⚫️🍁🌺 ⚫️🍁🌺🍁⚫️🌺
🍁🌺🍁 ⚫️ 🌺
⚫️🍁 🍁🍁
🍁 ⚫️🍁🌺🍁⚫️
🌺🍁 🍁🍁
⚫️🍁🌺 ⚫️
🌺⚫️🍁🌺
🍁🌺⚫️🍁🌺 🌺
🌺🍁🌺⚫️🍁🌺🍁🌺🍁
#پابوسی_مادر
#راوی_پسرعمو
#شهیدمدافع_حرم
#یوسف_فدایی_نژاد
روز دومی بود که آقایوسف شهید شده بود ، پسرعموی شهیدیوسف اومد و مادر روصدا زد همینکه مادرم رفت دم در بلافاصله افتاد و پای
مادرمو بوسید . ازونجائیکه نامحرم بود مادرم واقعا جا خورده بود .حالا بشنوید که دلیل این کار پسر عمو چی بود : برای شهید توی هر روستایی حجله گذاشته بودن و جَوونا تاصبح پیش حجلش می نشستن و قرآن می گذاشتن . پسرعموی ماهم کنار ی حجله نشسته بود خوابش می بره و آقایوسف میاد بهش تو خواب میگه، برو به مادرم بگو من تو دنیا خیلی کم پاتو بوسیدم .حلالم کن ، من اینجا مقامتو دیدم . پسرعمو جدی نمی گیره
تاسه بار خوابش می بره و یوسف جان میاد به خوابش و بیدارش می کنه
این شد که پسرعمو میاد وتو جمع پای مادر رو
می بوسه و پیغام شهید رو بهش می رسونه .
⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️
⚫️🍁🌺🍁⚫️
⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️