باز هم صبح فرا رسید
صبحی بهتر از صبح های دیگر
چون شروعش با یادتو و سلام بر تو است ای #شهید
صبحتون معطر و منور به سلام و صلوات بر #شهدا
@shahid_beyzaii
#سلام_بر_شهدا
شهادت نوع #مرگ را عوض میکند #وقت مرگ را عوض نمیکند❌
🌴از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند #شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد🕊
#مدافع_حرم
#شهید_جواد_محمدی🕊
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة🤲
@shahid_Beyzaii
🍄🌳°•••••~`∞↻
#طنزجبھہ😅💜
#ایݩآبهماݩڪمپوټهاسټ😄🤭
•.
°
بیچاࢪه ټداࢪڪاټچےها!👨🍳
از شوخےهاے😍 بچہها ݪحظہاے دࢪ اماݩ نبودند.
اماݩ از وقـټے ڪہ یڪے از ایݩ بࢪادࢪها مجࢪوح مےشد یا اتفاقے بࢪایش مےافټاد😱
هࢪڪس از ࢪاھ مےࢪسید چیزے مےگفټ:
از قبیݪ:⇩
اینا خوݩ نیسټ؛ میدونے چیہ؟🤓 دیگࢪے حࢪفش ࢪا ټڪمیݪ مےڪࢪد ڪہ: معݪومہ؛ آب ڪمپوټهاے آݪباݪو🍒 و گیݪاسہ🍒 ڪہ خودشوݩ مےخوࢪدݩ😋 و بہ ما نـمےدادند!
و سومے: دیدید از ڪجاټوݩ دࢪاومد.😜
چقدࢪ بگیم حـق وناحق نڪنید!😎
مـجࢪوح با آݩ حاݪ نزاࢪ نہ مےټوانسټ بخندد😄 نہ مےټوانسټ گࢪیہ😭 ڪند.
•.
#شادےࢪوحشھداصݪواټ🌿📿
♔♡♥️🌱↷
بیا دل را همین جا جاگذاریم
مبادا عشق را تنها گذاریم
شهیدان لاله های سرخ عشقند
مبادا روی لاله پا گذاریم
باز پنجشنبه است؛
شهدا را یاد کنیم با صلوات 📿
@shahid_Beyzaii
السلام علیک یا اباعبدالله
علیه السلام
دلم
هوای تو کرده
بگو چه چاره کنم 🍂🍂🍂🍂
@shahid_Beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی این لحظه رو یادشه؟😔
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
#شبتون_شهدایی
@shahid_Beyzaii
حاج قاسم به روایت حاج قاسم
من قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه هفتم صاحب الزمان(عج)» کرمان هستم. در سال ۱۳۳۷ در روستای «قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دو فرزند یکی پسر و یکی دختر، میباشم.
قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.
با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاههای کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت میکردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود ۳۰۰ نفر بودند، عازم جبهههای سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم.
در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هرکاری میدانستم، اما در اولین حملهای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم میآید که پس از این حمله، شبها وارد مواضع عراقیها میشدیم. دوستی داشتم به نام «حمید چریک» که بعداً به شهادت رسید. او حتی برخی مواقع با موتور سیکلت خود را به خاکریزهای عراقیها میرساند.
در آن موقع هیچکس انتظار نداشت جنگ در همان سال به پایان برسد. اگر کسی هم میگفت جنگ ممکن است مثلاً شش سال طول بکشد، باور نمیکردیم. ولی در طول جنگ انتظار هشت سال را برای ادامه جنگ داشتیم.
من شوق و علاقه زیادی به طرحها و مسائل نظامی داشتم و علاقه مند به حضور در جبهه بودم و درست به دلیل همین علاقه بود که با یک ماموریت ۱۵ روزه وارد جبهه شدم و دیگر تا آخر جنگ بازنگشتم.
بهترین عملیاتی که در آن شرکت کردم «فتحالمبین» بود که آن زمان برای اولین بار به ما ماموریت داده شد که تیپ تشکیل بدهیم و من که مجروح هم بودم، معاونت فرماندهی محور در جبهه «شوش» و «دشت عباس» را برعهده گرفتم. این عملیات از نظر بازدهی برای من بسیار شیرین و خاطرهانگیز است، زیرا با این که از نظر سلاح بسیار در مضیقه بودیم، اما به همت رزمندگان اسلام توانستیم حدود ۳۰۰۰ عراقی را به اسارت درآوریم.
