فردا دیر است
امروزت را همین امروز زندگی کن
همین امروز لذتش را ببر
و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن
حسرت یعنی در گذشته جا ماندهای
و نگرانی یعنی اسیر آیندهای شدهای که
هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده
آیندهای که شاید نرسد
و اتفاقاتی که شاید نیفتد
بیخیال چیزهائی که نبودنشان
کیفیت بودنت را کم میکند
آرامش و لبخند را در آغوش بگیر
و امروز را همان جوری که دوست داری
زندگی کن
زندگی دیکتهای نیست
که آن را به ما خواهند گفت
زندگی انشائی است
که تنها باید خودمان بنگاریم
زندگی میچرخد
چه برای آنکه میخندد
چه برای آنکه میگرید
🌸زندگی دوختن شادیهاست
🍃زندگانی هنر هم نفسی با غمهاست
🌸زندگانی هنر هم سفری با رنج است
🍃زندگی یافتن روزنه در تاریکی است
🌤خدایا :امروزِ من ودوستانم را بخیرفرما
✧✾════✾✰✾════✾✧
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✍ خاطره رسیدن
نامه ای دردناک همسر شهید
🌼صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش روی تنم و کیسههای کمین پاشید،
با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
🌼ناگهان از توی کانال یک نفر اوراصدا زد که ..رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود:
رستمعلی جان، امروز پدر شدی.
وای ببخشید من هول شدم،
سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم؟
🌼راستی از جهاد اومده بودن پی ات، میخوان اخراجت کنن.
خنده ام گرفته بود.
مگه نگفتی بهشان که جبههای؟
تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی.
مهم نیست،
🌼 آمدی دوباره سرِ زمین کشاورزی کار میکنی، این یه ذره حقوق که کفاف زندگی مان را نمیدهد.
همان بهتر که اخراجت کنند.
عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده …
🌼شهید #رستمعلی_آقاباباپور
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما ملت شهادتیم.❤️
دلتون واسش تنگ نشده؟؟؟
میگما
چقدراین روزا بهش احتیاج داریم...
بفرماییدبه وقت دلتنگی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#حکایت ✏️
🍯در روزگار قدیم یک روستایی ظرف عسلی را برای فروش به شهر می برد
در هنگام ورود به شهر ماموران دروازه ی شهر به منظور بازرسی سر ظرف عسل را باز کرده و او را معطل کرده و باعث می شوند، چند مگس داخل ظرف عسل بیفتد.
🪰روستایی عسل را به نزد مشتری همیشگی اش می برد اما به علت وجود مگس در داخل عسل مشتری از خرید عسل سرباز می زند.
روستایی با دیدن این وضع ظرف عسل خود را به محکمه ی شهر می برد و در آنجا شکایت خود از ماموران دروازه را به قاضی شهر می کند.
🍯 قاضی که می خواهد روستایی را از سرش باز کند می گوید : ای برادر، ماموران دروازه وظیفه ی خویش را انجام داده اند تقصیر از مگس ها است که داخل عسل تو افتاده اند.
تو می توانی هر کجا مگسی دیدی آنها را به این جرم بکشی!
🪰روستایی بیچاره کمی از این حکم عجیب جا خورده و می گوید : جناب قاضی حکم شما را می پذیرم به شرط آنکه شما این حکم را روی کاغذی برای من بنویسید تا اگر زمانی دیگران مانع اجرای حکم شدند از جانب شما سند معتبری داشته باشم.
🍯قاضي پیش خودش می گوید عجب ساده لوحی هست پس حکمی برای روستایی می نویسد و آنرا به دستش می دهد
در همین حال که روستایی با حکمش درحال خروج از محکمه است مگسی روی صورت قاضی می نشیند و روستایی درنگ نکرده و ضربه ی محکمی به صورت قاضی می زند
🪰 ماموران دادگاه با دیدن این رفتار سراسیمه شده و بهسوی مرد هجوم می برند.
