شهید کاظم عاملو به ما میگفت :
اگر خوب باشید دیدن امام عصر(عج)
کار مشکلی نیست.
گفت اگر کارهایی که میگم انجام بدید،
حتماً به آرزوتون میرسید.
«پاک باشید، با وضو باشید،
نماز اول وقت بخوانید و...»
خودش هم بسیار مقید بود که با وضو باشد حتی اگر نیمه شب از خواب بیدار میشد وضو میگرفت و دوباره میخوابید.
📕برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
📸عکس شهید والامقام کاظم عاملو در کنار شهید سعیدرضا عربی(سمت چپ)❤️
✅#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
#شهید_عاملو
کاظم آنجا اوج گرفت
▫️کاظم اولین اعزامش به شهر بانه بود و آنجا با کومله و ضد انقلاب درگیر بودند.
بانه برای کاظم هم محل جهاد بود و هم محلّی برای سلوک.
▫️بنظر میآمد کاظم آنجا از همه بیشتر اوج گرفته باشد؛
یک دلیلش هم رزق حلال بود و تکاپوی خودش برای پرواز.
پدرش کارگر بود و نان حلال سر سفره خانواده میاورد؛ درآمدش کم بود ولی از حلال.
مادرش هم در دوران شیردهی حتی یکبار بدون طهارت به کاظم شیر نداد؛ برای شیر دادن وضو میگرفت و اگر نمیتوانست تیمم میکرد.
▫️مادرش نمازشب و اهل عبادت بودن کاظم را نتیجه با وضو شیردادن میدانست.
🎙راوی: محمدحسن حمزه(همرزم کاظم و پدر شهید مدافع حرم)
📚#سه_ماه_رویایی. زندگینامه و خاطرات شهید کاظم عاملو
┏━━━━🕊🇮🇷🦋━━━┓
📲@shahid_AranandBidgol
┗━━━━ 💐🌹🌸━━━
مرا به مادرم نشان داد و گفت: «انتخاب شوهر اینا باخودمه! من میگم کی باشه!»
مادرم جواب داد: «پس جهيزيه اینا هم با خودت!»
و دوتایی زدند زیر خنده.
من بعد از شهادت کاظم وصلت کردم.
حین ازدواج، دستوبالمان برای تهیه جهیزیه تنگ بود. مادرم خیلی به این در و آن در زد. به سختی پولی جور شد و بیشتر وسایل ضروری مورد نیاز را خریدیم. ولي هنوز کار داشت.
يکبار او همینطوری توي بیپولی و کلافگی، از کاظم گله کرد و گفت: «مگه نگفتي
جهيزيه پاي خودته!؟ پس کجایی پسر؟!»
شب خواب ديدم يکی که نميشناختمش، آمده دم در خانه و
ليستي از اقلام مورد نیازم را به دستم داده است. بالای آن، عکسی از امام(ه) و رهبری بود. به من گفت:
«هر چی نياز دارید از توش انتخاب کنید!»
گرفتمش و نگاهی به آن انداختم؛ همه چيز در آن نوشته بود، ولی ما فقط دو سه قلم اصلی را کم داشتیم؛ از توي لیست آنها
را انتخاب کردم و پس دادم.
صبح،
از لحظهای که چشم باز کردم، مدام توي این فكر بودم که چه تعبيري دارد؟!
ساعتی بعد در زدند. يكي از دوستان کاظم بود. ليستي آورده بود که از داخل آن برای جهیزیه هر چه نیاز دارم را انتخاب کنم. جا خوردم! جالب اینکه کاغذِ توی دست آن آقا، درست مثل ليستي بود که در خواب ديده بودم.
يقين كردم كه این هم زیر سر خود کاظم است. کاظم مشکل جهیزیه را حل کرد...
راوی: خواهر شهید
#سه_ماه_رویایی. خاطرات عارف شهید کاظم عاملو. اثر گروه شهید هادی
┏━━━━🕊🇮🇷🕊━━━┓
📲@shahid_AranandBidgol
┗━━━━ 💐🌺🌸━━━