#داستان توبه نصوح؟!
نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.
هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست?
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد.
روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.
رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.
با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.
نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
🕊 آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من چوپانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین،
(توبه نصوح) گویند.
💫ماه محرم زمان بسیار خوبی برای توبه وبازگشت از گناهان است زیرا ضامنی عزیز بنام حسین خریدار گناهکارترینهاست....
👌از مطالب قرآنی چه مقدار می دانید؟؟؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامات عجیب شهید سعید زندی در زمان زنده بودن به برکت صلوات / طی الارض.. انشالله دوستان کتاب را تهیه و مطالعه کنند .🙏
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله»
امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش میگفتند حاج آقا آقاخانی
روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدارو منتقل میکرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم میلرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله»
راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید
فرازی از وصیت نامه شهید:
"خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمیدانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بسیارشنیدنی....👌
دیدن این فیلم را تحت هیچ شرایطی از دست ندهیدخیلی داستان جالبیه
🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_شجاعی
انسانی که لقمه او حلال باشد با کمترین توجهات معنوی خودش ،همسرش و فرزندانش اهل تقوا میشوند
┏
🍃🌺🍃
📌 عکس که به یادگار باقی ماند /مادری چشم به راه و پسری در راه شهادت
🔹️ عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود موقع اعزام، عکاس از ایشان خواست تا از ماشین بیاید پایین، تا با من عکس بگیرد.
◇ انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدن علی اکبر شده بودند.
◇ قبل جبهه هم کمتر خانه بود، راستش همیشه مسجد بود ،بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم.
◇ آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشود.
◇ موقع جبهه رفتنش به او گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همراهت.
◇ سه تا از بچه هایم را هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم و افتخار میکنم، پسرهایم فدای علی اکبر امام حسین(ع).
◇ علی اکبر چند سالی مفقودالاثر بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در، همیشه می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بماند، خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نگذارد.
◇ راوی: مادرشهید_علی_اکبر_احمدیان
قائمشهر
#شهیدعلیاکبراحمدیان🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فردی که با نهجالبلاغه خواندن رای آورد، شیعه نبودن را یک امتیاز برای انتخاب وزرایش میداند!
در کجای عالم شیعه نبودن امتیاز است که در شیعه خانه علی ،
شیعه نبودن امتیاز شده؟ 😢⁉️
خدا به داد مردم مظلوم این مملکت برسد...
عوامل فتنه ۸۸؛ جیره خوران آمریکا؛ تشنگان خون حاج قاسم ورهبری؛ نفوذیهای ساواک و....جمعشان جمع است..
یقینا اگر امام می بود فریاد برمی آورد:
مردم به داد اسلام برسید؛
اسلام از دست رفت...😢
🔴رهبرمعظم انقلاب: اگر آیتالله کاشانی نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقینا در این کشور به وقوع نمیپیوست. ۱۳۸۰/۰۸/۲۰
🗓30 تیر 1331؛ سالگرد قیام مردم ایران به رهبری #آیت_الله_کاشانی
💢 دلم سوخت !!!
بسم الله الرحمن الرحیم
👈دلم سوخت برای شورای نگهبان
هرچه گشت در میان نمایندگان غربگرایان که وصل به پروندهی فساد مالی نباشد ، غیر از پزشکیان پیدا نکرد.
👈دلم سوخت برای پزشکیان
که آمده بود جملاتی از نهج البلاغه را که در جوانی حفظ کرده برای مردم بخواند ولی از شانس بدش خرقهی ریاست بر تنش کردند.
👈دلم سوخت برای قالیباف
که به وسوسهی تعدادی از نمایندگان و همراهی تعدادی از مداحان ، سابقه درخشان مدیریت و خدمت خویش به تاراج داد.
👈دلم سوخت برای جلیلی
که مجبور بود برای تبیین برنامهها ، در برابر جملات درهم برهم و کوچه بازاری رقیب ، از ادبیات نخبگانی استفاده کند و بیش از 16 میلیون نفر منظورش را متوجه نشوند.
👈دلم سوخت برای شانزده میلیون نفری
که به پزشکیان رأی دادند و هنوز جوهر انگشتشان خشک نشده ، تئوریسین غربگرایان گفت : اینها برای ما مثل خمیر بازی بچهها هستند!
👈دلم سوخت برای آن 50 درصدی
که رأی ندادند و هنوز در دوران پیشاانتخاب زندگی میکنند.
