🌷﷽🌷
.
#خاطره شهید روحالله قربانی
روز جمعه بود. سه، چهار ماه قبل از شهادتش. در مورد امام زمان(ع) با هم صحبت میکردند.
.
وسط صحبتشان، #روحالله نفس عمیقی کشید و به همسرش گفت:
.
- صدای پایِ امام زمان(عج) میاد. من صدای پای امام زمان رو میشنوم.
.
همسرش با تعجب به او نگاه کرد. روحالله که تعجب او را دید گفت:
.
- باور کن، فقط کافیه خوب گوش کنی تا صدای پای امام زمان(عج) رو بشنوی.
.
.....................................
.
او با سپاهی از #شهیدان خواهد آمد. ان شاءالله 🌷
.
#عیدتون_مبارک .
💖✨💖✨💖✨💖✨💖
shahid_beyzaii
🌹کانال شهیدمحمودرضا بیضائی🌹
مداح بود.🎤
تمام روضهها را از بَر بود.
انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآمد!
مخصوصا روضه علی اکبر(ع)
مخصوصا اربا اربا💔
مخصوصا کمر خمیده
مخصوصا عبا و تن چاک چاک
ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند.😧
همین دو دقیقهی قبل #روحالله به رویشان لبخند زده و گفته بود:
«اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم میکنه»🕊
حالا چطور میتوانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان میسوزد، قتلگاه رفقایشان است؟!
صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد:
«خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...»🌱
روضهها به کمکش آمدند. انگار یکی یکی جلوی چشمانش رژه میرفتید.
رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد!
پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند.😔
خب! #فرمانده بود.
غیرتش اجازه نمیداد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند.
گلهایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید.😭
زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید!
اما...
اما، امان از آن لحظهای که میخواست برخیزد!
باز هم روضه:
« الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست»😭
کمرش خم شده بود.
دیگر نمیتوانست راست بایستد.
چقدر حالا روضهها را بیشتر درک میکرد.
۳ روز بیشتر طاقت نیاورد.
پر کشید سوی شهیدان... سوی سالار شهیدان...
#شهید_مدافع_حرم
محمدحسین محمدخانی🌺