#تهمت
👌 قرآن میگه یکی از نامهای قیامت «یوم الحساب» است:
👈 یعنی روزی كه خداوند به حسابِ اعمالِ بندگان رسیدگی میکنه.
☝️ بعد هم میگه، روز قیامت از همه اعمالِ ریز و درشتی که تو دنیا انجام دادید، سوال میشه:
🌴 سوره نحل، آیه ۹۳ 🌴
🕋 لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
👈 قطعاً شما درباره كارهائی كه انجام دادهاید، مورد سئوال واقع میشوید.
📣📣... حالا نکته مهم اینجاست:
☝️ روز قیامت از همه اعمال سوال میشه،
👈 ولی قرآن بعضی از اعمال رو به طورِ خاص اسم آورده، و میگه روز قیامت از اینها سوال میشه.
یعنی اینها خیلی مهمه.
👌 یکی از اون مواردِ خیلی مهم #تهمت یا #بهتان است:
🌴 سوره نحل، آیه ۵۶ 🌴
🕋 تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ.
👈 سوگند به خدا، قطعاً درباره افتراهایی که در دنیا میزدید، سئوال خواهد شد.
🗣 حواسمون باشه
⛔️ تهمتهایی که زدیم...
⛔️ آبروهایی که از مردم بردیم....
⛔️ دروغهایی که گفتیم...
⛔️ غیبتهایی که کردیم...
☝️ دونه دونهاش رو باید جواب پس بدیم.
❌ یکی از مسائلِ عمدهای که عالمِ برزخ و قیامتِ ما رو تاریک و ظلمانی میکنه🕳، پشت سرِ مردم حرف زدن، #غیبت و #تهمت است.
✅ و برعکس، یکی ازچیزهایی که عالمِ برزخ و قیامتِ ما رو روشن و نورانی میکنه💡، #گرهگشایی از کار مردم است.
@shahid_beyzaii
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹
💠🌳💠🌳💠🌳💠🌳💠
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹
💠🌳💠🌳💠🌳💠
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🕊🌹
💠🌳💠🌳💠
🌹🕊🕊🌹
🕊 💠🌳💠 🕊
🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#لانه_مورچه
#اولین_شهید
#مدافع_حرم_ارتش
#محسن_قوطاسلو
تیرماه سال ۱۳۹۲ که ترم پایانی دانشگاه افسری رو سپری می کردیم برای گذراندن دوره ی تکاور و رنجری به کمیته ی تکاور شیراز اعزام شدیم من و حاج محسن رفاقت خوبی با هم داشتیم البته محسن با همه ی همدوره ها رفیق بود و همه دوستش داشتن بچه ی بامرام و بامعرفتی بود قبل از اعزام به دوره ی تکاور محسن اینقدر به من لطف داشت که اومد پیش من و گفت: که خیلی دوستدارم با هم در طول دوره هم رزم باشیم هم رزم بودن در دوره ی تکاور یک خاطره ی بیاد ماندنی و مهم ترین ایام برای یک دانشجوی دانشگاه افسری هستش به طوری که در طول دوره هر دو هم رزم لحظه به لحظه کنار هم هستن و حتی در صورت حوادث و اتفاقات باید همه جوره بار همدیگه رو به دوش بکشند. وقتی محسن این پیشنهاد رو به من داد خیلی خوشحال شدم و بهترین خاطرات رو در طول دوره با هم داشتیم
قشنگترین خاطره از دوره ی تکاور این بود که ما از کمیته ی تکاور به منطقه ی نقش رستم در مرودشت شیراز جهت انجام کارگاه های طبیعی عملیات کوهستان اعزام شدیم در اونجا وقتی اساتید تکاور محل استقرار ما رو برای زدن چادرهای انفرادی و کمپ استراحت مشخص کردن از قضا محل چادر ما طوری افتاد که وقتی می خواستیم چادر بزنیم یک لانه ی مورچهی بزرگ دم درب چادر ما بود. من رفتم به یکی از استادهای تکاور موضوع رو گفتم که