فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو...
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) میخوانیم.
السلام علیک یا صاحب الزمان عج.
😔شرمنده ام...
چشمانت راببند وپرونده سیاهم را خط بزن.به خطاهایم نگاه نکن؛
هرچه هستم قبول...اما تمام دلخوشیم این است...که دردلم سراسر عشق ولایت است.
خداکند امشب پای پرونده تک تکمان مولا بنویسد.ملاحظه شد.به کوری چشم دشمنان؛ مولایش اورا قبولِ کرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب ڪہ شب میلاد احمد باشد
مشمول همہ عطاے سرمـد باشد
یا ربّ چہ شود طلوع فجــر فردا
صبحِ فرج آلِ محمّـد«ص» باشد
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌿🌸
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)💫
#بر_همگان_مبارکباد🌿🌸
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
〽️ روزی امام حسن با برادرش امام حسین علیه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسین علیه السلام گفت: خط من بهتر از خط تو است. حسین: نه، خط من بهتر است. حالا که این طور است مادرمان فاطمه علیها السلام در حق ما قضاوت کند.
✿ مادر جان!
خط کدامیک از ما بهتر است؟
زهرای مرضیه برای این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیرالمؤمنین گذاشت و فرمود: بروید از پدرتان بپرسید. پدر جان شما بفرمایید خط کدامیک از ما بهتر است؟
◇ علی علیه السلام احساس کرد اگر قضاوت کند یکی از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود: عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرم بپرسید.
- پدر بزرگ و مهربان خط کدام یک از ما بهتر است؟
❗️ پیامبر: من درباره شما قضاوت نمی کنم، مگر این که از جبرئیل بپرسم. جبرئیل خدمت رسول خدا رسید عرض کرد: یا رسول الله! من هم در بین ایشان قضاوت نمی کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند. اسرافیل گفت:من نیز تا از خداوند پرسش نکنم، قضاوت نخواهم کرد. اسرافیل: خدایا! خط حسن بهتر است یا خط حسین؟ خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه علیها السلام است باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است.
❗️ حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
عزیزانم دانه های این گردن بند را میان شما پراکنده می کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او بهتر است. آن گاه دانه های گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه های گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود. جبرئیل نیز برای احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد.
📚 بحار ج۴۳ ، ص۳۰۹
🕌از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر٣شهیدکه دربیمارستان زیرتیغ جراحی دوام نیاورد وبیش از٢ساعت ازمرگش گذشته بود باصحبت هایی که درآن عالم با سه فرزند شهیدش داشت مجددروح به بدنش بازگشت 🌹 لطفا"سعی کنید این فیلم را ببینید ودر اختیاردیگران قرار بدهید وبدین وسیله مهمان سفره با کرامت شهدا شوید.وهدیه به ارواح مطهر شهدا صلوات بفرستید :اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
@ShahidBarzegar66
یاد شهدا باصلوات❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍خاطره تولدشهیدبرزگر
🌷فصل بهاربود و اِنگار آخرین روزِ بارداری ام راسپری میکردم.
بی خبراز همه جا مثل همیشه برای پختن نان خروس خوان ازخواب بیدارشدم
🌷همسرم به باغچه مجاوررفته بودوبچه هاغرق خواب بودند.
اواسط نان پزی ناگاه دردزایمان مرا گرفت و ازشدت گرمای تنوربی حال نقش برزمین شدم.
🌷قابله را آوردند اماکاری ازدستش برنیامد.
مادرم پابرهنه به دنبال همسرم رفته بودتابرای آوردن پزشک به شهر مراجعه کند.
🌷با شنیدن این خبرهمسرم هراسان ومضطرب با ماشین جیپِ یکی ازبستگان به شهر می رود
وبالاخره پس ازساعتهاجستجو درشهربه زحمت پزشکی را به آمدن روستا راضی می کند.
🌷صبح زودکجابعداظهرکجا....
پزشک که حال مرادیده بودبه همسرم گفته بود:
فقط یک نفرازآنهازنده خواهد ماند (یامادریانوزاد)؟؟؟
🌷همسرم بهترین پروار سال را نذرقربانی برای ضعفامی کند.