عملیات «والفجر ۸» نیز گذشته از پیروزی که به دنبال داشت، از لحاظ آمادهسازی و سختیهایی که بچهها متحمل شدند، بسیار لذتبخش بود. در این عملیات نقش اساسی به لشکر ثارالله کرمان داده شده بود.
سختترین لحظهها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند، لحظهای بود که همرزمان یا دوستان آنان به شهادت میرسیدند و این امر وقتی شدت بیشتری مییافت که آن شهید سعید به عنوان پایه و ستونی برای جنگ مطرح بود. هنگامی که «حسن باقری» و «مجید بقایی» به شهادت رسیدند، احساس کردیم که نقصی در جنگ به وجود آمده است. شهید باقری، «بهشتی» جبهه بود و کسانی امثال او، اهرمهایی در دست فرماندهان جنگ برای حل مشکلات و رفع فشارهای دشمن بودند.
برگرفته از مصاحبه حاج قاسم سلیمانی با دوهفتهنامه «پیام انقلاب» در سال ۱۳۶۹ است
حاج قاسم به روایت حاج قاسم
من قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه هفتم صاحب الزمان(عج)» کرمان هستم. در سال ۱۳۳۷ در روستای «قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دو فرزند یکی پسر و یکی دختر، میباشم.
قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.
با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاههای کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت میکردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود ۳۰۰ نفر بودند، عازم جبهههای سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم.
در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هرکاری میدانستم، اما در اولین حملهای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم میآید که پس از این حمله، شبها وارد مواضع عراقیها میشدیم. دوستی داشتم به نام «حمید چریک» که بعداً به شهادت رسید. او حتی برخی مواقع با موتور سیکلت خود را به خاکریزهای عراقیها میرساند.
در آن موقع هیچکس انتظار نداشت جنگ در همان سال به پایان برسد. اگر کسی هم میگفت جنگ ممکن است مثلاً شش سال طول بکشد، باور نمیکردیم. ولی در طول جنگ انتظار هشت سال را برای ادامه جنگ داشتیم.
من شوق و علاقه زیادی به طرحها و مسائل نظامی داشتم و علاقه مند به حضور در جبهه بودم و درست به دلیل همین علاقه بود که با یک ماموریت ۱۵ روزه وارد جبهه شدم و دیگر تا آخر جنگ بازنگشتم.
بهترین عملیاتی که در آن شرکت کردم «فتحالمبین» بود که آن زمان برای اولین بار به ما ماموریت داده شد که تیپ تشکیل بدهیم و من که مجروح هم بودم، معاونت فرماندهی محور در جبهه «شوش» و «دشت عباس» را برعهده گرفتم. این عملیات از نظر بازدهی برای من بسیار شیرین و خاطرهانگیز است، زیرا با این که از نظر سلاح بسیار در مضیقه بودیم، اما به همت رزمندگان اسلام توانستیم حدود ۳۰۰۰ عراقی را به اسارت درآوریم.
عملیات «والفجر ۸» نیز گذشته از پیروزی که به دنبال داشت، از لحاظ آمادهسازی و سختیهایی که بچهها متحمل شدند، بسیار لذتبخش بود. در این عملیات نقش اساسی به لشکر ثارالله کرمان داده شده بود.
سختترین لحظهها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند، لحظهای بود که همرزمان یا دوستان آنان به شهادت میرسیدند و این امر وقتی شدت بیشتری مییافت که آن شهید سعید به عنوان پایه و ستونی برای جنگ مطرح بود. هنگامی که «حسن باقری» و «مجید بقایی» به شهادت رسیدند، احساس کردیم که نقصی در جنگ به وجود آمده است. شهید باقری، «بهشتی» جبهه بود و کسانی امثال او، اهرمهایی در دست فرماندهان جنگ برای حل مشکلات و رفع فشارهای دشمن بودند.
برگرفته از مصاحبه حاج قاسم سلیمانی با دوهفتهنامه «پیام انقلاب» در سال ۱۳۶۹ است
#کانال_شهید_محمودرضا_بیضائی
@shahid_Beyzaii