eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
9.4هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر من #لیاقت ندارم ڪہ‌در راهت #شـــهید شــوم... رحمت تو #لیاقت آن را داردڪہ... #شهادت را نصیبم ڪنے @shahid_beyzaii
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🕊🌹 🕊 💠🌳💠 🕊 🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حاج محسن برای انجام مأموریت مستشاری به سوریه رفته بود. به گفته امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران و سید «مسعود جزایری» معاون ستاد کل نیروهای مسلح و «امیر علی آراسته» معاون هماهنگ‌کنندهٔ نیروی زمینی ارتش، حاج محسن قطاسلو و بعداً ۳ تن نظامی دیگر ایرانی (سرهنگ «مجتبی ذوالفقار نسب» فرمانده رکن دوم تیپ ۴۵ تکاور شوشتر، سروان «مرتضی زرهرند» از تکاوران تیپ ۲۵۸ پژوهنده شاهرود، ستوان دوم «مجتبی یداللهی منفرد» در کمین نیروهای مخالف افتاده یا بوسیله تک تیراندازان هدف قرار گرفته‌اند. این چند شهید در تاریخ ۱۱ آوریل ۲۰۱۶ در حومه شهرک خانطومان در جنوب حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند حاج محسن دارای مدرک لیسانس مدیریت دفاعی از دانشگاه افسری امام علی علیه السلام نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و قبل از آن فرماندهی یک پایگاه مقاومت بسیج در شهرستان پاکدشت را بر عهده داشت. او جزو نخستین نیروهای ارتش بود که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای عملیات فرامرزی اعزام می‌شدند. حاج محسن به هنگام مرگ ۲۵ سال داشت و در ایران به عنوان نخستین شهید مدافع حرم از ارتش شناخته می شود. از وقتی که اینجا خانه محسن شده ما هم همیشه اینجائیم. البته بیشتر وقت‌ها من از شب قبل می‌آیم بهشت زهراعلیهاالسلام شب همینجا می‌خوابم و از سر صبح می‌افتم دنبال تهیه تدارکات برای پخت غذا؛ آش می‌پزیم، قیمه می‌پزیم، قرمه می‌پزیم. ماه رمضان سحری و افطاری می‌دادیم، زیارت عاشورا داریم. نماز جماعت برگزار می‌کنیم. امروز دعای عرفه داریم. سخنران داریم و هزار نفر پای سفره‌ای می نشینند که هر پنج شنبه اینجا می‌اندازیم و نمی‌گذاریم چراغ اینجا خاموش شود. چون محسن چراغ دل ما را روشن کرد. چراغ دل یک ملت را روشن کرد. محسن تکاور بود، جنگاور بود، رفت و در راه اسلام، در راه وطن شهید شد، چه افتخاری از این بالاتر. حالا این کوچکترین کاری است که من می‌توانم برای پسرم انجام بدهم. البته من تنها نیستم، اینجا واقعا کار دلی است، جوان‌های زیادی می‌آیند داوطلبانه پای کار می‌ایستند. خیلی‌ها التماس می‌کنند که تو را به خدا به ما هم اگر کاری هست بگویید انجام بدهیم. اصلا یک حال خوبی اینجا بوجود آمده که همه‌اش از برکات حضور شهداست. محسن را خیلی‌ها بعنوان اولین شهید مدافع حرم ارتش می شناسند. پسر من جنگاور بود،غواص بود، چترباز بود. دوره‌هایی که یک رنجر باید ببیند گذرانده بود، کلاه سبز بود ، غریق نجات بود. اما قبل از همه اینها محسن یک بسیجی بود؛ یک نظامی خالص. از خیلی سال قبل‌تر مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی پاکدشت بود و همیشه خودش را سرباز رهبر می دانست. 💠💠💠🕊🌳💠 💠🌳🌹🇮🇷🕊🌳💠 💠🌳🌹🇮🇷🇮🇷🕊🌳💠 💠💠💠💠💠💠💠💠💠
چشمان شهدا به اعمال ما دوخته شده...😔 @shahid_beyzaii
خاطرات شهدا💐 نقل از مادر شهید: سعی میکرد.نمازش را اول بخواند و روی واجبات شدیدا حساس بود. گاهی که به خانه می آمد می گفت که خیلی است😓 می گفتم پسرم بیرون که قحطی نیست، هروقت گرسنه شدی چیزی بخر بخور تا گرسنه نمانی🙂 میگفت مامان گشنمه بمونم بهتراز اونی که نمازمو بخونم. پول غذامو میدم به پارکبان تا ماشینمو پارک کنم و نمازمو تو نزدیک ترین بخونم🌹 @shahid_beyzaii
پدرش فدایی حسیـــن(ع) خودش هم ذاڪر حسیـــن(ع) 🌷حاج #مهدی_رسولی(مداح) بر مزار پدرش #شهیدجوادرسولی🌷 #شهیدجوادرسولی #یادش_باصلوات @shahid_beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🕊🌹 🕊 💠🌳💠 🕊 🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 محسن زیاد از شهادت حرف می‌زد. همیشه در جمع‌های خانوادگی یا در هیئت‌ها که حضور داشت می‌گفت: دعا کنید من شهید شوم؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک‌تر کند. حتی وقتی در سوریه بود بااینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت برمی‌گردم. دوستانش گفتند که یک عملیات سختی بین نیروهای ایرانی و نیروهای جبهه النصره بوجود آمد. تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی خط را به تنهایی نگه داشته بوده و قهرمانانه در نبردی مستقیم و تن به تن به شهادت رسیده. نیروهای دشمن، بعد از شهادت محسن برای اطمینان از مرگ او، به او تیر خلاص زده بودند. حتی وسائلش را هم با خودشان برده بوددند. در شهر حلب منطقه برنه. افتخار من این است که پسرم قهرمانانه جنگید. یک روز آمد و گفت: دوست دارم بروم مدافع حرم بشوم. گفتم: محسن جان خوب فکرهایت را کرده‌ای؟ گفت بله. اگر من نروم چه کسی برود؟! وظیفه من است که بروم و از حرم حضرت زینب سلام الله علیها از مردم مظلوم و از اسلام دفاع کنم. نه قبلا یک بار هم رفته بود عراق. اما آن موقع ماموریتش طولانی نبود. (پدری که هرهفته می‌آید بهشت زهرا شب را سر مزار پسر شهیدش می خوابد یعنی او را خیلی دوست داشته، چطور این پدر رضایت می‌دهد به رفتن فرزندش به جایی که پر از آتش گلوله است.) چون خودش دلش با رفتن بود. محسن درست است که پسرم بود، اما پشت و پناهم بود. من خیلی وابسته‌اش بودم، روزی هم که آمد و گفت: می خواهد برود سوریه، من می‌دانستم که این راه شهادت دارد، خودم هم در دوران مقدس جبهه بودم ، می دانستم شرایط جنگ چطوری است. می‌دانستم که در این مسیر خیلی‌ها به شهادت می‌رسند. البته شهادت نصیب هرکسی نمی شود و اینهایی که امروز می‌بینید شهید شده‌اند همه برگزیده هستند. پسر اولم بود. تکیه گاهم بود. همیشه هرکاری داشتم محسن داوطلب می‌شد انجامش می‌داد. همیشه فکر می‌کردم اگر یک روزی از این دنیا بروم، این محسن است که زیر تابوتم را می‌گیرد من را از زمین بلند می‌کند. فکر نمی‌کردم برعکس شود. اما شد..!! خدا عزتی به او داد که هیچ بنده‌ای نمی‌توانست پیدا کند. 💠💠💠🕊🌳💠 💠🌳🌹🇮🇷🕊🌳💠 💠🌳🌹🇮🇷🇮🇷🕊🌳💠 💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🇮🇷🇮🇷🕊🌹 💠🌳💠🌳💠 🌹🕊🕊🌹 🕊 💠🌳💠 🕊 🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 من محسن را زیاد در خواب می‌بینم. حتی آن وقتی که نزدیک شهادتش بود هم چندباری خواب دیدم مراسم عزاداری است و من دارم محسن را تشییع می‌کنم. حال بدی داشتم. خدا شاهد است که بعد از اینکه بیدار می‌شدم تا صبح راه می رفتم. با خودم می‌گفتم خدایا این چه خوابی است. فکر می‌کردم یعنی قرار است واقعا محسن شهید شود؟! الان می‌بینم محسن همیشه درخوابهای من حضور دارد. در این مدتی که شهید شده چندباری پسرم را در خواب دیدم. دیدم بیرون در ایستاده. تعارف کردم که محسن جان بیا داخل خانه. چرا نمی‌آیی؟ محسن هم هربار گفته: بابا آخر من نگهبان بی بی هستم. نمی‌توانم اینجا را ترک کنم. وقتی محسن داوطلب شد برای اعزام به سوریه، هم برایش بحث اعتقادی و مذهبی مطرح بود، هم بحث دفاع از مرزهای اسلام. همه اینها کنار هم جمع شد و محسن را برای رفتن ترغیب کرد. یادم نمی رود که محسن همیشه می‌گفت: من می‌روم که سرباز بی بی باشم. حالا پسر من سرباز بی بی است. من به پسرم افتخار کردم. محسن سربلندم کرد. ببینید همه ما رفتنی هستیم، چه بهتر که به شکل زیباتری از این دنیا برویم و چه رفتنی زیباتر از شهادت؟! من خیلی نگران بود ؛ وقتی رفتم معراج شهدا و پیکر محسن را دیدم، همه دغدغه‌ام این بود که چطور این خبر را به مادرش بدهم. قبل از اینکه برسم خانه، به همسرم زنگ زدم. گفت: چیزی شده؟ از محسن خبری شده؟ گفتم: می‌آیم خانه می‌گویم. اما پای رفتن نداشتم. وقتی رسیدم خانه و همسرم در را باز کرد. دوباره پرسید از محسن خبری شده؟ محسن شهید شده؟ گفتم شهید شده. گفت مبارکش باشد...مبارکش باشد. محسن خیلی دوست داشت حضرت آقا را از نزدیک ببیند، حتی در وصیت نامه‌اش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا دست متبرکشان را به روی سرم بکشد که البته قسمتش نشد اما بعد از شهادتش، حضرت آقا همین جا سر مزار محسن آمد و چند دقیقه ای ایستاد. همین عکس است که خیلی معروف شده. چندباری این سعادت نصیب من شده که محضر حضرت آقا برسم. همیشه از ایشان خواسته‌ام که من را دعا کنند و ایشان هم فرمودند که این مدافعان حرم در راه دفاع از حریم و حرم به شهادت می‌رسند؛ افتخار کن که چنین پسری داری. 💠💠💠🕊🌳💠 💠🌳🌹🇮🇷🕊🌳💠 💠🌳🌹🇮🇷🇮🇷🕊🌳💠 💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#وصیت شهید حاج محسن قوطاسلو دوست دارم آقادست متبرکشان رابرروی سرم بکشد
جاے شھید بیضائی خالے ڪه😔 میگفت: ما قدر اقا سیدعلی را نمیدانم در کشور های عراق و سوریه بدون وضو به تصویر اقا دست نمیزنن....❤️ 📎به داشتنت میبالیم اقا #شهیدمحمودرضابیضائی 🎈| @yazahra213
💔دلم هواے بقیع دارد و غم صادق 💔 عــزاگرفتہ دل من ز ماتم صادق 💔دوباره بیرق مشکے بہ دسٺ دل گیرم 💔زنم به سینه که نزدیک شد محرم صادق 🏴 شهادت امام جعفرصادق(ع) تسلیت باد🏴 @shahid_beyzaii
امروزشیطان شدی چشم های پسران را فردایی زود شیطان می شوندهزاران چشم دل همسرت را حواست باشدبانو چیزی که عوض داردگله ندارد الخبیثات للخبیثین والخبیثون للخبیثات والطیبات للطیبین والطیبون لطیبات سوره نور @shahid_beyzaii