🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌼🌼🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼
🌿
❤️🌹پـدرم❤️🌹
#دلنوشته
خـــــــــــــــدا کُنه...
هَرکس همون جایی باشِه
که " دِلـش " هست
با خود می گفتم
پدرم مواظب خودش نیست
احساس میکنم هنوز همون جا مانده این بار منم هستم
در هجوم سایه روشن ها سوار بر دوش باد
دست به گردن هور، لابه لای نیزار دنبال رد پای هایی هستم
پدرم مواظب نیست، اما من تنهایش نمی گذارم
ذهنم در خاطرات زمان میخ کوب شده
این بار نفس منم از این شهر زشت پر از گناه گرفته
به کپسول محبت او پناه می برم تمام راه را برای اغوش دوباره اش دویدم اما دیدم
تن بی سر عمویم را به سینه اش چسبانده نفس نداره
در هجمه های این دقیقه های عاشقی گیر کرده ام
کاش به دادم برسد
بر جک نگهبانی د❤️ل
#یاس خادم الشهدا رمضانی
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
كانال رسمي ( مجمع جهاني خادمين شهدا)
🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌼🌼🌼 🌿🌼🌼 🌿🌼 🌿 ❤️🌹پـدرم❤️🌹 #دلنوشته خـــــــــــــــدا کُنه... هَرکس همون جایی باشِه
🍃 #دلنوشتــه ای از جنـس دلتنگــی جاماندگـان
از یـڪ سـو بایـد بمـانیمـ تا شهیــ🌹ـــد آینــده شـویــمـ
و از دیگــر سـو بـایــد شهیــ🌹ـــد شـویـم تـا #آینــده بمانــد ✨
هـم بـایـد امــروز شهیــ🌹ـــد شـویـمـ تـا فــردا بمـانـد و هـم بـایـد بمـانیمــ ، تـا #فــــردا شهیـــ🌹ـــد شـویمــ ....
🌙 عـجبــــــ دردی !!!!
چــه میشــد امــروز شهیـــ🌹ــد مـی شـدیــمـ و فــردا زنــده مــی شـدیـمـ تا #دوبــاره شهیـــ🌹ــد شـویـمـ....
💫دلتنگـی های شهـدایــی خـودتـونـو برای مـا بفرستیــد 💫
شـایـد مرهمـی بـاشـه بـر دل تشنگـان #راه_خــون ☄✨
به آدرس: @alamdar94
🔰کانال مرجع
#مجمع_جهانی_خادمین_شهدا
https://eitaa.com/shahid_110
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌼🌼🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼
🌿
#دلنوشتـــــــــه
🌹سلام رفیق آشنا 🌹
سلام رفیق آشنا کدامین خاک سرد را دنبالت بگردم آخر یک عمر است با یاد شما عاشقی میکنم اما نمی دانم باید کجاها این خاک پاک را بگردم کجای سنگر را بگردم در لا به لای دل او هزاران خاطره دست نخورده هست بند بند دلم پاره شده یک دنیا خبر آمده اما باز هم تو نیا مدی نبودی رفیق آشنا تفحص نگاهم ادامه دارد سرگردانم مثل عقربه های ساعت در تیک تاک زمان گمشده ام به کدامین سو بایستم که تو باشی خدایا عجب سکوت سنگینی در این بیابان عشق قرار گرفته ام نه پای رفتن دارم نه دل ماندن دیگر هیچ بعد شما دلم را نمی لرزاند در کدامین ثانیه حضور قرار گرفته ای مرا دریا ب آشنای غریب به قول بعضی ها دیونه شدم به ندیده ها
دل بستم عشق را به بازی گرفتن از خون هایتان گذر کردند بیا آشنای من با استخوان هایت معبدی خواهم ساخت
که بگیرند همه جمله شقایق قنوت
بر مناره های دلتنگی خود اشک خون یاس می بارد بگیر #یاس سپید من قلم دست توست
بنگار لحظه های عاشقانه را گاهی عجب دلتنگ میشوم غمگین می شوم
دلتنگ سایه پدرم
دلتنگ گمنامان خوش نام
