شهید احمدعلی نیری🇵🇸
💢از چاقوی ضامن دار و قلیان تا #تحول در کربلا و پاک شدن در خان طومان♥️ #شهید_مجید_قربانخانی از جمل
#خاطراتشھدا
#شھیدمجیدقربانخانے ♥️
شب آخر جورابهای همرزمانش را میشسته، همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است. مجید میگوید:
تا فردا این خالکوبی یا خاک میشود و یا اینکه پاک میشود. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت.😢
یک تیر به بازوی سمت چپش خورد، دستش را پاره کردو سه تا از تکفیریها را کشت ، سه یا چهار تیر به سینه و پهلویش خورد و ❤️شهید❤️ میشود و هنوز پیکر مطهرش برنگشته است. محل شهادتش جنوب #حلب، خان طومان، باغ زیتون است و همه محله یافت آباد تهران هنوز منتظر بازگشت پیکر پاک و نورانی مجید هستند.
@shahid_ahmdali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_هف
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه❤️
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_هفتاد_و_یکم
پاییز ۱۳۶۴بود.تغییر در رفتار و اعمال احمدآقا بیشتر حس می شد .نماز های ایشان همگی معراج بود.یادم هست یک باربعد از نماز به ایشان گفتم:علت اینهمه لرزش شما در نماز چیست ؟
میخواهید برویم دکتر ؟گفت:نه چیزی نیست.
✨اما من می دانستم چرا اینگونه است.در روایات خواندیم که ائمه اطهار در موقع نماز خواندن اینگونه بر خود میلرزیدند.
✨این حالت برای کسی که درک کند وجود بی مقدارش ،اجازه یافته با خالق صحبت کند طبیعی است ،این ما هستیم که در نماز و عبادات معرفت لازم را نداریم.
✨خلاصه روال برنامه های ما ادامه داشت تا اینکه یک شب به مسجد آمد و بعد از نماز همه ی ما را جمع کرد.
✨بعد از بچه ها خداحافظی کرد و گفت:ان شاالله فردا راهی جبهه هستم.احمدآقا از ما حلالیت طلبید و از اهل مسجد خداحافظی کرد.
✨بعد هم به ما چند نفری که بیشتر از بقیه با ایشان بودیم گفت:این آخرین دیدار ماو شماست.من دیگر از جبهه برنمیگردم!
دست آخر هم به من نگاهی کرد و گفت:خواب شما عین واقعیت بود.
✨نمی دانم چرا ،اما من وآن بچه ها خیلی عادی بودیم.فکر میکردیم حتما به مرخصی خواهد آمد.فکر می کردیم اگر احمدآقا هم برود یکی مثل ایشان پیدا میشود.
✨روز بعد احمدآقا با سپاه تسویه کرد و به صورت بسیجی راهی جبهه شد .همه ی کارهای مسجد را تحویل داد.دیگر هیچ کاری در تهران نداشت .
🌹 هدیه به روح والامقام شهید صلوات 🌹
🔶ادامـــــه دارد...↩️
هرشب با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓
@shahid_AhmadAli
┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
خوشا آنان که در این صحنه خاک چو خورشیدی درخشیدند و رفتند.🍃🌷🍃
@shahid_ahmadali
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه❤️ 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_هف
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_هفتاد_و_دوم
#دوکوهه
پاییز سال 1364 بود.به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم.وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند.
گردان سلمان از گردان های دائمی نبود.بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل میشد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل میشد.
فرمانده گردان ما برادر میر کیانی و جانشین ایشان شهید مظفری بود.من به همراه سی نفر دیگر به دسته دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم.
مسئول دسته ما شهید طباطبایی بود.چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند.
جمع خوبی داشتیم.ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دوکوهه مستقر شدیم.
در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالت خاصی دارد!به او برادر نیّری میگفتند.
آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد!وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما شود....
