eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 #رمان_عارفانه 💫شهید احمد علی نیری💫 #قسمت_بیست_و_نهم #بچ
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 ادامه قسمت قبل یا اینکه یکی دیگر از بچه‌ها سوسک را توی دست می گرفت و با دیگران دست می داد و سوسک را در دست طرف رها می کرد و... چقدر مردم به خاطر کارهای بچه ها به احمداقا گله می کردند‌ اما او با صبر و تحمل با بچه ها صحبت می کرد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 درست در همان زمان که احمداقا از مسائل معنوی می گفت: برخی از بچه‌ها به فکر شیطنت‌های دوران بچگی خودشان بودند. می رفتند مُهر‌های مسجد را میگذاشتند روی بخاری! مهرها حسابی داغ می شد، بعد نگاه می کردند که مثلا فلانی در حال نماز است. به محض اینکه می خواست به سجده برود می رفتند مُهرش را عوض می کردند و....😱 یا اینکه به یاد دارم برخی بچه ها با خودشان ترقه می آوردند، وقتی حواس خادم پرت بود می انداختند توی بخاری و سریع می رفتند بیرون!😨 احمدآقا در چنین محیطی مشغول تربیت بود. بچه‌ها و سختی کار را تحمل می کرد و الحمدلله نتیجه گرفت. به جرئت می گویم آن تعداد شاگرد ایشان همگی به درجات بالای علم و معرفت رسیدند. 🔶 ... ↪️ 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 👇👇👇 ➖🍃🌹🌹🌹🌹🍃➖ @shahid_AhmadAli
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_سی_ام
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 💫شهید احمد علی نیری💫 ادامه قسمت قبل یکی از بچه ها که قد بلندی داشت رفت یک عبا و عمامه برداشت! بعد خیلی جدی پوشید و بعد از نماز وقتی همه رفته بودند وارد مسجد شد. فقط ما نوجوان ها توی مسجد بودیم، احمداقا هم نبود‌ میرزا ابوالقاسم که ذاتاً قلب بسیار مهربان و پاکی داشت رفت به استقبال ایشان و گفت: حاج آقا از قم آمدید؟ او هم گفت: بله! بنده‌ی خدا چشمانش درست نمی دید. بعد گفت: بیایید یه خورده این بچه ها رو نصیحت کنید. بعد رو به ما کرد و گفت: بیایید جلو از حاج اقا استفاده کنید. حاج آقا هم خیلی جدی آمد در بین بچه ها و روی صندلی نشست! بعد بسم الله را گفت و شروع به صحبت کرد! میرزا ابوالقاسم هم جلویش نشست و به حرف هایش گوش می داد. همه‌ی ما چند نفر مرده بودیم از خنده😆 اما به سختی جلوی خودمان را گرفته بودیم🙊 او خیلی جدی ما را نصیحت کرد، حرف های احمدآقا را برای ما تکرار می کرد، تا اینکه در آخر بحث رفت سراغ موضوع تیله بازی و... میرزا یک دفعه از جا بلند شد. باچشمان ضعیفش به چهره‌ی آن شخص خیره شد. بعد گفت: تو .....نیستی؟!!! خدا می داند بعد از هرشیطنت بچه ها، چقدر موج حملات کلامی اهل مسجد به سمت احمداقا زیاد می شد. او با همه سختی ها و محکوم شدن ها با لبخندی بر لب همه این تلخ کامی ها را به جان می خرید. می دانست که پیامبر گرامی اسلام به امیرالمومنین(ع) فرمودند: 💕یا علی، اگر یک نفر به واسطه‌ی تو هدایت شود، برتر است از آنچه آفتاب برآن می تابد💕 ثمره‌ی زحمات او حالا مشخص می شود. از میان همان جمع اندک شاگردان ایشان چندین پزشک، مهندس، مدیر و انسان وارسته تربیت شد که همگی آن ها رشد معنوی خود را مدیون تلاش‌های احمداقا می دانند‌. آنها هنوز هم در مسیری که احمداقا برایشان هموار کرد قدم برمی دارند. به قول یکی از شاگردان ایشان: زحمتی که احمداقا برای ما کشید اگر برای درخت چنار کشیده بود، میوه می داد.! 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓ @shahid_AhmadAli ┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 #رمان_عارفانه 💫شهید احمد علی نیری💫 #قسمت_بیست_و_نهم #بچ
