eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
352 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
95 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
📩 روز شمار ، و شهدا ؛ 🎙🎙🎙🎙 🔊🔊🔊🔊 🗓 ( ۲۱ اردیبهشت ماه ) 🍀🌹🌻🍀🌹🌻🍀🌹🌻 ✏۱• پیوستن رسمی اروپای غربی به آمریکا در تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۹ ه. ش) ✏۲• شهادت ۱۹ تن از شهدای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در سانحه دریایی شناور کنارک (۱۳۹۹ ه. ش) 🥀🌴🌷🥀🌴🌷🥀🌴🌷 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌺🏵🌿🌺🏵🌿🌺🏵🌿 📝 | 🌟 هر انسانی برای متحول شدن نیاز به جرقه ای دارد، نیاز به نیرویی که دستش را بگیرد و او را از منجلاب گناه بیرون بکشد. برای من آن نیروی نجات بخش که روحم را تکاند و مرا به خودم بازگرداند، سفر به سرزمینی بود که بوی بهشت میداد... نه...! بی تردید آنجا خود بهشت بود. 🔸بهشتی در خاکی ترین نقطه زمین! جایی که تا دعوت نشوی نصیبت نمیشود باید حتما تو را بخوانند و صدایت بزنند تا بتوانی خاکش را لمس کنی و چشمانت نظاره گر غروب بی بدیلش باشد. 📍با دنیایی از سردرگمی و آشفته حالی قدم در خاکی گذاشتم که روزگاری ملائکه بر آن خاک قدم میزدند، انگار دگرگون شدن از خاصیت آن دیار است به راستی که میتواند قلب آدمی را هدف بگیرد و او را از فرش به عرش الهی برساند. 🦋🦋🦋 💐💐💐 🕊🕊🕊 ۴۹۱ روز ( ۱ سال و ۴ ماه و ۵ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است. 🌸🌼🍀🌸🌼🍀🌸🌼🍀 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا 🎬 قسمت : ۳۹۳ 🗓 پنج شنبه : ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ✍ فصل ۱۶ : در امتداد جاده ✅ راوی : همسر شهید علی آقا 🔰 فردا 📎 در کوچه و محله، دهان به دهان پیچیده فردا گردان به مرخصی می آید. تمام یاس من و نگرانی خانواده به امید و نشاط شور انگیز مبدل گردید. همه در تکاپو ... خانه را آب و جارو زدیم. این بار هم خوش به حال مان شده، زود می آید؛ آن هم فقط بعد از دو هفته! دیگر چه چیزی بهتر از این؛ حتماً در عملیات شرکت کرده و برای استراحت چند روزه می آید. فصل تره بار بود. عصر، شوهر عمه از صحرا "ریش بابا" (نوعی طالبی) آورد. به عطیه که دمِ درِ اتاق ایستاده بود گفتم: بی زحمت بیا چند تا هم ببریم سرداب، فردا که علی آقا بیاید خنک باشد. یک دفعه باد شدیدی وزید و پشت بندش گرد و خاک ... خانه را به هم ریخت. درِ اتاق محکم به هم خورد و دست عطیه لای در گیر کرده، جیغش به هوا رفت و خون از دستش جاری شد! با دستمال بستیم و بلافاصله قاسم او را با موتور به درمانگاه رساند. تمام زحمات مان را هدر رفته دیدیم؛ این همه رُفت و روب، شستشو ... اتاق ها، ایوان و حیاط پر از گرد و خاک! از شوق و ذوق آمدنش دوباره همه به جنب و جوش افتاده، از اول شروع کردیم. هیچ کس خستگی نمی شناخت. حتی عطیه با این که حسابی درد داشت کمک می کرد ... و خانه تمیزِ تمیز شد. کمی بعد تر به یک باره از تکاپو افتادیم! نمی دانم چرا؟ خانه آرامِ آرام ... پدر و مادر چشم انتظار فرزند، فرزندان چشم به راه پدر، خواهران و برادر هم در شوق دیدار برادر. دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت شبی سیاهم و در آرزویِ طلعتِ ماهت در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد، فدای چشمِ سیاهت شهریار 📕📔📓📒📙📘📗 ✅ کتاب اورکت ادامه دارد..... 🔰 قسمت بعد : ان شاءالله ادامه همین روایت ( پس فردا؛ صدای زنگ خانه آمد ..... ) 🌺🏵🌸🌺🏵🌸🌺🏵🌸 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚 عنوان کتاب:مَه در مِه 🔻نیم نگاهی‌به زندگی مسئول عملیات ستاد جنگ های نا منظم این کتاب زندگی و شهادت مردی غیرتمند و عاشق کمک به همنوع، مدیر و مدبّر را به تصویر می‌کشد. ✍ نویسنده:محبوبه معراجی پور ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 | 💠علیرضا موحد دانش، فرزند اول خانواده در سال ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد.پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد. با آغاز غائله کردستان، به آنجا رفت و در چند عملیات پاکسازی علیه ضد انقلاب شرکت کرد. پس‌ از آن به جبهه اعزام شد و به‌عنوان جانشین محسن وزوائی در عملیات بازی‌دراز حضور یافت و در همین عملیات یک دستش قطع شد. مدتی بعد به تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) اعزام شد، تا به‌عنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر، مأموریتش را انجام دهد. شهیدموحد دانش پس از خاتمه عملیات فتح‌المبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را به عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سه‌گانه الی‌بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر ایفا کرد و پس از پایان عملیات بیت‌المقدس، به همراه قوای محمد رسول‌الله (ص)، به لبنان اعزام شد. سرانجام در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲، در منطقه حاج عمران، درحالی‌که فرماندهی تیپ را در اختیار داشت، به شهادت رسید. 