👈دلم سوخت برای رئیسی
که زمین سوخته تحویل گرفت و آماده کشت تحویل داد تا در آن علف هرز بکارند.
👈دلم سوخت برای رئیسی
که میوه ی رساندن رشد منفی به 6 درصد را نچید و رفت.
👈دلم سوخت برای رئیسی
که برای مردمی زحمت میکشید که بیش از شانزده میلیون رأی دهندهگانش ، حکومت دزدها را بیشتر میپسندند.
👈دلم میسوزد برای پزشکیان
که حامیانش از همین الآن برایش نسخهی استعفا پیچیدهاند.
👈دلم میسوزد برای جمهوری اسلامی
که آزادترین نوع انتخابات را برگزار میکند و همیشه بدهکار است.
👈دلم میسوزد برای جمهوری اسلامی
که باید بزودی پاسخگوی انتخاب نادرست مردم باشد.
👈دلم می سوزد برای جمهوری اسلامی
که در آستانه جهش و تمدنسازی نوین اسلامی باز هم باید چوبِ دموکراسی بخورد.
⏪ و دلها باید بسوزد برای صدا و سیمایی که بهعوض خود پزشکیان ، یک دلقکِ آلتدست و رقاصِ بیحیای متهتک و خائن به ملت، (بعنوان رئیس شورای راهبردی منتسب به رئیس جمهور آینده و صرفا جهت تطهیر خیانت ننگین خود به ملت در امضاء و تحمیل یک قرارداد ترکمنچای جدید بنام برجام) را جهت تحمیل یک خیانت دیگر به ملت، به صدا و سیما دعوت میکند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا اعتماد کن ...🌿
و هیچ وقت نا امید نشو
همه چیز در بهترین زمان ممکن برات
اتفاق می افته صبور باش
27.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازتربیت بچه های امروزی وباکلاس دلسردنشین.
خواهشا با دقت گوش کنید سخنان دکتر عزیزی بسیار جالب و آموزنده است .
پدر ومادر ها عزیز با دقت گوش کنین
در تربیت نوجوان وجوان خود صبورباشید.
خطرات محیطی انسانی فرزندتان را بپذیرید
#دکتر_سعید_عزیزی
#قرعه محبت...
قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه، میان شاگردان قرعه کشی شود .
معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند
وقتی نام ایمان درآمد،
خود آقا معلم هم خوشحال شد
چرا که ایمان به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود.
وقتی معلم به کاغذ اسامی
بچه ها نگاه کرد؛
روی همه ی آنها نوشته شده بود: ایمان..
مهربانیهای صادقانه ، کودکی هایمان را ازیاد نبریم .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ انسانیت موردرضای حق ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺸﻨﺎﺱ .
ﻧﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ؛
ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ !
👌ببخشید نوجوانهای کانال چندروزی بود مختص شما مطلب نگذاشتیم شرمنده...بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهادفرزندآوری👌
🔹این تصاویر را از دست ندهید 😍
🔹فرزند آوری یک مجاهدت است
🔹 خانمها امروز زمان جهاد شماست.
#شهید_محمد_بلباسی:
✍اینها روکه مینویسم بده نیروها تهیه ڪنند بعد بیان برای اعزام به #جبهه_فرهنگی!
۱⇦توکل
۲⇦توسل
۳⇦غیرت
۴⇦تهذیب نفس
۵⇦فرمایشات آقا
واز همہ مهمتر... اخلاص!
#شهید_محمد_بلباسی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دکتر رحیم پور ازغدی
🔻راه نجات در آخرالزمان از زبان امام حسین علیه السلام...
#امام_حسین #امام_زمان_عج
🌤#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ #استوری _
وقتی داری روزای سختی رو میگذرونی
میگی: پس خدا کجاست؟!
یادت باشه ،
استاد همیشه موقع امتحان سکوت میکنه...👌🏻
🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 ۲۹ تیرماه تا ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - سالگرد عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران
شرکت نیروهای تیپ شهدا به فرماندهی شهید محمود کاوه در آزادسازی ارتفاع 2519 (عملیات والفجر دو)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچوقت قدیمی نمیشه...سوزنامه امام زمانی
اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین 🤲
یارب المهدی...بحق المهدی
اشفع صدرا مهدی...بظهورالحجه
🇮🇷💚اللهم عجل لولیک الفرج✨
˼💌ازحضور وفعالیت شما خوبان همیشه همراه بی نهایت متشکریم.
🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری میشود.
هدیه به امام زمان؛شهدا ؛اموات صلوات.
التماس دعا....
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤قرار عاشقی به رسم هر روز🖤
*🏴بســـْمِ اللّٰهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ🏴*
*اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،*
*وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ*
*وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ*
*واَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛*
*اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا*طاعَتَهُمْ ،
وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم*
*فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛*
*يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛*
*يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛*الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ،
اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛*يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،
بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ*
*🖤 اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ
〰〰〰〰〰🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه شهیدی که مادرش رو ازنجف تاکربلا برد...
@ShahidBarzegar65
#داستان ...راز یک نماز(شفای سرطان)
حکایت رضا شاه و شیخ نخودکی و نماز اول وقت!
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم. پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت. چند دقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند.
آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقید به نماز اول وقت باشد.
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند، من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم!
و اوهم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
درجوانی مدتی ازطرف(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم. ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه
بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت
پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودم گفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسر وقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضیه مرا ازکجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند رضاشاه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم.
چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگرعصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان درخدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
مردیکه پدرسوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....
(خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان)
29.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمورد نشونیهای کعبه؛چی میدونی⁉️🕋توضیحات کامل
حاج کاظم روحبخش
درباره حجرالاسود
ان شالله قسمت همتون این قرار عاشقی
💠 خاطره اي از غيرت و مردانگي شهید عباس دوران :
صبح روز اول آذرماه 1359 در اقدامي بي سابقه براي تقدير وتشكر از شجاعت ها وشهامت هاي او در بيش از50 ماموريت جنگي خطرناك،بلوار منتهي به منطقه هوايي شيراز را به نام او كرده وحواله يك قطعه زمين را به او دادند.
او درباره اين مراسم نوشت:
" غرور وشادي را در چشمهاي همسرم ديدم، خانواده ام نيز خوشحال بودند.
حواله زمين را كه دادند دستم،
فقط به خاطر دل همسرم گرفتم وبه خاطر او ومردم كه اين همه محبت دارند وخوبند پشت تريبون قرار گرفتم،
ولي همين كه پايم به خانه رسيد،
ديگر طاقت نياوردم.
حواله را پاره كردم وريختم زمين.
يعني فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هاي ما را ببينند وبه ما حواله خانه وزمين بدهند؟!"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی از دیدار پزشکیان با خانواده ✨شهیدحاج قاسم سلیمانی
👌تمام وزرا یکی یکی
باید بررسی بشود.
وزیر متدین صد در صد انقلابی
مکتبی و قاطع.
اگر ما دولتمان باز مثل سابق باشد
و آن طور وضع
و آن طور دید را داشته باشد
ما باید
عزای این نهضت را بگیریم.
امام خمینی (ره) - ۲۹ تیر ۱۳۵۹
28.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شهادت یک جوان معلول در غزه
«محمد» فرزند شهید «صلاح بهار»، جوان فلسطینی که به خاطر ابتلا به سندرم داون و اوتیسم، برای کارهای شخصی خود نیازمند کمک دیگران بود، به همراه خانوادهاش در منزلی در نوار غزه در محاصره نیروهای اسراییلی قرار گرفت. خانوادهاش پرچم سفیدی نصب کردند تا دشمن بفهمد که اهالی این خانه، غیرنظامی هستند و تمایلی به درگیری ندارند.
با گذشت یک هفته از محاصره، نظامیان اسراییلی یکباره وارد خانه شدند و سگها را به جان اعضای خانواده از جمله محمد انداختند. سگها گوشت دست این جوان معلول را پاره پاره کردند. مادرش هرچه فریاد زد و التماس کرد، سربازها توجهی نکردند بلکه همه اعضای خانواده بجز محمد را به زور به طبقه همکف راندند.
صهیونیستها، این جوان معلول را در حالی که خون از بدنش جریان داشت به یکی از اتاقها بردند و در را بستند. آنان چند جلد قرآن موجود در این خانه را پاره کردند و حدود 6 ساعت به خوردن و آشامیدن و رقص و ترانهخوانی مشغول شدند. ساعاتی بعد وقتی در اتاق را باز کردند پیکر بیجان محمد بر زمین افتاده بود.
آخرین جملهی محمد که در یاد خانوادهاش مانده اینست که وقتی سگ اسراییلی را در مقابل خود دید با همان معصومیت کودکانهاش گفت: «سيبني يا حبيبي»(عزیزم! مرا رها کن!)
جولای 2024 - تیرماه 1403
#جنایات_اسراییل #فلسطین
حقوق بی بشر...
✨اللهم عجل لولیک الفرج