گفت:
-این سیب ها به قیمت ۴ سکه طلا!
وزیر نیمی از سیب ها را برای خود برداشت و بدین ترتیب تنها پنج عدد سیب ماند و نزد حاکم رفت و گفت:
- این هم ۵ عدد سیب به ارزش ۵ سکه طلا!
حاکم پیش خود فکر کرده و پنداشت که مردم واقعا در قلمرو تحت حاکمیت او پولدار و مرفعه هستند. که کشاورزش پنج عدد سیب را به پنج سکه طلا می فروشد هر سیب یک سکه طلا
و مردم هم یک عدد سیب را به یک سکه طلا میخرد! یعنی ثروتمندند
پس بهتر است ماليات را افزايش دهم و خزانه قصر پرتر بسازم.
در نتيجه مردم ،فقیر تر شدند و شریکان حلقه فساد قصر سرمایه دار تر
مراقب دَلّالان وطن فروش باشید.
🆔@ShahidBarzegar65
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وای به روزی که بگردی و یک علامه طباطبایی پیدا نکنی!
خطابه پر معنا و شنیدنی استاد مطهری درباره فقدان معنویت در عصر تکنولوژی
استاد مطهری
🆔@ShahidBarzegar65
💠 روایت از همسر شهید:
حاجی عاشقه سفر بود خصوصا سفر به مشهد و کربلا ...
هر وقت تو مسیر تابلوی امام رضا رو میدید ناخودآگاه ماشینش کج میشد سمت مشهد و امام رضا....
چند باری میشد که شام مهمون خانه ی دختر بزرگمون که ساکن شهرری هستن بودیم...
حاجی تابلوی امام رضا رو که وسط راه میدید دست ادب به سینه میگذاشت و میگفت السلام علیک یا غریب الغربا... ومیپرسید بریم امام رضا؟
فقط کافی بود یک نفر بگه بریم...
و به همین راحتی راهی مشهد میشدیم بدون هیچ برنامه و پیش زمینه ای....اتفاقا خیلی هم خوش میگذشت انگار همون آقایی که دعوت کرده هوای زائرهاش رو هم داره...
البته حاجی خیلی با نظم بود همیشه یه ساک از لباس و وسایل شخصیش پشت ماشینش آماده داشت که هر وقت هوس امام رضا کرد راهی بشه...
مشهد که میرفتیم حاجی من و بچه هارو میبورد برای ناهار و میگفت امروز ناهار رو مهمون امام رضاییم... برای شام که میرفتیم حاجی میگفت هرچی خواستین سفارش بدین شام رو مهمون امام رضاییم...
هر وسیله ای که برای بچه ها میخریدیم میگفت این کادوی امام رضاست...
هیچ وقت با امام وداع نمیکرد و میگفت آقا به زودی دوباره مهمونمون کن بیایم پابوست...
وقتی با بچه ها به حرم میرفتیم بیش از حد زیارت رو طولانی نمیکرد تا از حوصله ی بچه ها خارج نشه....
به جاش نصفه شب برای نماز صبح میرفت حرم و تا صبح میموند ...
تو مسیر رفت و برگشت و تمام مدت سفر رو همه کاری میکرد تا به همه خوش بگذره و مشتاق زیارت باشند همیشه ...
از وقتی بازنشسته شد اگر ایران بود به طور معمول ماهی یکبار و به زیارت امام رضا میرفت گاهی تنها گاهی با من و بچه ها و گاهی با دوستانش..
دو شب پیش دخترم خواب حاج اصغر رو دیده...
دیده که بعد از دوماه زنده شده و حال خوبی داره....
پرسیده: بابا از کی زنده شدی ؟
حاجی گفته از اون روزی که یه بنده خدایی اومد بالاسر مزارم و صوت سلام امام رضایی رو پخش کرد...
همون موقع روح به جسمم برگشت و زنده شدم...
🔶️ شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
#جانباز_شهید_حاج_اصغر_عبادی
17.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه گرهی به کارت افتاده صدقه بده...
صدقه بلا را برطرف مى كند و مؤثرترينِ داروست. همچنين، قضاى حتمى را برمى گرداند و درد و بيمارى ها را چيزى جز دعا و صدقه از بين نمى برد.
📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 93، ص 137، ح 71
🆔@ShahidBarzegar65