🌷🌷 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🙋‍♂️ ، صبح بخیر. 🌹خوشبخت ترین” مخلوق خداخواهی بود… 🌸اگر روزت را آنچنان زندگی کنی، که گویی نه فردایی وجود دارد برای دلهره، و نه گذشته ای برای حسرت…!! ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📩 روز شمار ، و شهدا ؛ 🎙🎙🎙🎙 🔊🔊🔊🔊 🗓 ( ۲۲ اردیبهشت ماه ) 🍀🌹🌻🍀🌹🌻🍀🌹🌻 ✏۱• استقلال بحرین از ایران با تأیید سازمان ملل متحد (۱۳۴۹ ه. ش) ✏۲• انفجار بمب در خیابان ناصرخسرو تهران و شهادت عابران بی‌گناه توسط منافقین (۱۳۶۴ ه. ش) ✏۳• شهادت حاج محمد ناظری فرمانده یگان تکاوری اباعبدالله (ع) ندسا (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۵ ه. ش) 🥀🌴🌷🥀🌴🌷🥀🌴🌷 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌺🏵🌿🌺🏵🌿🌺🏵🌿 📝 | 🌟در نهانگاه چشمانت اقیانوسی از اشارت جاری است که مرا به ساحل نجات رهنمون میسازد. کتاب زندگی ات به مانند نقشه راهی است که میتوان با آن مسیر پرتلاطم زندگی را پشت سر گذاشت و طعم شیرین بهترین مقصد را چشید. 💠 نمیدانم چه چیزی را در آن سرا با چشم دل دیدی و چه عشقی در وجودت ریشه دوانده بود که حتی نمی پسندیدی جسمت سالم این دنیا را ترک کند. انگار دوست داشتی بگونه ای این دیار فانی را ترک کنی که وقتی به جهان دگر رفتی مهمان آغوش گرم خداوند بشوی . 📍در این تنهایی و انزوا، در این عصر خستگی های مسری، در انتظار دعوتی از سمت توام تا مرا به سوی خودت دعوت کنی و باز در سکوتی که بوی باران می دهد مرا با خودم با خودت و با معبودی که عاشقانه می پرستی اش آشنا سازی 🦋🦋🦋 💐💐💐 🕊🕊🕊 ۴۹۲ روز ( ۱ سال و ۴ ماه و ۶ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است 🌸🌼🍀🌸🌼🍀🌸🌼🍀 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا 🎬 قسمت : ۳۹۴ 🗓 جمعه : ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ✍ فصل ۱۶ : در امتداد جاده ✅ راوی : همسر شهید علی آقا 🔰 پس فردا 📎 صبح زود اهل خانه همه خوشحال و منتظر. قاسم آفتاب نزده رفت دنبال نانِ بربری. عطیه و طیبه روی ایوان روفرشی انداختند. عمه خانم چای و صبحانه اش حاضر، شوهر عمه که باید به صحرا می رفت، گفت: دو ساعتی می مانم و بعد از دیدنش می روم. تمام کارهایم را انجام داده، فقط شستن چند تکّه لباس بچه ها مانده بود. در سایه ی خنکای دمِ صبح برای شستن آن ها به حیاط رفتم. صدای خروس "با محل" بلند شد؛ طبق وعده قبلی، اول یک مشت دانه ی بیشتر برایش ریخته، سپس مشغول شستن شدم. صدایِ زنگ خانه آمد. شوهر عمه رفت دَمِ در تا اولین کسی باشد که چشمش به جمال او می افتد. دلم سرشار از شادی؛ ممنونم خروسِ خوش خبر! ... خدا را شکر آمد. پس چرا درِ خانه ایستاده، با کی صحبت می کند؟! خب بیایند داخل. از زیر پرده سَرَکی کشیدم، کسی پیدا نبود. آمدم دستانم را بشویم و چادر سر کنم که پدربزرگ، غیر منتظره وارد خانه شد ... این ساعت از صبح چه کاری می تواند داشته باشد؟! - سلام باباجون. - سلام دخترم. - صبح شما بخیر، چه عجب صبح به این زودی! - کار واجبی دارم بنشین برایت بگویم. - خیر است ان شاءالله، خوش خبر باشی. نمی دانم دَمِ در، علی آقا با کی صحبت می کند؟ صبحانه آماده است، شما بفرمایید بالا تا صدایش کنم. 📕📔📓📒📙📘📗 ✅ کتاب اورکت ادامه دارد...... 🔰 قسمت بعد : ان شاءالله ادامه همین روایت ( خروسِ خوش خبر چه با محل خواندی ! .... پس بگو امروز آوازِ ...... ) 🌺🏵🌸🌺🏵🌸🌺🏵🌸 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚 عنوان کتاب: بلندای آفتاب 🔻زندگینامه شهید محسن حاج بابا از فاتحان بازی دراز به روایت سهیلا سرداری ✍ نویسنده:پدید آورنده اکرم سرداری ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌹چه جمله‌ی زیبایی سرمزار شهدای گمنام روی تابلو نوشته شده؛ 👏"کاری که انجام می‌دهید حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید" 🕊مثل خود شهدای گمنام که ناشناس رفتند و حتی نگذاشتند اسمشان بماند روی سنگ قبرشان..... ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol