eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
352 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
96 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎆شادیانه میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها و بزرگداشت ۷۳ شهید مدافع حرم و ۴ شهید امنیت شهرستان کاشان ✅با حضور هنرمندان مطرح کشوری 👤جناب آقای 👤جناب آقای 👤با اجرای آقای ❇️همراه با مراسم دو تن از فرزندان شهدای عزیز از لشکر فاطمیون 🗓 پنج شنبه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲ ⏱ ساعت ۱۸ الی ۲۱ 🏟 مکان :کاشان،سالن آمفی تئاتر تالار شهر ( فرهنگسرای مهر ) ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، کتاب علمدار، زندگی نامه ایشان مطالعه کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب شهید سیدمجتبی علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود. شهید لبخندی زد و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود: جوانی هفته دیگر به خواستگاری دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند. شهید علمدار گفته بود که ما این کارها را آسان می کنیم. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد، پدرم دیگر حرفی نزد و موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است. گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن متدین برایم گفت... راوی:همسر شهید 💗 📙برگرفته از کتاب شهادت آیه ها. اثر جدید گروه شهید هادی ┏━━━━🕊🇮🇷🦋━━━┓ 📲@shahid_AranandBidgol ┗━━━━ 💐🌹🌸━━━