اما روستایی با خونسردی حکم قاضی را نشان می دهد و می گوید :
" خود قاضی در این حکم فرمان داده اند که من هر جایی مگس مزاحمی دیدم آنرا به سزایش برسانم"😉
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
31.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفینامه شهیدمحمدعلی برزگر
صاحب کتاب ازقفس تاپرواز
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
من وحسین هم دانشگاهی شدیم
وهردودررشته مهندسی ادامه تحصیل میکنیم.
والبته عاشق همیم
حسین از ایمان واخلاق قابل قبولی برخورداربود و۳سالی میشدکه منتظرجوابم بوداما...
پدرم حتی بهش اجازه خواستگاری نمیداد.
حسین چندین بارتلفنی ازپدرم خواهش کردوگفت هرشرطی داشته باشین قبول می کنم فقط منوبه غلامی خودتون قبول کنید.
امامن ازدل پدرم خبرداشتم.
اون علاوه براینکه آدم بااعتقادی بود تاجربرجسته ای هم بود که نمی تونست پسر یک رفتگر رو به دامادیش بپذیره.
برای همین جواب سربالا میداد...
اون شبی که توی کانال نوشته شد
شهیدبرزگرآدرس مزارشوداده وگفته
هرکس دردی داره بیادپیش خودم.
من می شنوم وبراتون دعامیکنم
با دیدن این پست دلم شکست
غرب کجا...شمال شرق کجا..
عکسشو واسه خودم ذخیره کردم ونصف شبی هرچی عقده داشتم سرشهیدخالی کردم...
گفتم من که نمیتونم بیام پیشت...
اماتومیتونی پدرموراضی کنی...
هنوز یک ماه نگذشته بودکه...
پدرم منوصدازدوگفت:
به حسین بگو...در تاریخ مشخص به فلان رستوران بیادتاباهاش حرف بزنم ببینم چندمرده حلاجه...
خشکم زده بود.
اصلا حواسم به اون شب نبود
پدرم باحسین سرقراررفت وبالبخندبرگشت وگفت:
برای پنجشنبه شب مراسم خواستگاری گذاشتم.
ماتم برده بود.
آخه کی باورش میشد
روزشنبه من وحسین محرم هم شده بودیم
۴۰روز از حاجتم میگذشت وآخرین دعای توسلی بودکه می خوندم برای شهیدبرزگر.
که یک دفعه یادم از خواستم افتاد
واسطه ازدواج من وحسین شهیدبرزگربود.
اما عجیب ترازاینها چندشب پیش بودکه ازپدرم پرسیدم
بابا چطور راضی به ازدواجم باحسین شدی؟
اولش زیربارنرفت
امابعدگوشیشو دستم دادوگفت
این پیام منومنقلب کرد
"هنگامیکه مردی ازشماخواستگاری کرد و ازدین واخلاق اوراضی بودید به ازدواج بااورضایت دهید
مبادافقر تورا ازاین رضایت بازدارد..."
"امام رضا *ع* "
تازگیا فهمیدم پدرحسین جانباز۳۰درصدجنگ تحمیلیه.
گمان مبریدشهدامرده اندآنهازنده اندونزدپروردگارشان روزی می خورند.
این یکی از ده ها اعجازپس ازشهادت شهیدبرزگربودکه براتون پست گذاشتیم.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#مناستی
پنجشنبه ها
طاقتش کم است
دل ندارد که بماند
مقدمه ای میسازد
خاطرات را کنار هم میچیند
ثانیه ها و دقایق را سنگین میکند
تا جمعه و غروبش فرا برسد
وچشممان رابه جمال یارمنتظرروشن نماید.
شادی روح رفتگان، فاتحه و صلوات
أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَ عَجِّل فرجهم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💞خاطره همسر شهید چمران از شب آخر حیات دنیوی #شهید_چمران:
🕊هر وقت می رفت تهران (از اهواز)روز بعد بر می گشت
(٣٠خرداد۶٠) صبح رفت و عصری آمد
تعجب کردم.
گفتم: چرا زود آمدی؟
گفت ناراحت شدی؟
- نه فقط تعجب کردم.
🕊گفت: تا حالا دیده بودی من با هواپیمای خصوصی سفر کنم؟
ندیده بودم..
+ به خاطر شما آمدم امشب پیشت باشم.
رفت دراز کشید.
🕊داخل اتاق شدم .
به سقف مینگریست.
گفت: بشین، من فردا شهید می شوم.
امادو وصیت به شما دارم.
بعد از من در ایران بمان کشور شما حکومت الهی ندارد.
دوم ازدواج کن.
🕊گفتم زنان پیامبر الگو هستند آنان ازدواج نکردند.
از این مقایسه ناراحت شد.
شب به فکر بودم که این حرفها چیست؟
صبح زود که درب منزل داشت سوار ماشین میشد کلت کمری داشتم خواستم به پایش شلیک کنم که نرود اما جرأت نکردم.
🕊رفت و من به منزل تنها دوستم در اهواز خانم خراسانی رفتم و داستان شب را تعریف کردم.
دلداری ام میداد تا اینکه تلفن منزلش زنگ خورد و او مرتب "نه" می گفت.
🕊گفتم چه شده؟ گفت :چمران زخمی شده. گفتم خیر او #شهید شده است و باهم به سردخانه رفتیم و جنازه مصطفی را دیدم و گفتم: خدایا این قربانی را از ما بپذیر!
اون روز چمران از اهواز تا دهلاویه (٧٢کیلومتر) فقط مینویسد.
🕊وبا اعضاي بدنش خداحافظی می کند و...
همسر شهید چمران می گوید ۶ ماه بعد از شهادت چمران، امام متوجه شد ما خونه نداریم به بنیاد شهید گفت. خونه ای به من دادند، اما هیچ وسیله ای نداشتم.
🕊یکی از دوستان مصطفی مقداری لوازم اولیه زندگی برایم آورد.
نامش جاودانه
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا...
به نفس گرم تابستان
دروازه های قلبمان رابه روی خوبیها می گشاییم...
خدایا...
تو را سپاس میگوییم که قدرت سکوت را به ما عیان ساختی...
آرامشی که در هر گام بر ما پدیدار میشود را سپاسگزاریم...
خداوندا...
یاریمان کن بر کلاممان مسلط باشیم و با نارضایتی سکوت نکنیم...
حرفی را که بر زبان میرانیم ناحق و خارج از عدل نباشد...
آبرویی را بر آب و کاشانه ای بر باد ندهیم...
بار الها...
تو یاریمان کن تا با کنایه , غبار ناراحتی بر روابطمان و با بی حرمتی چراغ دلی را به خاموشی ننهیم.......
ایزدا...
عشق سرمایه هر انسان است...
ما را سرمایه دار خوبیها و آرامش
قرار ده...
آمین یا رب العالمین...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✍تصویر کمتر دیده شده از سردار شهید سید علی اکبر صابری به همراه فرزندش سید حمزه صابری در کنار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🔹کپسول سردار شهید سید علی اکبر صابری برای پسرش سید حمزه
🔸پسرم حمزه ناراحتی تنفسی داشت و خیلی حالش بد بود.
🟢شب شهید سید علی اکبر را در خواب دیدم گفتم: خیلی ناراحت حمزه هستم.
⭕️هرچه او را دکتر می برم خوب نمی شود.
🔹گفت: این کپسول را به او بده بخورد خوب می شود.
🔸من هم دفعه آخر که او را یزد بردم دکتر نسخه ای را که نوشت وقتی داروها را گرفتم دیدم همان کپسولی است که شهید به من داده بود.
🟢کسپول همان کپسول سفارش شده سیدعلی اکبر بود.
🔹از آن موقع به بعد حال فرزندم رو به بهبودی رفت.
✅راوی همسر سردار شهید سید علی اکبر صابری
شهید #سید_علی_اکبر_صابری
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
سلام علیکم
حال شما؟خوبین ؟رو به راهین ؟
الهی همیشه رو به راه خدا و اولیا خدا باشید 😍
میشه تا پایان متن همراه ما باشید و متن رو کامل بخونید ؟خیر ببینید 🌹
امام رضا (ع) از پدران بزرگوارش نقل کرده که فرمودند: «امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: نیکی کردن در روز عید غدیر، باعث زیاد شدن ثروت و طولانی شدن عمر است و مهربانی کردن به همدیگر، رحمت و رأفت خدا را به انسان جلب میکند. 🌹
ما قصد اجرای طرح« بهترین بابای دنیا» را به مناسبت عید غدیر داریم 🤩،
تو این طرح میخواهیم از طرف امیرالمومنین به بچه های ۴تا ۱۲سال هدیه بدیم (البته که اگر بتونیم به بزرگترام هدیه میدیم😄)تا این عید و بزرگیش تو ذهن بچه ها موندگار بشه و متوجه بشن عید غدیر برا ما بچه شیعه ها خیلی مهم و ارزشمند هست 😍👌
البته قراره موکب هم بزنیم و با پذیرایی شربت، شیرینی
حالا اگر دوست داشتید تو ثواب این کار بزرگ سهیم باشید کمک های خودتون را به شماره کارت زیر واریز کنید از هزارتومن تا دیگه هر چی وسعتون هست 👌
6037-7013-1905-5684
به نام مریم رستمی
الهی چشمتون روشن به ضریح امیرالمومنین علی علیه السلام
الهی تو سرازیری قبر علی و اولاد علی علیهم السلام به فریاد همه مون برسن🌼
تبلیغ یادتون نره 😍
#نشر_خوبی_ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀چرا خداوند مارو از بهشت به عالم دنیا آورد؟
❇️هیچ یک از اتفاقات زندگیت بی حکمت نیست.
همین الان بگوخدایا شکرت...
#استادعالی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
گویند برای پادشاهی مردی آوردند
که هنرنمایی فراوانی بلد بود
شاه بر مسند خود تکیه زد و مرد هنرمند
صفحهای چوبی بر دیوار نهاد
و میخی را از دور زد و بر روی صفحه
آن میخ جای گرفت
مرد هنرمند میخ دیگری زد در پای آن میخ
جای گرفت و این میخ زدنها تکرار شد
و بدون خطا پنج میخ را در پای آن میخ اول
مانند ستاره جای داد و کاشت
شاه دست زد و همه حاضران
به خوشحالی شاه دست زدند
مرد هنرمند از اینکه هنرش مورد مطلوب
و پسند سلطان واقع شده بود
از شادی در پوست خود نمیگنجید
شاه او را کنار خود خواست و به وزیر
امر کرد صد سکه طلا به او پاداش دهد
و به وزیر امر کرد صد شلاق هم به او بزنند
مرد هنرمند و حاضرین از این دو عمل
ضد و نقیض شاه در حیرت ماندند!
شاه گفت: صد سکه دادم چون زحمت کشیده
و این کار را یاد گرفته بودی و باعث
مسرت و انبساط خاطر ما شد
اما صد ضربه شلاق زدم چون به جای
این همه وقتی که در کاری بیخود و بی ثمر
گذاشته بودی میتوانستی حرفه و کاری
خوب بیاموزی که ثمری هم داشته
و گرهای از مردم بگشاید
به راستی امام زمان مارا مستحق چه پاداش ومجازاتی می داند؟
آیا وقتمان موردپسندش بوده؟
آیاتاکنون دلش رابه دست آورده ایم؟
آیاتاکنون گره ای ازهم نوع خود گشوده ایم؟
چندسکه؟؟؟
چندشلاق؟؟؟؟
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
شهید_نادر_مهدوی
🦋پس از اسارت بر عرشه ناو آمریکایی یو. اس. اس. چندلر USS Chandler، آماج شکنجههای بسیار سخت و توانسوز سربازان آمریکایی قرار گرفت
🦋سینههای او را با میخهای بلند آهنین سوراخ کردند.
وپس از اصابت تیرهایی به بازو، قلب و پیشانی به شهادت میرسد
🦋بالاخره بعداز شهادت پیکر مطهر شهید نادر مهدوی با دستهای بسته به نیروهای ایران تحویل داده شد
شهید #نادر_مهدوی
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺯﻧﺪﮔﯽ...
ﮐﻠﺒﻪ ﯼ ﺩِﻧﺠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ،
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ی ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ،
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ؛ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ،
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷﺮ ﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭد،
ﺯﻧﺪﮔﯽ آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﻮﯾﯽ،
ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ دارد!
ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ؛
ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ؛
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ؛
ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ ؛
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ،
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ...💚
یک روز دیگه ازتابستونمون هم گذشت
به همین راحتی...
آرزومیکنم بحق نفس گرم این فصل خدا ؛
دلتون باکوچکترین دلخوشی گرم بشه.
تادلگرم تربشین به زندگی مثل تابستون.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌸داستان وزیر و کار خدا🌸
👑 سلطانی به وزیرش گفت:
سه سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی و گرنه عزل میشوی...
❔سوال اول: خدا چه میخورد؟
❔سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
❔سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
😔وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود ولی غلامی فهمیده و زیرکی داشت.
وزیر به غلام گفت: سلطان سه سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :
❓خدا چه میخورد؟
❓چه می پوشد؟
❓چه کار میکند؟
🌚غلام گفت: هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...!
اما خدا چه میخورد؟
✅خداغم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟
✅خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
❎اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
☀️فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد.
👑پادشاه گفت :پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟
🌚غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟!
✅خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.
❣بار خدایا توئی که فرمانروائی،هرآنکس را که خواهی سلطنت بخشی و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی...❣
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
ناگفته های همسر شهید مدافع حرم مهدی نظری/خواب دیده بود سوار بر اسب امام حسین علیهالسلام میجنگد
همسر مدافع حرم شهید مهدی نظری اظهار کرد:
همسرم آقا مهدی خواب دیده بود که سوار بر اسب امام حسین علیه السلام در حال جنگیدن با دشمنان امام حسین علیه السلام است،
به من می گفت چنین خوابی دیده ام چطور شما می گویید سوریه نروم؟!
آقا مهدی می گفت: در هر شرایطی باید به خدا توکل داشت؛
گفت من برای شهید شدن به سوریه نمی روم بلکه برای دفاع از وطنم به جنگ می روم اگر الان با داعشی ها مقابله نکنیم دیر نیست که جنگ وارد ایران شود🌾
بلاخره آقا مهدی راهی سوریه شد، از آنجا هر روز دو، سه بار به من تماس می گرفت، پنجم اردیبهشت سال ۱۳۹۵سه روز مانده بود تا ۶۰ روز ماموریت خود را در سوریه تمام کنند و به ایران برگردندکه دیگر خبری نشد💔🕊
سه روز قبل از اینکه خبر شهادت را بدهند طی یک تماس تلفنی گفت: دو گروه شدیم یک گروه پنجشنبه به ایران باز می گردد و من هم با گروه بعدی راهی ایران می شوم . به آقا مهدی گفتم: مادرت از روزی که رفتی بیمار است اگر برایت امکان دارد با همین گروه برگرد و گفت:
نگران نباش دو روز دیگر برمیگردم...
یادشهدا با #صلوات
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_نظری
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست
شادی ارواح طیبه همه شهدا صلوات
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
✍خاطره ای ازشهیدمحمدعلی برزگر
☀️باهم رفته بودیم زیارت امام رضا(ع)
حین ورودبه حرم یک دفعه چشمم به خانوم کم حجابی افتاد.
با اخم به محمدگفتم :معلوم نیست اومده حرم یامهمونی؟
☀️همینطور که داشتم ازخانومه میگفتم
محمدیه نگاه چپی به من کردوگفت:
فعلا که آقا یک دعوتنامه به ما داده
یکی هم به اون ؛تا اینجابرابریم
ولی مادرجان...ماکه ازدرون آدما خبرنداریم که قضاوتشون کنیم.
☀️اگربعداززیارت آقا اونوقبول کردو منونه چی میگی؟
گفتم:معلومه چی میگی؟
گفت:اره
بایدبرم بخاطرحرفی که پشت سرش زدی حلالیت بگیرم.
☀️پرسیدم:تووقتای دیگه ازحُجبُ وحیای زن وغیرت مردامیگفتی
حالا چی شده ؟نظرت برگشته؟
گفت:مادر...حواست بودچه کردی؟
غیبت خیلی گناهش سنگینه...
☀️محمدباعجله خودشوبه خانومه رسوند
تاغیبتی که کرده بودمو حلالیت بگیره
فاصلم بااونا زیادبود ونفهمیدم چی گفتن
بعدباهم رفتیم پاپوس آقا
☀️بعدش محمدم طبق رسم همیشگی مقداری گندم خرید وبه دستم دادوگفت:من نیت می کنم شما دانه هارو بریز.
منم بی خبرازهمه جا بلندبلندمیگفتم انشالله مرادتوببینم مادر...
☀️اونم روبه گنبد میکردومیگفت:
الهی آمین.
وقتی ازحرم خارج می شدیم اون خانوم باشتاب خودشوبه مارسوندوگفت:قبول باشه
انگاربانگاهش میخواست یه چیزی به محمدبفهمونه
اما محمدبه نامحرم نگاه نمیکردکه متوجه تغییربشه.
☀️وقتی خانومه دورشد
گفتم دیدیش؟
پرسید:کیو؟
گفتم خانومه نه تنها آرایششوپاک کرده بودکه یک تارموهاش هم دیده نمیشد.
راستشوبگوچه کردی؟
☀️محمدلبخندی زد وگفت:من چرا؟
آقابهش نظرکرد
تا همون یک اشتباهشم خط بزنه
حالا ما بایدبفکرنامه عمل خودمون باشیم.
راوی :مادرشهید
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق يگانه واژهای است كه تمام
چيزهای با ارزش زندگی و تمام
چيزهايی را كه ارزش دارا شدن دارند
در بردارد.
تومگر میتوانی خدا را فراموش كنی،
یادت باشدخدایت باعشق معنامیگیرد
اگر عشق را فراموش كنی،
همه چيز را از دست خواهی داد ...
اگر عشق باشد خدا هم خواهد بود،
زيرا خدا اوج قله عشق است.
اما بدون عشق، حتی خدا هم
ناممكن است.
بدون عشق به خدا هيچ چيز ممكن نيست؛
نه شادمانی، نه خير و بركت،
نه حقيقت، نه آزادی...
عشق همان آب حيات است؛
به تو زندگیِ شادمان میبخشد.
عشق پل ميان زمان و جاودانگی است.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
⚡️اگر دنبال آرامش هستی با هر کسی درد دل نکن
و مشکلات زندگیت را به دیگران نگو،
اگر آن شخص دوست تو باشد ناراحت میشود و اگر دشمن تو باشد شاد میشود، وقایع زندگی تو مال خودت است پس پیش خودت نگهدار.
⚡️آرامش می خواهی با شخصی که مخالف توست زیاد بحث نکن به حرف هایی که می زند فقط گوش کن.
⚡️آرامش می خواهی سر مسائل جزئی زندگی عصبانی نشو و این و هم بدون که اکثر مسائل زندگی جزئی هستن.
⚡️آرامش می خواهی با شخصی حرف بزن که ذهن و عقل ثروتمندی دارد.
⚡️آرامش می خواهی قران بخوان،
با خدا درد و دل کن، از او سپاس گزاری کن و مشکلاتت را فقط به دستان قدرتمند او بسپار .
#خدایا_شکرت 🦋
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
"شهیدبرزگر"💫
@ShhidBarzegar65
#شهدا_و_امام_زمان_عج
#شهیدی_که
#امام_زمان_عج
کفنش کرد
💞شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن
💞از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی...
💞روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند.
پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این #شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند...
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
💞یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن .
وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم
💞دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این #شهید را کفن کنم.
💞من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشتم و دیدم این #شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.
از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
📚منبع: کتاب روایت مقدس
صفحه ۹۶
به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر"
حجه الاسلام سید مسعود پور آقایی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65