🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
🖋 #خاطرات
پایش را که از پوتین در آورد ، دیدم خیلی شدید عفونت کرده، ولی اسماعیل آرام بود اصلا انگار نه انگار پایش به این روز افتاده...
گفتم : اسماعیل بیا پایت را مداوا کنیم ، این بماند بدتر می شه ها! اسماعیل با همان آرامش گفت : تا پایت زخمی نشود نمی تونی بفهمی بی بی سه ساله ، #رقیه سلام الله علیها تو این بیابون ها چی کشیده
🌹 #شهیـد_اسماعیـل_حیـدری
🌹 #شهدا_را_فراموش_نکنیم
@shahid_beyzaii
#خاطرات
اهل بیتی بود و اصلاً از همان اول مال اهل بیت (ع) بود؛ در ایام نوجوانیش چند تا نوار کاست پاپ (از اینهایی که با مجوز ارشاد منتشر میشدند) گرفته بود و توی خانه گاهی گوش میداد؛ آن موقع من برای یاد گرفتن نغمات و مقامات قرآنی و کار روی صوت و لحن در خانه وقت میگذاشتم و به تبعش کاست تلاوتهای قراء مشهور جهان اسلام را در خانه زیاد گوش میدادم و پخش شدن موسیقی پاپ را در خانه تحمل نمیکردم!
یکبار گفتم اینها مصداق لغو است و به استناد آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» به گوش دادنشان اشکال کردم؛ هر چه اصرار میکردم اینها را در خانه گوش ندهد میگفت این موسیقی، مجاز است و مجوز ارشاد دارد.
اما یکروز خودش هر چه کاست داشت جمع کرد و برد و نمیدانم چه بلایی سرشان آورد؛ یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم: نوارها را چکارشان کردی؟! گفت ریختمشان دور! گفتم: تو که میگفتی اینها از ارشاد مجوز گرفتهاند و مجازند…؟ گفت: فکر کردم دیدم مگر مهر امام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشد؟! 16 سال داشت آن موقع.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#خادم_الشهداء
┄┅┅✿💠❀🏴❀💠✿┅┅┄
@shahid_Beyzaii
┄┅┅✿💠❀🏴❀💠✿┅┅┄
#خاطرات مردانگی
فرمانده یا تلفنچی
بعد از عملیات فتح المبین رفتم کرخه نور تا سید را ببینم و از سلامتی اش با خبر شوم.
گوشه ی سنگر یک تلفن بودکه سید مدام با آن حرف میزد ولی هر دفعه به گونه ای صحبت می کرد
که خیلی عادی و معمولی جلوه کند.
پرسیدم: آسید حمید مسئولیت شما توی جبهه چیه ؟
سیدگفت من تلفن چی فرمانده ام.
درست می گفت.خودش هم فرمانده بود و هم تلفنچی فرمانده.
فرمانده خط بود ولی برای اینکه همشهری هایش نفهمندچه مسئولیتی دارد،
جلوی ما آن طوری برخوردمی کرد.
به همه نیروهایش گفته بود در موردمسئولیتش به کسی چیزی نگویند.
خاطرات سردار شهید سید حمید میرافضلی
https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
🛑🛑یه کانال خفن پر از #خاطرات قدیمی
پر از شیطنت های #کودکی
دورهمی های خونه #مادربزرگ
خلاصه پر از #نوستالژی های شیرین
بزن اینجا و با ما ب گذشته سفر کن تا کلی حال و هوات عوض بشه
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3775201632Cccb65ce95d
🔷 ذکر قیمتی
▫️گزیدهای از #خاطرات اطرافیان آیتالله بهجت (ره)
📝 به ایشان(آیتالله بهجت) گفتم : آقا میشود یک ذکری به ما بدید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد.
فرمودند : «در قبال این ذکری که من دارم به شما میدهم اگر تمام گنجهای عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوهها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما میدهم برابری نمیکند». گفتم: آقا بفرمایید چه ذکری هست که اینقدر با همه جواهرات دنیا برابری نمیکند؟ ایشان فرمودند: «#استغفار، #استغفار، #استغفار؛ اگر بدانید چه هست این استغفار! چه گنجهایی در این ذکر استغفار نهفته هست! باید بیابید که این استغفار چیست». ...
📖 بر اساس خاطرۀ یکی از مرتبطین
انتشارپستثوابجاریه درپی دارد
https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
#کلام_شهید 🌿
آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم,
#خاطرات 📕
احترام به بزرگتر و والدین ،نماز اول وقت دو ویژگی مهم عباس بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در برنامه روزانه اش حتما مطالعه بود
قرآن رو هر روز حتی نیم ساعت با تفسیر میخوند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از مسائلی که عباس بسیار بر آن حساس بود نگاه به نامحرم بود. تنها نا محرمی که عباس آن را دید نامزدش بود که دختر عمویش بود.
#شهیدعباس_دانشگر
#کافه_کتاب
#مدافع_حرم
در انتشار این مطلب کوشا باشیم
https://eitaa.com/shahid_Beyzaii