#عاشقانههای_شهدا
#شهیدمدافعحرم_محمدتقی_سالخورده
چند ماہ بعد عقدمون من و آقامحمد
رفتیم بازار واسه خرید.
من دوتا شال خریدم.
یکیش شال سبز بود که چند بار هم
پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت:
خانومی اون شال سبزت رو میدیش به من؟
حس خوبی به من میده، شما سیدی و وقتی
این شال سبز شما هـمراهـمه؛ قوت قلب میگیرم.
گفتم: آره که میشه.
گرفتش و خودش هم دور دوزش کرد
و شد شال گردنش تو هـر ماموریتی
که میرفت یا به سرش میبست
یا دور گردنش مینداخت.
تو ماموریت آخرش هم
هـمون شال دور گردنش بود که
بعد شهادت برام آوردن...💔
#به_احترام_حضرت_علی_ع_ببخش
💌 کانال_شهید_آرمان و
شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed