eitaa logo
شهید آرمان علی‌وردی
10هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
915 ویدیو
90 فایل
💠 تنها کانال رسمی طلبه‌ ی بسیجی شهید‌ آرمان‌ علی‌وردی 💠 🔰 ارتباط با ادمین @M_ArmaneAziz ولادت: ۱۳ تیر ۱۳۸۰ شهادت: ۶ آبان ۱۴۰۱ 📍مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۰ ، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 🔶 آرمان جان! تو به ما یاد دادی که تا پای جان پای باورمان بایستیم... 💠 خون شهید برکت دارد؛ در جان‌های فرسوده جاری می‌شود، روح می‌بخشد، قلب‌های خسته را به تپیدن وا می‌دارد و اندیشه‌ها را تا قله آرمان‌های بلند پرواز می‌دهد. کم نیستند کسانی که دل‌هایشان به برکت خون آرمان عزیز، دگرگون شده و قدم‌های بلندی به سوی قله برداشته‌اند... اگر شما هم این‌گونه هستید، ماجرای آرمانی شدن دل‌تان را برای ما بفرستید: @adminarman برادران @Heidareyam خواهران ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
🔰 پویش دلهای آرمانی... 💠 من چندوقتی بود درگیر این بودم که رفیق شهیدمو پیدا کنم البته حاج قاسم بود چند وقت، ولی خب بعد از شهادت آرمان دیگه انگار نیمه‌ی گمشده‌م رو پیدا کردم... هم دهه هشتادی، هم طلبه، هم شهید، منم مثل آرمان هم دهه هشتادی هستم هم طلبه، خدا توفیق بده مثل اون هم شهید بشم همچنین اینکه توفیق پیدا کردم با عهدی که با آرمان بستم چند گناه رو به طور کامل ترک کنم. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... ((دلنوشته ای به شهید آرمان علی وردی)) سلام ... سلام برادرشهیدم امان از اون کلیپ ۱۱ثانیه ای که دیدم. باهرثانیه اش اشک ریختم و بارها بارها دیدم و نشستم و گریه کردم. باشهادت شما برادرم همه چیز برام روشن شد. چادری بودم قبلا اما گفتم مانتو بلند بپوشم، چیزی که نمیشه؛ موهام دیده نشه، چیزی که نمیشه؛ بازم باحجاب .... یا موضوعات اخیر اغتشاشات..... گفتم به من چه هرکسی هستن بالاخره تموم میشه، همه چی درست میشه .... دور از شهدا بودم .‌... نماز های قضا😣و خلاصه وَوَوَ...... تا کلیپ ۱۱ ثانیه ای رو دیدم، میگم بارها اشک ریختم انگار یکی از نزدیک تریم کسام رو از دست دادم. من شهدا رو دوست داشتم ولی این که درد و دل کنم و به حس نزدیک به یه شهید داشته باشم نه.... اما بعد شهادت شما برادرم حالم عوض شد؛ راحت حرف زدم باهاتون، راحت درد و دل کردم و قول هایی‌ دادم‌ ،چه کار هایی‌ نکنم‌ چه کار هایی‌ انجام‌ بدم‌..... چادرم رو بپوشم برای حفظ خون شما، و یه حس عجیب گرفتم و واقعا این حس خوبم رو مدیون شما هستم. وخلاصه شما زنده تر از همیشه هستید دعامون کنین.... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... سلام وقت بخیر اون اوایل که اخبار ازشهیدعلی وردی میگفتن و دوستام اسم ایشون رو میگفتن خیلی عادی بود برام مثل شهیدای دیگه! حتی وقتی توی مدرسه برای این شهید به همراه شهدای شاهچراغ مراسم گرفتن خیلی عادی بود برام ... تاقبل از چهلم شهید بزرگوازحتی نمیدونستم ایشون دهه هشتادی هستن! یه اتفاقی برام افتاد که از لحاظ روحی ضربه شدیدی خوردم واحتیاج داشتم تنها باشم و با یک نفر صحبت کنم و چه کسی بهتر از شهدا! و اونجابود که باعث شد که بیشتر باشهید بزرگوار آشنا بشم و یه تحولی ایجاد بشه در درونم .... وقتی فهمیدم دهه هشتادی هستن وفقط ۴سال تفاوت سنی داشن بامن به شدت ناراحت شدم و شاید برای دیگران قابل درک نباشه ولی با کلیپ هایی که در مورد ایشون هست به شدت گریه میکرد و میکنم .... الان به جایی رسیدم که دلم میخواد بیشتر با این شهید بزرگوار آشنا بشم . وسعی کنم مثل ایشون باشم . یکی از تحولاتی که شهید علی وردی باعث شدن درمن به وجود بیاد این بود که عشق درس خوندن تو حوزه علمیه توی دلم من به وجود بیاد (من رشته م تحربیه و تا مهر شدید به این رشته علاقه داشتم ولی الان فقط میخوام دیپلم بگیرم برم حوزه) و.. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... شهید بزرگوار... شهید عزیز... آرمان عزیز... چه عاشقانه ای راه انداختی... پایِ عشقت به سید علی جانمان ماندی و جان دادی، او هم عاشقانه از تو یاد کرد با چه شناخت کاملی، عشقتان دو طرفه بود، خوشا به سعادتت موقع شهادتت و دیدن استقامتت به هنگام نبرد میان حق و باطل چه زیبا پیروز شدی و به دامان پر نور سید الشهدا رفتی... خوشا به سعادتت که ارادتت و باورهایت در طول زندگیت ملکه ای شده بود برایت ، تا بتوانی موقع تحمل سختترین دردها پای اعتقاداتت بمانی و این گونه پیروز شوی... کظم غیظ کنی هنگام توهین ها و دردها... تو تماما درسی... تو تماما نوری برای شناخت راه از بیراهه... تو بهترین هدیه خدا بودی برای من که راه را از بیراهه تشخیص دهم... الحمد الله... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... برادر شهیدم سلام... واقعابجز خون شهید چی میتونه حال و روز یه بلاتکلیفو عوض کنه؟ کسی که جرات نداره حتی توی دلش به خودش گوشزد کنه که به خودش بیاد؟ که ببینه باخودش چند چنده؟ بعد شهادتت و پرکشیدن متفاوتت به خودم اومدم ،شما بخاطر من و امثال من رفتی. دغدغت هدایت ما بود، کم هم نیستند کسایی که به برکت خون شما توی راه هدایت قرار گرفتند..... برادر شهیدم دستگیر ما باش... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی ... سلام برادر شهیدم شاید یک هفته باشد که شمارا شناخته ام آن لحظه که فهمیدم شما که هستید و چگونه شهید شده اید قلبم به درد آمد و دلم برای خودم سوخت و حسرت جایگاه شمارا خوردم ، برادر جانم عکست را پس زمینه گوشیم کردم که یادم نرود شما برای چه کسانی ، با چه هدفی و چگونه جانت را از دست دادی تا پایم نلغزد در این دنیای پر وسوسه ، برایم دعا کن ، من محتاج دعایت هستم ، دعا کن تا اگر لیاقت داریم به شهادت برسیم. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 محصولات فرهنگی با یاد شهید آرمان علی‌وردی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
❤️ لبخند تو خلاصه خوبی هاست لختی بخند، خنده گل زیباست... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 دلهای آرمانی... آرمان جان من هم مثل تو طلبه ام من هم مثل تو پایه سوم ام من هم مثل تو متولد هشتادم حتی روز به دنیا آمدن مون هم با هم شباهت دارد از وقتی که تو را شناختم ، تمام فکر و ذکرم تو شدی ، صبحی شب نشده که من به یاد تو نباشم ، موبایلم شده پُر از تصاویرت ، تو شدی رفیق تنهایی هایم آرمان جان چقدر زیبا پای اعتقادات ماندی و چقدر زیبا پَر کشیدی ... راستش را بخواهی به تو حسادت میکنم ، ای کاش من هم مثل تو اینقدر خوب بودم . آرمان جان دعای بعد از نماز هایم شده داشتن رفیقی مثل تو . به یادت هستم به یادم باش ... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠سخنرانی پدر شهید آرمان در گلزار شهدای کرمان ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... دوست حوزوی پسر خاله ام بود. در روز چهارم آبان ماه در خانه خاله ام مهمان بودیم. نمازمان را خواندیم؛ از اذان به بعد آرام و قرار نداشتم. نمی دانستم چرا؟ مواقعی که آرام و قرار نداشتم، به دنبال حرف‏ها و نصیحت‏های شهید حججی می‏رفتم. چون ارادت خاصی به آقامحسن داشتم. ساعت هشت و نیم شد. اخبارحادثه‏ای‏ که در شاهچراغ رخ داده بود را نشان داد؛ دیگر تنها من نبودم که آرام و قرار نداشتم، همه ی خانواده نگران بودند. در حال چای خوردن بودیم که پسر خاله ام گفت: «یکی از دوستانم بسیجی هست و در شهرک اکباتان اغتشاش گران او را زدند.» هم زمان با مادرم برایش دعا کردیم. پسرخاله م اسمش را هم به ما نگفت. روز جمعه ، شوهر خاله ام عکس شهیدی راداخل گروه خانوادگی مان فرستاد،پایینش نوشته بود (طلبه بسیجی شهید آرمان علی وردی) از آنجایی که پسر خاله م، درس حوزه می‏خواند، فهمیدم که همان بسیجی است که دوست پسرخاله م بود، هست! پس اسمش آرمان بوده! چقدرچهره اش نورانی بود،چقدر زیبا.... گفتم:«خوشبحالش حتماآرمانش شهادت بوده چقدر خوب به آرمانش رسید. چند روز بعد مسجد نزدیک خانه ی ما برای شهید آرمان مراسم گرفته بود؛در مسجد به خصوصیات شهید آرمان فکر میکردم، که پرچمی نظرم راجلب کرد. روی آن نوشته بود: ((پایان ماموریت یک بسیجی شهادت است)) از ان به بعد به دنبال بسیجی شدن درهمان مسجد بودم.پس از مدتی کوتاه؛ تبلیغ ثبت نام درهیئت زوارالزهرا س را دیدم. ازقبل با زوارالزهرا س از طرف "حاج آقا میرهاشم" آشنایی داشتم و می‏دانستم که خیلی کمکم می‏کند در زندگی موفق باشم؛وبتوانم در همین راه زندگی کنم. دو دل شدم، با مادرم که مشورت کردم؛ مادرم صادقانه گفت: «وقت میکنی فعالیت کنی؟» ازآن به بعد با شهید آرمان صحبت می‏کردم.وهرروز آرمان‏هایم رابا شهید آرمان باز گو می‏کردم.با عکس‏هایش درد دل می‏کردم، پس از این شهید آرمان هم به آقامحسن من ودرد دل‏هایم با شهدا پیوست.عکسی که شهید آرمان درکربلا بود و پیراهن سفید به تن داشت را که دیدم یاد اربعین خانوادگی افتادم که امسال رفته بودیم.کلیپی کوتاه با آن درست کردم که مداحی آن مربوط به کربلا و امام حسین(ع) و شهدا بود.هروقت که دل تنگ داداش جان می‏شدم، آن را می‏دیدم و با آن گریه می‏کردم، و به یادخاطره‏ای‏ که پدرشهید آرمان گفته بود می‏افتادم. همان که آقا آرمان از نجف حرکت کرده بود و به کربلا رسیده بود. با این‏ها برای خودم روضه میگرفتم وخیلی دلم کربلا می‏خواست. از آن به بعد آرمان دوم من رفتن به حرم شد،و آرمان اول من شهادت شد. در مدرسه با چندتا از دوستانم 14هزار صلوات به نیت 14 معصوم برای شهید آرمان فرستادیم.من و دو دوست دیگرم تنها دختران حاج قاسم مدرسه هستیم؛ برای بچه‏ها از آقا و شهید آرمان می‏گفتیم. بچه‏ها غرق در خصوصیات و ویژگی‏های شهید می‏شدند و سعی می‏کردیم مطابق ارزش‏های شهدا مدرسه را بچرخانیم و بچه‏هارا جذب کنیم. ما دراین راه خیلی تلاش می‏کنیم،و همچنین خیلی اذیت شدیم،و می‏شویم. چون خیلی از بچه‏ها به شهدا و مقام معظم رهبری بی احترامی می‏کردند. یکی از چیزهایی که من را به شدت آزار می‏دهد همین است. چون بی احترامی به هر شخصی کار نکوهیده‏ای‏ است و دلیل بعدی اش این بود که شهید آرمان با اون همه شکنجه لب به دشنام باز نکرد، حتی به همانان که او را به شهادت رساندند. خلاصه که به برکت این شهید در مدرسه از این حرف‏ها کمتر شد. همیشه آرزویم شهادت بود وهست. می‏دانم و دوست دارم که شهید آرمان هم در این راه کمکم کند.به نظر من این شهید ((( فرمانده ی دهه نودی‏ها))) است. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... اوضاع تحولات روحی من از اونجا شروع شد که فیلم های شهادتشون و مصاحبه و انواع برنامه ها رو از خانواده شهید دیدم. اون شب که داشتم فیلم ها رو می دیدم( فیلم شکنجه شهید) بغضم ترکید و..... انگیزه مضاعف اومده سراغم تا تکلیف های شرعی مو انجام بدم. مخصوصا این چند وقت که نمازام اول وقت شده، انشالله با نگاه شهید ادامه هم پیدا کنه، و اینکه سعی کردم مثل شهید تمرین کنم عفت کلام رو...... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 محفل انس با قرآن و عترت ♦️میلاد حضرت زهرا(س) 🔰با سخنرانی استاد میرهاشم حسینی ⏰سه شنبه ۲۰ دی ماه /ساعت ۲۰ الی ۲۲ مکان :حوزه علمیه آیت الله مجتهدی (ره) ◀️ جلسه مشترک دو حوزه علمیه آیت‌الله‌مجتهدی(ره) و آیت‌الله‌حق‌شناس(ره) ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... زندگی من به دو قسمت تقسیم شد: قبل از شهادت و بعد از شهادت ارمان عزیز..... من تو خانواده ی معتقدی بزرگ شدم، خودمم به دین و اسلام و امام و پیامبر اعتقاد داشتم، اما در عمل صفر بودم .. به خودم می‌رسیدم،آرایش کامل، همیشه لباسام همیشه رو مد روز بود و.... راستش چندسالی هم بود نمازمو نمیخوندم ... تا رسید به روزی که خواهرم فیلم شهادت ارمان عزیز و بهم نشون داد .. خودمم خیلی نسیت به این اغتشاشات متعرض بودم.فیلمو که اول نتونستم کامل ببینم و کلی هم باخواهرم دعوا کردم که چرا نشونم دادی! اما من دیگه حالم خوب نشد اون فیلم از جلو چشام نمی‌رفت...تا خودم رفتم و دوباره پیگیر شدم و اون فیلمو دوباره دیدم.... و امان وامان ....ثانیه ای نبود ک بغض نداشته باشم، ساعتی نبود ک گریه نکنم و حالم خراااب خررراب ... اما این حال خرابی مثل حال خرابی های قبل نبود، جو گیر شدن نبود، احساساتی شدن نبود ... حس میکردم باید نماز بخونم که خالی شم، باید سجده کنم که قرار بگیرم ... آرمان منو دوباره به خدا برگردوند...وحالا منِ کم حجاب یا بی حجاب، چادری شدم ...چادری ک باعشق سرش میکنم نه از روی جو گیر شدن ..چادری ک بهش اعتقاد دارم ... منی که چند سال بود نماز مو ترک کرده بودم، به یاری خدا و لطف صاحب الزمان و حقانیت خون شهید آرمان، این قدرت و پیدا کردم که از خواب شیرین شبانه بیدار میشم و نماز صبحم و میخونم، نماز هامو سروقت میخونم.... دارم بیشتر روی خودم کار میکنم که شرمنده امام زمان نباشم. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
🔸اجتماع بانوان مدافع حریم ولایت 🔷 با سخنرانی: حجت الاسلام والمسلمین پناهیان 💠 با حضور خانواده شهید آرمان علی وردی 🗓سه شنبه ۲۰ دیماه۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۳۰ 📍مسجدمقدس جمکران | شبستان کربلا ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... سلام اومدم ماجرای آرمانی شدنمو بگم: یادمه فقط به ظاهر چادری بودم.یه مذهبی نمای واقعی... اغتشاشات که شد میزدن این برعندازا بسیجی ها و... رو شهید میکردن. میگفتم به درک حقشونه..... گذشت؛ یه روز حالم از دسته خودم بهم می‌خورد. از یه بنده خدایی کمک خواستم.قبلش همه اشتباهاتمو گفتم.ایشونم گفتن حالا که توبه میخوای کنی، اول یه کاری کن. گفتم چی؟ گفت یه شهید انتخاب کن. منم فکر کردم، یهو یاده شهید آرمان علیوردی افتادم که تو تلویزیون دیده بودمش، یهو اشکام ریخت. گفتم: شهید آرمان علی‌‌وردی..... ایشونم گفت: ماشاالله بهترینو انتخاب کردی.... خلاصه گذشت من هرروز تغییر کردم...... الان تقریبا دوماه میشه که خیلی عوض شدم دیگه فقط ظاهرا مذهبی نیستم. دیگه سعی میکنم گناهامو بزارم کنار..... این شهید خیلیا رو نجات دادن 💔 خواستم بگم من از سیاهیه سیاهی یهو اومدم توی سفیدیه سفیدی... خواستم بگم همه چیزمو مدیون شهید آرمان علی وردی ام 😭 🙂💔دیدین آدم روضه امام حسین، حضرت فاطمه و... رو که میشنوه اشکاش میریزه و دسته خودش نیست؟ من در برابر این شهید اینجوری ام 😭💔 التماس دعا.یاعلی ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 دلهای آرمانی... من روز شهادت مادر آسمونی مون حضرت زهرا سلام الله علیها، رفتم پیش آرمان عزیز 😔 این سربند سبز سجاده ام هستش که بستم به سر آقا آرمان؛ سربندی که تمام لحظات زیبای عاشقانه و عارفانه هام ، همراهم بود... 🌷هدیه ش کردم به داداش آرمان عزیز🌷 ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... وقتی فهمیدم یکی از طلبه های حوزه حاج آقا مجتهدی ره شهید شده ، خیلی دوست داشتم ویژگی های اخلاقی او در خانواده اش را بفهمم ، تا من هم مثل او عمل کنم ، وقتی مستند شهید آرمان پخش شد من از دو ویژگی شهید آرمان تصمیم گرفتم در خانواده خودم انجام بدم : ۱_ هر موقع مادرم در اتاق آمد یا هر موقع مادرم را دیدم به احترام او ( بایستم ) ۲_ رفتار خیلی خوب او با برادرش که او را ( اسطوره ) خطاب میکند. وقتی فهمیدم شهید آرمان پایه سه حوزه بود و منم پایه سه ام... وقتی فهمیدم منم مثل شما تیری ماهی ام... خیلی خوش حال شدم؛ و در همان موقع یاد یک شعری افتادم : تو کجا و کجا بقیه تو خیلی فرق داری با بقیه... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... بسم رب الشهدا قلمی مینویسم به یادت تا باشد توشه ای کوچک در قیامت برایم.ببخش که با کاغذ و قلم نمیتوانم غریب بودنت را توصیف کنم. خبر شهادت تو را که شنیدم بی نهایت ناراحت شدم،اما ساده از کنارت گذشتم،بی خبر از شخصیت تو. چند شب بعد از شنیدن خبر شهادتت اخبار را می‌خواندم و دنبال میکردم،رسیدم به فیلمی که توصیه کرده بودند با حال مناسب باید دیده شود. از روی کنجکاوی فیلم را روی حالت پخش گذاشتم.حدود ساعت ۲و نیم صبح بود. فیلم مربوط به تو و نحوه ی شهادتت بود. خیلی حال عجیبی داشتم،اشک گوشه چشمم بی اختیار سرازیر شد.حق غریب بودنت را حتی اشک هم ادا نمیکرد،سجاده ای که تکه فرشی از حرم امام رئوف(ع)بود را روبه قبله پهن کردم و شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم.بد جور قبلم گرفته بود. چگونه می‌توانستند آن گونه بی رحمانه تو را شهید کنند؟ از آغاز آن روز همه چیز در خانه ما تغییر کرد،من هرآنچه را دیده بودم برای خانواده ام تعریف کردم،از آن روز خانه ی ما هم عزادارت شد. خیلی چیز های دیگر هم تغییر کرد در من. فهمیدم که باید مثل آرمان پای آرمان هایم تا آخرین لحظه نفس کشیدنم ایستادگی کنم. درست ۲ماه از روز شهادت تو می‌گذشت که برای اولین بار راهی بهشت زهرا(س)شدم.اولین مزاری که به چشمم خورد مزار تو بود. از آن روز عهد های زیادی با تو بستم که اولینش شهادت بود. سلام مارا به مادر عالم حضرت صدیقه شهیده(س)برسان و برای شهادت و عاقبت به خیری مان دعا کن. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... آرمان عزیز، من نه دهه هشتادیم، نه دهه نودی، من یک مادردهه شصتیم که یه دختردهه هشتادی دارم. توونحوه ی شهادتت ازهمون چهارم آبان، شدتلنگری برای من. دل نداشتم فیلم لحظه های سخت شکنجت رو ببینم... اربعین شهادتت بود، اومدم سرمزارت برای اولین بار، عکسی که تو کربلا گرفته بودی و پشتش زیارت عاشورا چاپ شده بود و از خانومی گرفتم وجای اون عکس شد روی طاقچه اتاقمون. هربار نگاهم به عکست میفته باتموم پوست و استخونم میگم آرمان جان شرمندتم واشک ازگوشه ی چشمم سرازیرمیشه. آرمان جان سفارش دخترمن رو به آقامون امام حسین بکن. محتاج دعای توبرای دخترم هستم. امیدوارم مثل تو در راه توقدم برداره و بشه یار واقعی آقامون. ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
💠 پویش دلهای آرمانی... آرزوی شهادت، از دوازده سالگی در سرم جوانه زد، رشد کرد، پا گرفت و در تمام مغزم ریشه دواند. یک مدتی در نوجوانی، اوج گرفتم به سمتش. مطالعه شبانه‌روزی، خودسازی و... فکر کردم خیلی نزدیک شده‌ام. ولی اتفاقاتی در زندگی‌ام افتاد که تغییر کردم. نه این که بی‌اعتقاد شوم یا واجبات را کنار بگذارم... نه. مدت‌ها بود که راه دل و عقلم جدا شده بود. عقلم هنوز مسلمان بود و دلم... دلم دیگر مثل قبل نشاط معنوی نداشت. آرزوی شهادت در سرم داشت می‌پژمرد. سرگرم یک زندگی جدید شدم. یک زندگی که دینداری هم یک گوشه‌اش بود؛ دینداری صرفا عقل‌مدار و بدون قلبی که آرمان داشته باشد. بدون روضه. بدون اشک. بدون شوق. بدون آرمان شهادت. رابطه‌ام با شهدا هم مثل قبل نبود. دیگر التماس دعا نمی‌گفتم بهشان. راهیان نور جور شد و نرفتم، حتی مسخره کردم گریه‌های یک عده را روی یک مشت خاک. راستش خیلی سخت بود آرمان. ادامه دادن با عقل، بدون دل، سخت‌ترین کار عالم است چون باید خودت را دنبال خودت بکشانی. وادی عقل، وادی شک است و دل، وادی یقین. روز و شبم شده بود شک و مجادله با خودم. فکر... استدلال... خودم می‌پرسیدم و خودم جواب می‌گرفتم... بعضی رفتارهایم را اشتباه می‌یافتم و بعضی را تندروی. دوباره شک... دوباره استدلال... دوباره سر و کله زدن با ابزار خشک منطق و فلسفه. اعتراضات که شروع شد هم، بی‌تفاوت بودم و شاید کمی شکاک. سرم را برده بودم در لاک خودم. غرق بودم در خواندن کتاب‌های جامعه‌شناسی و رمان‌های خارجی. وقتی تو شهید شدی هم، تا چند روز بعدش، خیلی برایم مهم نبود. مثل خیلی‌ها نبودم که با دیدن فیلم شکنجه شدنت، تکان بخورم و اشک بریزم. راستش مدتی بود دندان خراب احساسات را کنده بودم و ته‌مانده‌اش را سرکوب می‌کردم. ولی ماجرای من و تو از آنجا شروع شد که فهمیدم هم‌سنیم. تا فهمیدم این را، انگار یکی سیلی زد در گوشم. آرزوی شهادتی که در ذهنم نیمه‌جان بود، تکان کوچکی خورد. تو بعد از مدت‌ها، آمدی و به آن درخت نیمه‌جان آرزو آب دادی. انگار آمدی و دلم را از میان تار عنکبوت شک‌ها و استدلال‌ها بیرون کشیدی، آن را دادی دستم و گفتی: هی! ما دهه هشتادی‌ها انقدر بزرگ شدیم که بتونیم شهید بشیم... هنوزم به شهادت فکر می‌کنی؟ تو دلم را به من برگرداندی؛ دلی آرمانی‌تر... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم می نویسم برای مادرت .. برای نا آرامی هایش برای باور نکردن نبود تو.. حسینی گونه رفتته ای و مادرت باید زهرا گونه در این میان بُنیه بُنیه گویان به آغوش ابدی خاک بسپاردت به چشم های پر از اشک و صدای لرزانی که برای پسر شهیدش دارد غبطه میخورم. به جایگاه واقعی یک مادر به رسالت تمام کردن یک پسر به این اصالت غبطه میخورم.. به این ولایت نا تمام... و حالا دوست دارم بدانید مسیر منتهی به هدف منتهی است به الگو، حالا آرمان الگوی دهه هشتادی های نسل سلمان است.. این مسیر را چراغانی کرده اید با صبر خود و شرمناکیم از دیدن نشانه ها و باز خسران کردن در حق نفسمان.. فرزندتان در بهترین درجه از بهشت خداوند است محشور با همان حسینی که در آغوشش جان داد.. ما دیده بودیم.. نزدیک اربعینِ ارباب رویایی از شهادت آرمان.. دیدیم و رد شدیم ... ما مدعی بودیم و بی ادعا ها شدند شهید بهترین ها شدند مادر شهید و حالا عاجزانه می‌خواهیم که بهشت را برایمان بخواهید.. برای مادر آرمان..❤️ ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy