eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
14.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
8.9هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 کانال شهیدبرزگر https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
📗داستان سفر ناصرالدین شاه به سبزوار ناصرالدین‌‌شاه قاجار، در حالات خود می‌نویسد: من هیچ‌گاه در زندگی، کوچک نشدم جز یک مورد؛ در برابر محقق سبزواری. من برای زیارت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، از تهران عازم مشهد بودم. به سبزوار که رسیدم، عمداً توقف کردم که محقق سبزواری را ببینم. مدت دو روز در آنجا توقف داشتیم. تمام بزرگان سبزوار به دیدن من آمدند اما محقق سبزواری نیامد. با خود گفتم حیف است که تا اینجا آمده‌ام و محقق سبزواری را ندیده باشم، بهتر است خودم به دیدارش بروم. گفتم: به او خبر بدهید که شاه می‌خواهد به دیدارت بیاید (آن هم ناصرالدین‌شاه قاجار که جزء مقتدرترین پادشاهان قاجاریه بوده است). به آقای محقق سبزواری خبر دادند که قرار است شاه به منزل شما بیاید. ایشان سجاده‌ای را در آفتاب ظهر زمستانی در حیاط پهن کرده بودند و روی آن نشسته بودند. با هیئت همراهِ، به منزل محقق سبزواری وارد شدم. محقق، احترامی کرد و از جا بلند شد و دوباره سر جایش نشست. جلوی آفتاب روبه‌روی محقق سبزواری ایستادم و گفتم: من ناصرالدین شاه قاجار و شاه مملکت هستم. محقق سبزواری گفت: هر که هستی، باش. گفتم: من دو روز است که به اینجا آمده‌ام و تمام بزرگان به دیدار من آمدند و شما نیامدید! محقق سبزواری گفت: آقای ناصرالدین‌شاه! هر کس به دیدنت آمده، با تو کاری داشته، من که کاری با شما ندارم که به دیدارتان بیایم. الله اکبر، این بشر چه قدر آقا است و بعضی، چه قدر خودشان را ذلیل می‌کنند. وقتی دیدم محقق سبزواری مناعت طبع بالایی دارد، گفتم: شما یک حاجتی از من بخواهید که من برآورده‌اش کنم و بگویم محقق سبزواری هم از من چیزی خواسته. محقق سبزواری گفت: اگر من چیزی از شما بخواهم، شما عمل می‌کنید؟ گفتم: بله. محقق سبزواری گفت: شما جلوی آفتاب ایستاده‌اید. کنار بروید تا آفتاب روی من بتابد و این خواسته‌ی من از شماست. هیچ‌گاه در زندگیم همانند روبه‌رو شدن با محقق سبزواری احساس کوچکی نکردم. همه مرا با القاب: سلطان صاحب قران، ظل‌الله، سلطان‌بن‌سلطان و ... صدا می‌زدند اما این آقا (محقق سبزواری) روی سجاده‌اش نشسته و به من می‌گوید : کنار برو تا آفتاب به من بتابد و برو بگو که محقق سبزواری هم از من چیزی خواسته است. ☁️🌥⛅️🌤☀️ مولاعلی (ع) می‌فرماید: « ذُلُّ الرِّجَالِ فِی خِیبَةِ الْآمَالِ؛ ذلت مردهادر ناکامی آرزوهاست». https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14565
38.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊شهید اقا مهدی زین الدین درعالم رویاگفتن ؛ بزرگمون امام رضاست https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14565
‍ ‍ ‍ 🍃زودتر از سنش بالغ شد، نماز خواندن و گرفتن را از ۷ سالگی شروع کرد، آنچنان زیبا نماز میخواند که قنوت هایش در آسمان هفتم می پیچید و در میان این قنوت ها گاهی چهره اش به وسعت دریاها نمناک و دیده اش تار میشد. رضا آنقدر در برابر مصیبت صبوری میکرد که دیگر صبر هم به ستوه آمده بود. صوت دلنشینی داشت، هنگامی که را میخواند، میتوانستی حضور فرشتگان را در کنارش حس کنی. با هر که از راه می رسید، را با شور و حال عجیبی میخواند، گویا دلتنگی امانش را میبرید و تنها راه آرامش روحش این زیارت بود. 🍃هنگامی که فهمید عمه جان زینب«س»در معرض خطر است لحظه ای آرام و قرار نگرفت و داوطلب شد و اذن سربازی بانو را گرفت. در ماموریت دوم بود که پا بر بال گذاشت و رفت. او رفت و چند خط وصیت به یادگار گذاشت. ای همسرم! از اینکه رفیق نیمه راه بوده‌ام، . تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیر هم می‌دهد. به پسرم بگو: که چرا به این راه رفته‌ام؟ ، زندگی عزتمندانه ایران، ایرانی و مردم بوده است.☆روحش شاد و یادش گرامی☆ ✍️نویسنده : 🍃به مناسبت ماه   تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۶۴ تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ مزار شهید : روستای هریکنده بابل https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14565
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معنای امام رئوف چیه؟ ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14571 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم شادی عیدانه شما..... تو ژاپن اینجوری خواستگاری میکنن😂 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14565
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای واقعی... ضمانت امام رضا علیه السلام به میت گناهکار ➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14571
💫پارت(۵) قسمت پایانی ازدواج پدرمادرشهیدبرزگر جلد اول کتاب ازقفس تاپرواز خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷 📝(ادامه قسمت ۲خواستگاری) راوی خاطره: خواهر شهید[مُنَوّرِه] 🌷دخترخاله ام فاطمه ؛پا به دوران جوانی گذاشته بود؛ و بدون مشورت با پدرم فکرهایی در سر داشتم.... سرانجام دل به دریا زدم و یک شب زمستانی پدرم را در جریان تصمیمم قرار دادم و گفتم آقا جان! نمی شود که تو به پای ما بسوزی تا کنون هم آقایی کردی 🌷از تو خواهشی دارم دستم را رد نکن میخواهم اگر اجازه دهی، فاطمه؛ دختر خاله زلیخا را برایت خواستگاری کنم 🌷پدرم پوزخندی زد و گفت: حرفش را نزن. دخترم! میدانی تفاوت سنیم با او چقدر است؟ شاید نگران ازدواج خودت هستی؟ 🌷چند ماه گذشت، خواسته ام را با خاله زلیخا مطرح کردم، او هم سکوت کرد. این دفعه تصمیم گرفتم با خود فاطمه موضوع را در میان بگذارم. 🌷فصل بهار بود، به بهانه پختنِ دلمه فاطمه را برای چیدن برگ مو به تاکستان پدر بردم واز او خواستگاری کردم 🌷 فاطمه از خجالت صورتش یک تکه مخمل شده بود. بر خلاف گذشته با کسی حرفی نمیزد و از پدرم گریزان بود 🌷چند روز بعد باز به بهانه شیردوشی او را به اصطبل کشاندم و پرسیدم از حرفم ناراحت شده ای؟ گفت دست بردار دختر خاله من یک رعیت زاده ام و حکم کنیز شما را دارم و اصلاً کفو ایشان ،نیستم 🌷گفتم اگر همسر دیگری جز تو پا به این خانه بگذارد از غصه دق میکنیم، ما به بودن و ماندن تو در این خانه راضی تریم پرسید آیا ایشان خبر از خواسته دخترانش دارد؟ گفتم راضی کردن پدر با دو قطره اشک میسر می شود تو رضایت خودت را بگو بقيه کار را به من بسپار 🌷 فاطمه :گفت شما از بچگی به من لطف داشته اید اگر بخواهید کنیز شما می مانم و رضایتش را فهماند با خوشحالی دوان دوان سوی پدرم رفتم و گفتم آقا جان! 🌷مژدگانی بده فاطمه را راضی کردم پدرم خندید و گفت تو تا دختر خاله ات را بیچاره نکنی دست بردار نیستی، با پافشاری بسیار سرانجام پدر ۴۰ ساله ام را به عقد دختر خاله جوانم در آوردم. 🌷روزگار خوش ما آغاز شد؛ فاطمه و پدرم علی رغم تفاوت سنی تفاهم بسیاری باهم داشتند و ما وجود نامادری را درخانه احساس نمی‌کردیم. ازدواج کردم و در روستای مجاور؛ سیاه دشت ساکن شدم، هر روز که می گذشت نسبت به کاری که کرده بودم دلگرم تر می شدم 🌷با اینکه دختر خاله، همسر بابای ما شده بود ولی ذره ای از محبتش را دریغ نکرد بلکه برای خواهران کوچکم مثل یک مادر بود.وبخاطر همین یتیم نوازیش خداوند بهترین جایگاه یعنی [مادرِشهیدشدن] را به او عطا کرد. https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14572
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام رضا ،امام‌رضای همه‌س... ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14575 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۵۰۰ تانک‌ دشمن برابر لشکر ۲۵ کربلا آرایش گرفته‌ بود. گفت: به‌نام پنج تن آل‌عبا، ۵ نفر بروند و آن‌ها را منهدم کنند. به جای ۵ نفر،بیش از ۱۵ نفر‌ بلند شدند. کربلای پنج🌷شهید بصیر🌷 یاد و خاطرات شهیدان باصلوات https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14576
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺چی میشه آقا منو؛کفتر گنبد کنی راهی مشهد کنی🌺 ✨امام_رئوفم اَللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ❤️ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14577