محل چادرمان رو تغییر بدیم ولی مخالفت کردن و گفتن باید همونجا چادر بزنید حالا اگه مورچه ها اذیت تون کردن فوقش لانه مورچه رو خراب یا گازوئیل میریزین. خلاصه منم دیدم که اجازه ی جابجا کردن چادر رو نداریم برای جلوگیری از اینکه موقع استراحت مورچه ها اذیت نکنن یه بطری آب معدنی رو خالی کردم و رفتم سراغ یکی از راننده های ماشین های تدارکات که مقداری گازوئیل ازش بگیرم و گرفتم و اومدم پیش محسن که داشتیم
وسیله های چادر رو برای برپا کردن
آماده می کردیم در این حین من
خواستم گازوئیل رو دور و داخل لانه ی مورچه ها بریزم که یهو دیدم محسن دستم رو گرفت و گفت بیخیال ولشون کن! فعلا اینا که نیومدن داخل چادر ما ،منم گفتم محسن خب ما خسته و کوفته از تمرین و آموزش که میایم استراحت کنیم چون خوراکی و خشکبار و ... هم داخل کوله ها و ساک هامون داریم می بینیم که چادر پر از مورچه شده و خلاصه اذیت میشیم . دیدم محسن بطری که گازوئیل داخلش بود رو از من گرفت و برد روی لانه ی مورچه و من اولش فکر کردم که خودش می خواد گازوئیل رو بریزه دیدم گازوئیل رو برد دم لانه و با خنده های همیشگیش به شوخی گفت: ببینید مورچه ها ما خواستیم گازوئیل بریزیم داخل لانه ی شما ولی نکردیم شما هم با معرفت باشین و نیاین داخل چادر ما ..!!
ما یک هفته در نقش رستم مستقر بودیم و مورچه ها مثل یه چشمه از داخل لانه شون در داخل زمین می جوشیدن ولی در طول این مدت حتی یک مورچه وارد چادر ما نشد! بسیاری از بچه های همدوره مون که در دوره ی تکاور بودن این قضیه رو از نزدیک شاهد بودن و هرکدوم از دم چادر ما رد میشدن با تعجب می گفتن این لانه مورچه که دقیقا دم درب چادر شماست داخل چادرتون نمیرن؟؟؟!!! و وقتی میدیدن که واقعا حتی یه مورچه داخل چادر نیومده تعجب می کردن. ما هم می خندیدیم و می گفتیم محسن معرفتی باهاشون تاکرده و ازشون قول گرفته که نیان داخل چادر. اسمشون رو گذاشته بودیم (مورچه های با معرفت) این یکی زیباترین خاطره هایی بود که من از این شهید بزرگوار داشتم.
💠💠💠🕊🌳💠
💠🌳🌹🇮🇷🕊🌳💠
💠🌳🌹🇮🇷🇮🇷🕊🌳💠
💠💠💠💠💠💠💠
🌸
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠 چه آرزوهای قشنگی می کردند و چقدر زیبا اجابت می شد...
🌹 حاج احمد متوسلیان آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم"
و حالا دست اونهاست...😔
✨✨✨✨
🌹 شهید ابراهیم همت از خدا خواسته بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد...😭
✨✨✨✨
🌹 شهید برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) گمنام باشم"
سالها پیکرش مفقود بود...😔
✨✨✨✨
🌹 شهید مهدی باکری می گفت:
از خدا خواستم
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او را برای همیشه با خودش برد...😭😔
✨✨✨✨
🌹 شهید ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:
"در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم"
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا (ع) دفن شد...😔
✨✨✨✨
💠💠 حاج حسین یکتا:
میخواستن 👈 میشد...
میخوایم 👈 نمیشه..
#چه_کار_کردیم_با_این_دلها..😔😔
@shahid_beyzaii
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹
💠🌳💠🌳💠🌳💠🌳💠
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🌹
💠🌳💠🌳💠🌳💠
🌹🕊🇮🇷🇮🇷🕊🌹
💠🌳💠🌳💠
🌹🕊🕊🌹
🕊 💠🌳💠 🕊
🌹🌹 🌹🌹 🌹🌹
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#اولین_شهید
#مدافع_حرم_ارتش
#محسن_قوطاسلو
حاج محسن برای انجام مأموریت مستشاری به سوریه رفته بود.
به گفته امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران و سید «مسعود جزایری» معاون ستاد کل نیروهای مسلح و «امیر علی آراسته» معاون هماهنگکنندهٔ نیروی زمینی ارتش، حاج محسن قطاسلو و بعداً ۳ تن نظامی دیگر ایرانی (سرهنگ «مجتبی ذوالفقار نسب» فرمانده رکن دوم تیپ ۴۵ تکاور شوشتر، سروان «مرتضی زرهرند» از تکاوران تیپ ۲۵۸ پژوهنده شاهرود، ستوان دوم «مجتبی یداللهی منفرد» در کمین نیروهای مخالف افتاده یا بوسیله تک تیراندازان هدف قرار گرفتهاند. این چند شهید در تاریخ ۱۱ آوریل ۲۰۱۶ در حومه شهرک خانطومان در جنوب حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
#تحصیلات_وسمت
حاج محسن دارای مدرک لیسانس مدیریت دفاعی از دانشگاه افسری امام علی علیه السلام نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و قبل از آن فرماندهی یک پایگاه مقاومت بسیج در شهرستان پاکدشت را بر عهده داشت.
او جزو نخستین نیروهای ارتش بود که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای عملیات فرامرزی اعزام میشدند. حاج محسن به هنگام مرگ ۲۵ سال داشت و در ایران به عنوان نخستین شهید مدافع حرم از ارتش شناخته می شود.
#روزهای_پنج_شنبه
#راوی_پدرمعزز_شهید
از وقتی که اینجا خانه محسن شده ما هم همیشه اینجائیم. البته بیشتر وقتها من از شب قبل میآیم بهشت زهراعلیهاالسلام شب همینجا میخوابم و از سر صبح میافتم دنبال تهیه تدارکات برای پخت غذا؛ آش میپزیم، قیمه میپزیم، قرمه میپزیم. ماه رمضان سحری و افطاری میدادیم، زیارت عاشورا داریم. نماز جماعت برگزار میکنیم. امروز دعای عرفه داریم. سخنران داریم و هزار نفر پای سفرهای می نشینند که هر پنج شنبه اینجا میاندازیم و نمیگذاریم چراغ اینجا خاموش شود. چون محسن چراغ دل ما را روشن کرد. چراغ دل یک ملت را روشن کرد. محسن تکاور بود، جنگاور بود، رفت و در راه اسلام، در راه وطن شهید شد، چه افتخاری از این بالاتر. حالا این کوچکترین کاری است که من میتوانم برای پسرم انجام بدهم. البته من تنها نیستم، اینجا واقعا کار دلی است، جوانهای زیادی میآیند داوطلبانه پای کار میایستند. خیلیها التماس میکنند که تو را به خدا به ما هم اگر کاری هست بگویید انجام بدهیم. اصلا یک حال خوبی اینجا بوجود آمده که همهاش از برکات حضور شهداست. محسن را خیلیها بعنوان اولین شهید مدافع حرم ارتش می شناسند.
#یک_بسیجی_واقعی
پسر من جنگاور بود،غواص بود، چترباز بود. دورههایی که یک رنجر باید ببیند گذرانده بود، کلاه سبز بود ، غریق نجات بود. اما قبل از همه اینها محسن یک بسیجی بود؛ یک نظامی خالص. از خیلی سال قبلتر مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی پاکدشت بود و همیشه خودش را سرباز رهبر می دانست.
💠💠💠🕊🌳💠
💠🌳🌹🇮🇷🕊🌳💠
💠🌳🌹🇮🇷🇮🇷🕊🌳💠
💠💠💠💠💠💠💠💠💠