دلتنگ چادر خاکی مادر
#یاس_خادم_الشهدا_رمضانی
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌼🌼🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼
🌿
#دلنوشته
🌹سلام رفیق آشنا 🌹
✨سلام رفیق آشنا کدامین خاک سرد را دنبالت بگردم آخر یک عمر است با یاد شما عاشقی میکنم اما نمی دانم باید کجاها این خاک پاک را بگردم کجای سنگر را بگردم در لا به لای دل او هزاران خاطره دست نخورده هست بند بند دلم پاره شده یک دنیا خبر آمده اما باز هم تو نیا مدی نبودی رفیق آشنا تفحص نگاهم ادامه دارد سرگردانم مثل عقربه های ساعت در تیک تاک زمان گمشده ام به کدامین سو بایستم که تو باشی
خدایا عجب سکوت سنگینی در این بیابان عشق قرار گرفته ام نه پای رفتن دارم نه دل ماندن دیگر هیچ بعد شما دلم را نمی لرزاند
در کدامین ثانیه حضور قرار گرفته ای مرا دریاب آشنای غریب
به قول بعضی ها دیونه شدم به ندیده ها
دل بستم عشق را به بازی گرفتن از خون هایتان گذر کردند بیا آشنای من با استخوان هایت معبدی خواهم ساخت
که بگیرند همه جمله شقایق قنوت
بر مناره های دلتنگی خود اشک خون یاس می بارد بگیر #یاس سپید من قلم دست توست
بنگار لحظه های عاشقانه را گاهی عجب دلتنگ میشوم غمگین می شوم
دلتنگ سایه پدرم
دلتنگ گمنامان خوش نام
دلتنگ چادر خاکی مادر
#یاس_خادم_الشهدا
🍃🌹🍃🍃
@shahid_110
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
#دلنوشته
🌺آغـوش نگاهـت 🌺
تسبیـح اشکهـایم را همچـون
مرواریـدی غلـطان به نخ
میکشـم تا سیلاب غم آغوش
نگاهت را از من نگیرد
#شهید
#دلتنگی
#دلنوشته
#یاس_خادم_الشهدا_رمضانی
🍃🌹🍃🍃
@shahid_110
🍃🌹🍃🌷🍃🌷🍃🌺
✍دلنوشته خادم الشهيد سركار خانم ، #راستگو
#مجري طرح كودكان شهدايي در شهرستان زرين دشت.
با سلام و خدا قوت
✨امروز نونهالان وکودکان شهر #دبیران از توابع شهرستان زرین دشت در یه اقدام خدا پسندانه با حضور در گلزار شهدای شعبه یک شهر دبیران با نوشتن دل نوشته با شهدای این شهر و آ رمان های شهیدان تجدید میثاق کردندو با نوشتن دل نوشته بر سر قبور مطهر شهدا با شهدا انس گرفتند،جالب اینکه اکثرا با #چادر و حجاب کامل در برنامه حضور داشتن و مطالبشان که در دل نوشته ها نوشته بودند در مورد پوشش چادر و حجاب بود.
💢اری احساس کردم یه باری از دوشم برداشته شد،من احساس #خنده شهدا را ازحجاب دختران که نشان از رضایت بود احساس کردم
من امروز حتی اگر برای لحظه ای دلی را به سوی انان جلب کردم ، انگار بار صد ساله از دوشم برداشته شد .من امروز احساس سبکبالی بعد از اجرای این برنامه کردم .
من شوق دختران چادری را دیدم که با چادر سیاه خود اینقدر غرق در نوشتن #دلنوشته به شهدا بودند که گرمای پنجاه درجه شهرشان را فراموش کردند.
⭕️در پایان به برترین ها جوایزی اهدا گردیدو به دلیل گرمای زیاد با دادن بستني از انان پذیرایی کردیم.
خدا را شکر میکنم به خاطر این توفیق..
#دردنامه
خیلی ناراحت شدم از اینکه هرچی میخواستم عکس از قبور مطهر شهدا بگیرم طوری که مشخص باشد اینقدر کهنه وکمرنگ شده بودند که مشخص نمی شدند
تصمیم گرفتم اگر توفیقی حاصل شد جهت رنگ امیزی حتما در اسرع وقت اقدام نمايم.
💠بدين وسيله از طرف مديريت و اعضاي مجمع خادمين شهدا، از زحمات خواهر بزرگوار ، خادم الشهيد سركار خانم راستگو جهت اجراي طرح كودكان شهدايي در دو منطقه تقدير و تشكر مي نماييم .
از خداوند متعال طول عمر با عزت و توفيق روز افزون در اين راه مقدس براي ايشان خواستاريم.
مدير مجمع جهاني خادمين شهدا
عبد الحقير
محمدي همداني
١٣٩٧/٥/١٩
🌎مجمع جهاني خادمين شهدا
✳️جمعية خدام الشهداء العالمیة
✳️The world assembly of servants of martyrs [shohada]
____________________________
📡گروه مجمع🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4102750219C440b76c0dd
┈┈••✾•🌿🕊🌹🕊🌿•✾••┈┈
📡كانال مرجع🇮🇷
🍃🌹@shahid_110
┈┈••✾•🌿🕊🌹🕊🌿•✾••┈┈
📡_وب _مجمع_گنجينه
Www.martyrsofislamicworld.blog.ir
____________________________
#دلنوشته فرزند شهید مختاربند
🔹روزهای اولی که خبر شهادت بابا رسیده بود چیزی گوشه ی ذهنم را به خودش مشغول کرده بود. اونم اینکه مزار بابا کجا باشه...؟ قم، اهواز یا زادگاهش شوشتر....
🔹بابا از خادمان حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بود، می تونستیم امیدوار باشیم در حرم نورانی بانو به خاک میسپارنش...اینطوری همیشه کنارمون بود و آخر هفته ها پناهگاه دلتنگیامون...
🔹یه گزینه هم اهواز بود کنار همرزمای شهیدش...مدافعان حرم اهواز که گوشه کنار شهدای جنگ آرمیده بودند....
و گزینه ی آخر شوشتر بود زادگاه بابا جایی که بهش علاقه داشت، اونجا هم کنار برادر و همرزمای شهیدش بود و هم کنار حاج هادی همرزم و دوست چندین و چندساله اش....
🔹اینطوری بی بی و بابا هم راضی تر بودن و آرام تر...البته ما دور میشدیم و بی قرارتر ولی راضی شدیم به اینکه بابا دوباره به خاک زادگاهش برگرده...
🔹بالاخره بعد از چندبار مراسم و تشییع در تهران و اهواز و گتوند و شوشتر بابا در کنار حاج هادی کجباف در قطعه مدافعان حرم شوشتر آرام گرفت...
🔹چند روز بعد هم دوست صمیمی و وفادار بابا با بنرهایی که مزین به عکس حاج هادی و حاج حمید بود، دور تا دور مزار رو پوشوند.
🔹حالا یه مزار مسقف و زیبا و نورانی داشتیم که فرشش چمن بود و به هر طرفش نگاه میکردیم حاج هادی و بابا بهمون لبخند میزدن و مرهمی روی زخمهای دلمون میذاشتن....
🔹ولی اون مزار گرم و پرنور چندماه بیشتر دوام نیاورد و جمع شد تا یادمانی برای شهدا ساخته بشه...قرار بود برای اولین سالگرد یادمان آماده بشه ولی....
🔹از اون روزها پنج سال میگذره و اون مأمن گرم و پرنور شده یه مزار سیمانی و سرد که نیمه کاره مونده...
🔹مطمئنم بابا به همون مزار اول راضی تر بود...چون هیچ وقت دنبال دیده شدن نبود...به قول یکی از همرزماش، حاج حمید در آسمانها شناخته شده تر هست تا روی زمین.
🔹این فیلم تنها یادگار اون روزهاست🌹🌹🌹
پ.ن: صدای فیلم مربوط به همون روزه و روی مزار درحال پخشه... #شهید_مدافع_حرم
#سردار_حاج_حمید_مختاربند
#سردار_حاج_هادی_کجباف
#سوریه