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 ادامه قسمت قبل یا اینکه یکی دیگر از بچه‌ها سوسک را توی دست می گرفت و با دیگران دست می داد و سوسک را در دست طرف رها می کرد و... چقدر مردم به خاطر کارهای بچه ها به احمداقا گله می کردند‌ اما او با صبر و تحمل با بچه ها صحبت می کرد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 درست در همان زمان که احمداقا از مسائل معنوی می گفت: برخی از بچه‌ها به فکر شیطنت‌های دوران بچگی خودشان بودند. می رفتند مُهر‌های مسجد را میگذاشتند روی بخاری! مهرها حسابی داغ می شد، بعد نگاه می کردند که مثلا فلانی در حال نماز است. به محض اینکه می خواست به سجده برود می رفتند مُهرش را عوض می کردند و....😱 یا اینکه به یاد دارم برخی بچه ها با خودشان ترقه می آوردند، وقتی حواس خادم پرت بود می انداختند توی بخاری و سریع می رفتند بیرون!😨 احمدآقا در چنین محیطی مشغول تربیت بود. بچه‌ها و سختی کار را تحمل می کرد و الحمدلله نتیجه گرفت. به جرئت می گویم آن تعداد شاگرد ایشان همگی به درجات بالای علم و معرفت رسیدند. 🔶 ... ↪️ 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 ➖🍃🌹🌹🌹🌹🍃➖ @shahid_AhmadAli
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 💫شهید احمد علی نیری💫 ادامه قسمت قبل یکی از بچه ها که قد بلندی داشت رفت یک عبا و عمامه برداشت! بعد خیلی جدی پوشید و بعد از نماز وقتی همه رفته بودند وارد مسجد شد. فقط ما نوجوان ها توی مسجد بودیم، احمداقا هم نبود‌ میرزا ابوالقاسم که ذاتاً قلب بسیار مهربان و پاکی داشت رفت به استقبال ایشان و گفت: حاج آقا از قم آمدید؟ او هم گفت: بله! بنده‌ی خدا چشمانش درست نمی دید. بعد گفت: بیایید یه خورده این بچه ها رو نصیحت کنید. بعد رو به ما کرد و گفت: بیایید جلو از حاج اقا استفاده کنید. حاج آقا هم خیلی جدی آمد در بین بچه ها و روی صندلی نشست! بعد بسم الله را گفت و شروع به صحبت کرد! میرزا ابوالقاسم هم جلویش نشست و به حرف هایش گوش می داد. همه‌ی ما چند نفر مرده بودیم از خنده😆 اما به سختی جلوی خودمان را گرفته بودیم🙊 او خیلی جدی ما را نصیحت کرد، حرف های احمدآقا را برای ما تکرار می کرد، تا اینکه در آخر بحث رفت سراغ موضوع تیله بازی و... میرزا یک دفعه از جا بلند شد. باچشمان ضعیفش به چهره‌ی آن شخص خیره شد. بعد گفت: تو .....نیستی؟!!! خدا می داند بعد از هرشیطنت بچه ها، چقدر موج حملات کلامی اهل مسجد به سمت احمداقا زیاد می شد. او با همه سختی ها و محکوم شدن ها با لبخندی بر لب همه این تلخ کامی ها را به جان می خرید. می دانست که پیامبر گرامی اسلام به امیرالمومنین(ع) فرمودند: 💕یا علی، اگر یک نفر به واسطه‌ی تو هدایت شود، برتر است از آنچه آفتاب برآن می تابد💕 ثمره‌ی زحمات او حالا مشخص می شود. از میان همان جمع اندک شاگردان ایشان چندین پزشک، مهندس، مدیر و انسان وارسته تربیت شد که همگی آن ها رشد معنوی خود را مدیون تلاش‌های احمداقا می دانند‌. آنها هنوز هم در مسیری که احمداقا برایشان هموار کرد قدم برمی دارند. به قول یکی از شاگردان ایشان: زحمتی که احمداقا برای ما کشید اگر برای درخت چنار کشیده بود، میوه می داد.! 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️ ┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓ @shahid_AhmadAli ┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 #رمان_عارفانه 💫شهید احمد علی نیری💫 #قسمت_بیست_و_نهم #بچ
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 ادامه قسمت قبل یا اینکه یکی دیگر از بچه‌ها سوسک را توی دست می گرفت و با دیگران دست می داد و سوسک را در دست طرف رها می کرد و... چقدر مردم به خاطر کارهای بچه ها به احمداقا گله می کردند‌ اما او با صبر و تحمل با بچه ها صحبت می کرد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 درست در همان زمان که احمداقا از مسائل معنوی می گفت: برخی از بچه‌ها به فکر شیطنت‌های دوران بچگی خودشان بودند. می رفتند مُهر‌های مسجد را میگذاشتند روی بخاری! مهرها حسابی داغ می شد، بعد نگاه می کردند که مثلا فلانی در حال نماز است. به محض اینکه می خواست به سجده برود می رفتند مُهرش را عوض می کردند و....😱 یا اینکه به یاد دارم برخی بچه ها با خودشان ترقه می آوردند، وقتی حواس خادم پرت بود می انداختند توی بخاری و سریع می رفتند بیرون!😨 احمدآقا در چنین محیطی مشغول تربیت بود. بچه‌ها و سختی کار را تحمل می کرد و الحمدلله نتیجه گرفت. به جرئت می گویم آن تعداد شاگرد ایشان همگی به درجات بالای علم و معرفت رسیدند. 🔶 ... ↪️ 🌹هدیه به روح پاکشان صلوات🌹 👇👇👇 ➖🍃🌹🌹🌹🌹🍃➖ @shahid_AhmadAli
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_سی_ام
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 💫شهید احمد علی نیری💫 ادامه قسمت قبل یکی از بچه ها که قد بلندی داشت رفت یک عبا و عمامه برداشت! بعد خیلی جدی پوشید و بعد از نماز وقتی همه رفته بودند وارد مسجد شد. فقط ما نوجوان ها توی مسجد بودیم، احمداقا هم نبود‌ میرزا ابوالقاسم که ذاتاً قلب بسیار مهربان و پاکی داشت رفت به استقبال ایشان و گفت: حاج آقا از قم آمدید؟ او هم گفت: بله! بنده‌ی خدا چشمانش درست نمی دید. بعد گفت: بیایید یه خورده این بچه ها رو نصیحت کنید. بعد رو به ما کرد و گفت: بیایید جلو از حاج اقا استفاده کنید. حاج آقا هم خیلی جدی آمد در بین بچه ها و روی صندلی نشست! بعد بسم الله را گفت و شروع به صحبت کرد! میرزا ابوالقاسم هم جلویش نشست و به حرف هایش گوش می داد. همه‌ی ما چند نفر مرده بودیم از خنده😆 اما به سختی جلوی خودمان را گرفته بودیم🙊 او خیلی جدی ما را نصیحت کرد، حرف های احمدآقا را برای ما تکرار می کرد، تا اینکه در آخر بحث رفت سراغ موضوع تیله بازی و... میرزا یک دفعه از جا بلند شد. باچشمان ضعیفش به چهره‌ی آن شخص خیره شد. بعد گفت: تو .....نیستی؟!!! خدا می داند بعد از هرشیطنت بچه ها، چقدر موج حملات کلامی اهل مسجد به سمت احمداقا زیاد می شد. او با همه سختی ها و محکوم شدن ها با لبخندی بر لب همه این تلخ کامی ها را به جان می خرید. می دانست که پیامبر گرامی اسلام به امیرالمومنین(ع) فرمودند: 💕یا علی، اگر یک نفر به واسطه‌ی تو هدایت شود، برتر است از آنچه آفتاب برآن می تابد💕 ثمره‌ی زحمات او حالا مشخص می شود. از میان همان جمع اندک شاگردان ایشان چندین پزشک، مهندس، مدیر و انسان وارسته تربیت شد که همگی آن ها رشد معنوی خود را مدیون تلاش‌های احمداقا می دانند‌. آنها هنوز هم در مسیری که احمداقا برایشان هموار کرد قدم برمی دارند. به قول یکی از شاگردان ایشان: زحمتی که احمداقا برای ما کشید اگر برای درخت چنار کشیده بود، میوه می داد.! 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓ @shahid_AhmadAli ┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