ونذرش قبول حق می شود.
نمی دانم چند ساعت بی هوش بودم اما همین که صدای گریه نوزادم به گوشم رسید.سرچرخاندم
🌷بانگاه اول همه دردهای عالم ازجسم وروحم پرکشید.
اماپزشک لب می گزیدو
می گفت:الله اکبر...
امروزباچشم خودم معجزه رادیدم.
🌷آن روزحمدخدارابجا آوردیم ونام فرزندمان رابه نام بهترین برگزیدگانش یعنی محمدعلی نامیدیم.
🔰کتاب ازقفس تاپرواز-
جلداول-صفحه۳۲-
به روایت مادرشهید(بانوفاطمه راستگو)
زندگینامه شهیدمحمدعلی برزگر-
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نامههای_رزمندگان
نامههایی بهجامانده از دوران جنگ نوشته شده توسط رزمندگان که به دلایل امنیتی تا سالها بعد جنگ ماند و بدست صاحبان آنها نرسید و حال بعد از سالها به مقصد رسید در حالی که...
حتماً ببینید جالبه👌
✨🕊هفته دفاع مقدس گرامی باد
هدیه به روح مطهر شهدا صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرنده ای که در مسجدالحرام با شنیدن صدای اذان اینگونه سجده می کند
یاد شعر معروف سعدی افتادم که
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیحگوی و من خاموش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_بعد از شھادتِ علی خوابشرو دیدم⇩
بهم گفت:
« اگه می دونستم این دنیا به خاطر
صلوات این همہ ثواب و پاداش میدن🎁،
حالا حالاها آرزوی شھادت نمی کردم!
می موندم توی دنیا و صلواټ
می فرستادم..
#شهیدعلیموحددوست...🌷🕊
شادی روح شهدا صلوات
@ShahidBarzegar65
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه ....
برخی ازمسئولین ...
حواستان هست به ازای هر صندلی مجلس ۷۲شهیدتقدیم نمودیم🌷
@ShahidBarzegar65
عیدتون بابرکت.
#طنزسیاسی😁
خبر دارید... .
.
.
هنوز که هنوز است #حمید_باکری از #عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته... .
.
.
خبر دارید که #غلامحسین_توسلی آن دلیرمرد خطه #جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...
.
.
.
از #ابراهیم_هادی خبری دارید... .
.
.
بعد از اینکه یارانش را از #کانال_کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید...
.
.
.
از جوانانی که خوراک کوسه های #اروند شدند خبری دارید... .
.
.
هنوز از #شلمچه صدای #اذان بچه ها می آید... .
.
.
هنوز صدای مناجات #رزمندگان از #حسینیه #حاج_همت به گوش می رسد... .
.
.
هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛
#خواهرم #حجاب....
#برادرم #نگاه....
.
.
هنوز که هنوز است #شهدا می ترسند
از اینکه #رهبر رو تنها بگذاریم... .
.
.
.
و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم #حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حادثه عجیب و دردناک که اخیرا صورت گرفته...هوش دختربچه روبشنوید
مادر و دختری ۶ ساله در محور ملایر-اراک به علت واژگونی از جاده خارج میشوند که متاسفانه مادر، در دم فوت میکند و دختر بچه تنها در دل شب کنار جاده میماند و با مرکز اورژانس تماس میگیرد و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در اسلام ارزش زن نصف ارزش مرد است؟
ما درمعرفی اسلام ناب محمدی بایدکوشاترباشیم تا باتحریف آن خوش به حال مشرکان نشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 برادران آخرالزمانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه
🎙#حجت_الاسلام_عالی
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
کانال؛ لطفابرای فرج دعاکنید
خاطر از مهــر کّسان برداشتم ،
از بهر تــو
چون تـو را گشتم ،
تـو خود خاطر ز مـا برداشتی . . .
ریحانه خانم ،نازدانه
🌷شهید #مهدی_نعمایی🌷
اول مهرآمد و یادمان نرفته...
مهر پدریتان را خرج امنیت ماکردید.
📝#داستان
❤️ عجایبآیتالکرسی
✍«ابوبکر بن نوح» می گوید:
پدرم نقل کرد:
دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم.
یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم.
🟠فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته.
گفتم:
تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟
گفت:
داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است،
من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم و ببرم در مغازه را پیدا نمی کردم،
🟠تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد.
خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی،
حالا اگر می توانی مرا عفو کن،
زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام.
من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم.
📕شفا و درمان با قرآن ، ص ۵۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت امام رضا به اهل سنت برای اولاد
هفته وحدت گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_گفت:بفرما! اینم حاجتت بگیر...!😭
فقط بهمامانتبگودیگهاینحرفهارونزنهکه دلممیشکنه...!😭💚
#شهید_علی_اسماعیل_پور
#علی_زین_العابدین_پور
#روایتگری_شهدا
سلام...بربرادرشهیدم...محمدعلی برزگر
سلام بر کسی که من را بعداز ۲۱ سال چشم انتظاری جلوی دوست ودشمن سرفرازکرد😭😭😭😭
پارسال عضوکانال شهیدبرزگر شدم.
پیام حاجت دهنده ها را میخواندم و علاوه بر شک وتردید مسخره هم میکردم.
که مگرممکن است با دارودرمانی نتیجه نگیری با توسل وزیارت عاشورا و۱۴عددسیب به نیت امام زمان وشهدا حاجت گرفت.
فردای آن روز درکانال دیدم چندین نفر حاجت گرفته اند.
من هم چله زیارت عاشورا گرفتم.
به ۶ماه نرسیدبعداز ۲۱سال انتظار مادرشدم.نذرسیبم را در گلزارشهدا ادا کردم
بخدا...شهدا زنده اند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباترین دعایی که شنیدم🤲🏻🌸...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ویژه هفته وحدت
📹ببینید| رهبرمعظم انقلاب: آن تشیّعی که ارتباط به امآیشش انگلیس داشته باشد، آن تسنّنی که مزدور سیآیای آمریکا باشد، نه آن شیعه است، نه آن سنّی است؛ هر دو ضدّ اسلامند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🎉امشب
💫🌸سخن از جان
💫🌸جهـان باید گفت
💫🌸توصیف رسول(ص)
💫🌸وصادقش باید گفت
💫🌸در شـام ولادت
💫🌸دو قــطب عالـم
💫🌸 تبریک به صـاحب الزمان (عج)
💫🎉بایـد گفـت
💐یا ابا صالح المهدی ادرکنی 💐اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🇮🇷ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم.
🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری میشود. هدیه به ۱۴معصوم؛ شهدا ؛اموات صلوات.
🆔@ShahidBarzegar65
اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو...
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) میخوانیم.
السلام علیک یا صاحب الزمان عج.
😔شرمنده ام...
چشمانت راببند وپرونده سیاهم را خط بزن.به خطاهایم نگاه نکن؛
هرچه هستم قبول...اما تمام دلخوشیم این است...که دردلم سراسر عشق ولایت است.
خداکند امشب پای پرونده تک تکمان مولا بنویسد.ملاحظه شد.به کوری چشم دشمنان؛ مولایش اورا قبولِ کرد...
من جوانی بودم که سالها با رفتارم
دل امام زمانم رو به درد آوردم
و خیری برای خانوادهام نداشتم
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی
اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی
بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر
اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی
پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام
جالب بودند رفتم توی پی وی اون شخص
و مثل همیشه فضولیم گل کرد
و عکس پروفایلشو بزرگ کردم
عکس شهیدی دیدم که غرق در خون
بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش
افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود
که حدس زدم باید بچههای او باشند
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
«میروم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود»
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد، دلم شکست
باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من
کسی که غرق در گناه و شهواته
منه بیحیا و بیغیرت
منه چشم چرون هوس باز
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای
مجازی و گناه و رفقای نابابم متنفر شدم
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم
ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم
آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا
نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در
فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت
معصومه برای خادمی معرفی شدم
نزدیکای اربعین امام حسین یکی از خادمین
که پیر بود بمن گفت: دلم میخواد برم کربلا
ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم
زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟
زیارت امام حسین؟ اشکم سرازیر شد
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم
هنوز باورم نشده که اومدم کربلا
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم حوزه
علمیه که با مخالفتهای فامیل و دوستان
مواجه شدم اما پدرم با اینکه از دین
خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت
قبول کرد
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس
گرفتم در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام
خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی
ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام رو
با خدا آشتی بدم
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن
گریه میکنن منم گریهام گرفت
تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت
و ما رو میبردن جهنم و هر چه به تو اصرار
میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی
و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت
بعد من
یه آقای نورانی آمد و بهت گفت: آقا سعید!
همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین
بهشت و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه سعید قبل
نیستی همه دوستت دارن تو الآن آبروی مایی
ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم
و بعد از آن خواب پدر و مادرم نمازخوان
و مقید به دین شدند
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم
یه روز توی خونشون عکس شهیدی دیدم که
خیلی برام آشنا بود گریهام گرفت
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم
صدای گریههام بلند و بلندتر شد
این همون عکسی بود که تو پروفایل بود
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی
شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این پدرمه
منم مات و مبهوت دیوانه وار فقط گریه
میکردم مگه میشه؟
آره شهیدی که منو هدایت کرد آدمم کرد
آخر دخترشو به عقد من درآورد
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای
مدافعان حرم اسم نوشتیم تابستون که شد
و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن
نه خدماتی پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
«میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران بماند»
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان این شهیدرو شنیدین⁉️
از اعدام تاشهادت.....
بیاد شهید والامقام محمدعلی پورعلی♥️
اینم خاطره کیف چمدانی که سراغشو میگرفتین
📚خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر
محمدعلی چندسالی بزرگتر از برادرش رسول بود...
پائیز بود که تانکر سهمیه نفت واردمحله شد..
من هم مثل تمام اهل محل فورا گالنهای خالی رو از انباری برداشتم وخودمو به صف نفت رساندم ...
همینطورکه گالنهارونوبت گذاشته بودم دستفروشی با کیفهای رنگارنگ مدرسه واردمحله شد و زیر درخت توت کنارچشمه بساطشو پهن کرد....
باچندتا از خانومای محل رفتیم تا نگاهی به کیفهابندازیم...
بین همه اونا ؛یک کیف چمدانی شکل
(زردمایل به نارنجی) نظرم رو به خودش جلب کرد؛
قیمتش دوبرابرکیفهای دیگه بود...
نگاهی به پولای دستم انداختم کافی نبود
دوراه بیشتر نداشتم
یا بایدکیف رونمی خریدم
ویایک گالن نفت کمتر خرید میکردم
خلاصه راه دوم رو انتخاب کردم وهرطور بود اون کیفوخریدم
شب که برگشتیم ازکیف رونمایی کردم
بچه هاکلی تعجب کردن
به رسول گفتم:چون داداش محمد بزرگتره کیف چمدانی روببره؛توهم کیف پارسال داداشو بردار...
رسول کلی ذوق کرد اما محمد هیچی نگفت.
فرداصبح وقتی اتاق رو تمیزمیکردم کیفو روی تاقچه دیدم
محمد کیفِ نو رو ؛ نبرده بود!!!!
تعجب کردم
وقتی ازمدرسه اومدازش پرسیدم:
مادر؛کیفو یادت رفت ببری ؟
گفت:نه...عمدی نبردم...
پرسیدم:ازسلیقه ام خوشت نیومد
گفت:نه...باکیف خودم راحت ترم
پاپیچش شدم وگفتم یعنی چی؟!
جوابم داد:مادرم...رسول امسال تازه میره مدرسه... اون بیشتر ذوق وسیله نو داره تامن...
اگه اجازه بدی...کیف چمدانی مال اون باشه...
ماتم برده بود....
محمدورسول هر دو از پدر یتیم شده بودن ومحمدعلی با اینکه چندسالی بیشتر ازرسول بزرگ نبودولی بارفتارش معلم خوبی برای من و برادرش بود...
حالا سالها ازاون خاطره میگذره اما
هنوزم این کیف رو به یاد اون روز یادگاری نگه داشتم...
روایتگر:مادرشهید(فاطمه راستگو)
کتاب ازقفس تاپرواز
جلد اول(خاطرات شهیدبرزگر)
کپی ونشر آزاد
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65