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶 #ادامه_دارد ↪️
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shahid_AhmadAli
💕خاطرات همسرانه شهدا💕
ساعت از پنج غروب گذشته بود خیلی خسته بودم دقایق آخر کلاسم بود که گوشی را روشن کردم و به حمید پیام دادم :"سلام تاج سرم از باشگاه اومدی خونه؟ اگر زودتر رسیدی بی زحمت برنج رو بار بذار تا من برسم"🍚
وقتی به خانه رسیدم بوی برنج کل ساختمان را برداشته بود چون خسته بودم ساعت ۷ نشده بود که سفره شام را انداختیم ...😋
طبق سفارشی که کرده بودم آماده کرده بود ولی رنگ آن مشکوک بود و به زردی میزد ولی مزه زردچوبه هم نمیداد 😕، غذایمان را تا قاشق آخر خوردیم ،
موقع جمع کردن سفره پرسیدم :"حمید این برنج چرا اینقدر زرد بود 😐" گفت:"نمیدونم خودمم تعجب کردم ، من برنج رو پاک کردم ،نمک و روغن زدم گذاشتم روی اجاق" 😐
تا این را گفت دوباره رفتم سراغ قابلمه ، برنج را خوب نگاه کردم پرسیدم"یعنی تو قبل از پخت برنج رو نشستی"😑
حمید که داشت وسایل سفره را جمع می کرد گفت:"مگه خودت نگفتی برنج رو خیس نکنم؟"🙁
یادم اومد شب قبل که مهمان داشتیم حمید از چند ساعت قبل برنج را خیس کرده بود ،به او گفتم بودم:" حمید جان کاش این کار رو نمی کردی ،چون برنجی که چند ساعت خیس بخوره رو نمیتونم خوب دربیارم "حمید حرف من را این طور متوجه شده بود که برنج را کلا نباید بشوریم!😑 برنج را همان طوری با همه خاک و خلش به خورد ما داده بود!😐😂
📖یادت باشد
💞#شهید مدافع حرم " #حمید_سیاهکالی_مرادی " به روایت همسر❤️
@shahid_ahmadali 🍃🌸
✨💠✨
🌸شیخ حسنعلے نخودکی: به هر چیزی که رسیدم در گرو انجام این سه کار بود:
1⃣👌نمـاز اول وقـت
2⃣👌احتـرام به سـادات
3⃣👌لقـمه حـلال
#اللهم_اهدنا_فی_من_هدیت😥
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🌹جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌹
🌺حضرت زهرا (سلام الله علیها) ادامه ی نبوت است🌺
با این که فرمایش هایی که از حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ما رسیده، کم است، اما همین ها هم درهای بزرگی از علم را به روی ما می گشاید. ایشان ادامه ی نبوت بودند و همه ی حوادث تا قیامت در مصحف ایشان ضبط و ثبت است.💐
🌼برگرفته از کتاب جناب عشق مجموعه رهنمودهای آیت الله بهجت🌼
@shahid_ahmadali
چون محمّد ز دار دنیا رفت
روح او در بهشت اعلا رفت
جمـع گشتند امـت اسـلام
تا به زهرا دهند یک انعـام
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش
تیربـاران شـد از جفـا بـدنش
تـن پـاکش بـه شـانه یـاران
شـد بــه بـاران تیر، گلباران
@shahid_ahmadali
1_33412191.mp3
2.83M
▶️ #زمزمه: یاحسن غریب آقا
🎙با نوای #حاج_میثم_مطیعی
#شهادت_غریبانه_امام_حسن_مجتبی_ع_تسلیت_باد 💔
@shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه ❣ 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_هفتا
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_هفتاد_و_سوم
#ادامه_قسمت_قبل
هر چند زیر بار این مسئولیت نمیرفت،اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد.اطاعت از فرمانده واجب بود.
برادر نیّری انسان ساکت و ارامی بود.لذا به راحتی نمیشد به شخصیت او پی برد.بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و...بودیم او مشغول قرائت قران و یا مطالعه میشد.
در میان دسته ما یک نفر بود که بیش از لقیه با برادر نیّری خلوت میکرد.ان ها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند.علی طلایی هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد.آن ها رازدار هم نبودند.
طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود،در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود.خانواده ای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند!
او اینگونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار پاد تا باهم مسیر کمال را طی کنند.
هر چند که او چند سال بزرگ تر از احمد آقا بود،اما مثل مرادو مرید به دنبال برادر نیّری بود،او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچگاه از او جدا نمیشد.
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶 #ادامه_دارد ...↪
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹➖️
@shahid_AhmadAli
🕊باید بیایید بالا تا بتوانم برخی چیزها را بگویم‼️
☘یکبار به احمدآقا گفتم: شما این مطالب را از کجا میدانید؟⁉️
✔️شهادت جمال و زنده بودن ابوالفضل و چندین ماجرای دیگر که از شما دیده ام.
💫احمدآقا طبق معمول حرف از #مراقبه و محاسبه زد.
❣میگفت: تا می توانی دقت کن که گناه نکنی، تا می توانی مراقب اعمالت باش. 🌱آن وقت خواهی دید که همه مکان و زمان در خدمت تو خواهند بود.⚡️
💠بعد نگاهی به من کرد و ادامه داد: "باید بیایید بالا تا بتوانم برخی چیزها را بگویم!"❗️😢
📚کتاب #عارفانه
راوی: استاد محمدشاهی
#ارسال_با_ذکر_نام_کانال بلامانع است.
💟کانال #عارف_۱۹ساله| #شهید_احمدعلی_نیری
@shahid_ahmadali 🍃🌸