.
| معجزه ها در همین نزدیکی
همیشه اولین ها معروف ترین ها نیستند، گاهی همین اولین بودن یعنی گمنامی بیشتر...✨
شبیه علیرضا که جزو اولین شهدای مدافع حرم بود؛ آن روزهایی که حتی نام «مدافع حرم» برای ما کلمهای ناآشنا بود علیرضای بیست و چند ساله آرام و بی سر و صدا پی انجام وظیفه رفت و به شهادت رسید🩸
تا قبل از این چند باری هم به سوریه رفته بود اما انگار قسمتش جای دیگری بود...
آخرین سفر، علیرضا مهمان حضرت ارباب ارواحنافداه بود و همانجا هم در عراق به شهادت رسید🕊
پای دل پدر شهید که مینشینیم، حرفهای زیادی برای گفتن و شنیدن دارد..🥀
پدر شهید که خود رزمنده دفاع مقدس است از پسرش میگوید و زیارت خاصی که با هم به کربلا داشتند و البته شهادت نامهای که انگار جایی نزدیک بین الحرمین امضا شده بود🌤
حاج حسین از روزهای بعد از رفتن علیرضا هم میگوید؛ از بیقراری ها و دلتنگی هایش...🌿
از حس غریب جاماندن؛
آن هم جاماندن از پسری که بزرگ شدنش را روبروی چشمان خود دیده است.
در همین حال و هوای آشفتگی ها و بی قراری هاست که دعوت به یک دیدار خصوصی میشود💌
مثل همیشه آقا حواسشان هست!
در همان دیدار خصوصی با حضرت آقا بود که بعد از اقامه نماز ظهر و عصر، حاج حسین پیش آقا رفته بود و ایشان گفته بودند «شما چقدر جوان هستید، حتما با پسرتان رفیق های خوبی برای هم بودید!»🥺
جملات آقا تلنگری برای گفتن ناگفتههای دل حاج حسین بود...
گفتن از حس جاماندنی که قدمتش از زمان رفاقت های دفاع مقدس بوده و این روزها شهادت علیرضا آن را پررنگ تر کرده است❤️🩹
به اینجا که میرسد آقا رو به حاج حسین و تعدادی دیگر از خانواده های شهدا میکنند و میگویند: «این صبر و تحملی که شما می کنید اجر و پاداشتان کمتر از شهادت نیست 🌙»
🍃و گاهی معجزه ها همینقدر نزدیکند...
به نزدیکی کلمات و نگاه هایی که حاج حسین در آن دیدار خاصِ فراموش نشدنی دیده و شنیده بود.
حاج حسین خودش میگفت که:
«تا قبل از دیدار با مقام معظم رهبری بسیار بیقرار بودم و دوری از علی برایم خیلی سخت بود اما بعد از صحبت های آقا آرام شدم»
#آرمان_ما
#شهید_علیرضا_مشجری
✅#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol