eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
349 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
97 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🤲 بسم رب الشهدا 🎬 قسمت : ۳۹۵ 🗓 شنبه : ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ✍ فصل ۱۶ : در امتداد جاده ✅ راوی : همسر شهید علی آقا 📎 - نه دخترم نیاز نیست، علی آقا نیامده، چند روز دیگر می آید! - شما از کجا می دانید؟ آخر خبر داده اند امروز گردان می آید. - آرام باش دخترم، گردان می آید ولی علی آقا ... "اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ" پناه برخدا ... ان شاءالله خدا به همه صبر دهد !... آسمان به زمین آمد! مات و مبهوت روی زمین نشستم. خروسِ خوش خبر چه با محل خواندی!... پس بگو امروز آوازِ شهادت سرداده بودی و ما خبر نداشتیم! هفت سال به دنبالش دویدی ... به آرزویت رسیدی؟! شهادت را در آغوش کشیدی ... مبارکت باشد. من اما تنها ماندم در ابتدای مسیری که از سختی ها و دشواری هایش گریزی نیست. خدایا! شکر که او به ساحل آرامش رسید و پس از چندین و چند سال کوله بار خستگی هایش را بر زمین نهاد؛ خدایا! تو تسکین دل ها هستی، در این مسیرِ سخت، یکّه و تنهایم مگذار. ای اطمینان بخش قلب ها! ذکرت را و یادت را بر زبانم و بر جانم جاری ساز. وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. از این که توانسته بودم شرایط و راهی برای او هموار کنم تا بتواند به آرزویش برسد، حمد خدای را به جای آوردم. در اوج غم بودم ولیکن خوشحال. به خواسته ای رسید که سال ها به امید وصال آن از همه ی خوشی ها و لذت ها چشم پوشی کرد و چه مرارت ها به جان خرید ... 📕📔📓📒📙📘📗 ✅ کتاب اورکت ادامه دارد..... 🔰 قسمت بعد : ان شاءالله ادامه همین روایت ( خبر رسیده پدرمان شهید شده .... ) 🌺🏵🌸🌺🏵🌸🌺🏵🌸 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚 عنوان کتاب:گمشده من 🔻سرگذشت قرارگاه سری نصرت را به روایت محسن رضایی شرح می‌دهد و در این کتاب نقش شهید علی هاشمی شرح داده شده است. ✍ نویسنده:محمد مهدی بهداروند ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
@audio_ketab1_4478497314.mp3
زمان: حجم: 15.43M
🔰من ادواردو نیستم (قسمت دوم) 🌷زندگینامه و خاطرات (مهدی آنیلی) 🔷ناشر نشر شهید هادی ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
3.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻حاج‌حسین‌یکتا‌: اگه‌قاطی‌بشی...؛رفیق‌بشی…؛ دوست‌بشی باامام‌زمان‌خودمونی‌بشی…؛ بی‌ریشه‌پیشه‌بشی‌…؛ بی‌خورده‌شیشه‌بشی…؛ پشتِ‌رودخونه‌ی‌چه‌کنم‌چه‌کنمِ‌زندگی رشته‌ی‌دلت‌دستِ‌آقاباشه…؛ آقا‌عبورت‌میده…خودِ‌خودِ‌آقا… هرکه‌را‌صبح‌شهادت‌نیست، شام‌مرگ‌هست ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📊 | 🔻اینفوگرافی شهدای شاخص ۱۴۰۱ شهید عباس پورش همدانی ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🙋‍♂️ ، صبح بخیر. 🤲الهی با نام و یادتو روزمان را آغاز میکنیم 🌹خدایا به اندازه مهربانیت 🌸در کار همه برکت 🌸در مشکلشان گشایش 🌸در وجودشان سلامتی 🌸در زندگَیشان خوشبختی قراربده ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📩 روز شمار ، و شهدا ؛ 🎙🎙🎙🎙 🔊🔊🔊🔊 🗓 ( ۲۴ اردیبهشت ماه ) 🍀🌹🌻🍀🌹🌻🍀🌹🌻 ✏۱• شهادت مدافع حرم سید مصطفی بدرالدین فرمانده شاخه نظامی حزب‌الله لبنان (۱۳۹۵ ه. ش) 🥀🌴🌷🥀🌴🌷🥀🌴🌷 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌺🏵🌿🌺🏵🌿🌺🏵🌿 🔰 | 📍خرید دفتر و مداد برای فرزندان فقرا... 🌟یک روز دیدم علیرضا با محمدرضا دعوا می‌کند، علی را تهدید کرد و گفت «اگر کوتاه نیایی به بابا می‌گویم در مدرسه چه‌کار می‌کنی.» من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خودم نیاوردم. آن‌ها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روز‌ها داشت، حسابی هوایشان را داشتم. محمد را مدتی بعد کشیدم کنار و گفتم «بابا، علیرضا در مدرسه چه‌کار می‌کند؟» محمد گفت «بابا نمی‌دانی با پول‌توجیبی که بهش می‌دهی چه می‌کند؟» من ترسم بیشتر شد و مضطرب شدم. گفتم «خوب بابا بگو با آن پول چه می‌کند؟» جواب داد «با آن‌ها دفتر و مداد می‌خرد و می‌دهد به بچه‌هایی که خانواده‌هایشان فقیر هستند.» 🌷🌷 🦋🦋🦋 💐💐💐 🕊🕊🕊 ۴۹۴ روز ( ۱ سال و ۴ ماه و ۸ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است. 🌸🌼🍀🌸🌼🍀🌸🌼🍀 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا 🎬 قسمت : ۳۹۶ 🗓 یک شنبه : ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ✍ فصل ۱۶ : در امتداد جاده ✅ راوی : همسر شهید علی آقا 🔰 رحمت الله مشرقی 📎 خبر رسید پدرمان شهید شده. سَر دَرِ خانه و کوچه را سیاه پوش و حجله ای برپا کردیم. نزدیک ظهر علی آقا هیجان زده آمد و گفت: حجله و پارچه سیاه ها را جمع کنید که پدرتان شهید نشده. او را می شناختم، زیرا با پدرم رفیق و بارها به منزل ما آمده بود. پرسیدیم قضیّه چیست؟ - با پدرتان با هم بودیم. وقتی تیر خورد، بغلش کرده داخل قایق گذاشتم و خبر هم گرفتم که آمبولانس او را به عقب منتقل کردند. فقط کمی صبر کنید خودم پیگیری می کنم و بیمارستانی را که در آن جا بستری است به شما اطلاع می دهم. دو سه روز منتظر ... علی آقا آمد و خبر داد پدرمان در مشهد بستری است. راهی مشهد ... و یک هفته ی بعد مرخص و در خانه بستری شد. همه خوشحال ... علی آقا چند روزی که مرخصی بود، مرتّب به منزل مان می آمد و سر می زد. به دلیل آن که تیر به لگن پدرم اصابت کرده بود، تا مدت ها روی تخت نمی توانست حرکت کند. سی چهل روزی گذشت. علی آقا که از جبهه آمده بود، به دیدنِ پدرم آمد. کنار تخت مشغول گفتگو شدند و من هم کنارشان؛ علی آقا به پدرم اشاره کرد که من از اتاق بیرون بروم! به بهانه ی چای آوردن مرا دنبال نخود سیاه فرستادند! 📕📔📓📒📙📘📗 ✅ کتاب اورکت ادامه دارد..... 🔰 قسمت بعد : ان شاءالله ادامه همین روایت ( وقتی خبر عملیات از صدا و سیما اعلام شد، دیگر من ..... ) 🌺🏵🌸🌺🏵🌸🌺🏵🌸 ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚 عنوان کتاب: جاده های کوهستانی 🔻روایت حماسه فرمانده ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی استان همدان شهید عباس پورش همدانی ✍ نویسنده: محمود قاسمی ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻از آن زمان که پسرها یکی یکی رفتند همیشه چشم به راهیست کار مادرها... ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol