eitaa logo
🌷کانال رسمی شهید مدافع حرم اصغر الیاسی 🌷
281 دنبال‌کننده
88 عکس
58 ویدیو
1 فایل
محل تولد شهید: کرج تاریخ تولد :۱۳۷۳/۱۲/۱۸ محل شهادت: سوریه _ جنوب حلب تاریخ شهادت: ۱۳۹۷/۰۶/۱۸ تحت نظر خانواده شهید پیج اینستاگرام 👇 https://www.instagram.com/shahid_asghareliyasi?igsh=MWZrcnhhYnI4Z2w2ZA== ارتباط با ادمین @Matin68_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
چو ایران نباشد تن من مباد 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
اعمال شب بیست و یکم 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
شهادت امیرالمومنین اول مظلوم عالم امیر دلها،حضرت عشق مولا علی بن ابی طالب علیه السلام خدمت شما رفقای عزیزم تسلیت باد. 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم 💠وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ (آل عمران ۱۶۹) رفقای عزیزم سلام بنده اصغر الیاسی سرباز امام زمان عجل الله فرجه و خانواده خودم 🏴شهادت جمعی از فرماندهان پاسداران انقلاب اسلامی در حمله ناجوانمردانه‌ رژیم صهیونسیتی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در سوریه را به محضر قطب عالم امکان حضرت بقیه الله عظم و رهبر معظم انقلاب و تمام مسلمین جهان تبریک و تسلیت عرض می نمائیم. قطعا نابودی رژیم غاصب و کودک کش اسرائیل نزدیک است و این طور جنایت ها دست و پا زدن برای بقاست. که به یاری خداوند متعال ریشه این نسل کثیف(رژیم اشغالگر اسرائیل) به زودی از جهان پاک خواهد شد. .وعده خداوند حق است. ارادتمند شما 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شب قدر است به یادش صلواتی بفرست دست او می‌رسد امشب که گره بگشاید...💔 🌙به مناسبت فرا رسیدن لیالی قدر ❤️ 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
سلام رفقای عزیزم امروز مورخ ۱۴۰۳/۰۱/۱۵ ساعت ۲:۰۰ بامداد در حالی که خیل کثیری از مردم در خواب هستند،شیربچه های سپاه و ناجا در جنوب کشور(راسک،چابهار) در حال درگیری با اشرار مسلح(گروهک تکفیری جیش الظلم) هستند که در این بین تعدادی از مدافعان امنیت نیز شهید شدند. قطعا تعداد زیادی از شما رفقا این پیام رو صبح که از خواب بیدار می‌شوید خواهید دید. بدانیم... این پیام بماند 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
📒 فصل اول سلام خدمت رفیقای گلم طاعات و عبادات شما قبول باشه ان شاالله چه خبر خوبید؟ خب بریم سراغ داستان خودمون،تا اونجایی واستون گفتم که رسیدیم به انتخاب رشته و انتخاب مهم. از اونجایی که خدمتتون گفتم که من برای کمک به معیشت خانواده کار میکردم نتونستم تو شاخه فنی و حرفه‌ای انتخاب رشته کنم چون وقتش گذشت و به ناچار رفتم کار و دانش و رشته جوشکاری صنعتی😐 خودم خیلی رشته برق دوست داشتم ولی خب همون‌طور که گفتم نشد که بشه. خلاصه که رفتم رشته جوشکاری تو یکی از هنرستان های پل کردان کرج،شاید بپرسید چرا پل کردان مگه ما چهارباغ نبودیم ولی باید عرض کنم که چون چهارباغ هنرستان نداشت مجبور شدم،ولی کم نیاوردم ادامه دادم. حالا شما فکر کن پدر با اون حال بد و مادری که با تمام توان برای آسایش خانواده و اینکه دستمون جلوی کسی دراز نباشه کار میکرد و درس و تحصیل خواهرم حالا این مسیر چهارباغ تا هنرستان پل کردان هم شده بود یه دردسر جدید چرا که این مسیر خیلی وقتمو می‌گرفت و از ساعتی که باید واسه کار کردن صرف میکردم کم میکرد ولی چه میشه کرد چاره ای جز ادامه دادن نداشتم با حمایت های مادر و خواهرم ادامه دادم و خداروشکر تونستم دیپلم و بگیرم😌 جونم بگه براتون که آقا عمر به چشم بر هم زدنیه بخدا تا به خودم اومدم دیدم دیپلم و گرفتم و سن خدمت سربازی رسیده و مشمول شدم باورم نمیشد یعنی واقعا دیگه داشتم مرد میشدم باید میرفتم خدمت سربازی خودم که باورم نمیشد 😂 ولی اینجا هم چاره ای نبود این مسیری بود که باید ادامه میدادم ولی خب بخت باهام یار بود چون من اگه یادتون باشه گفتم درکنار همه ی سرشلوغی هام و دردسرهای زیادی که داشتم سعی میکردم پایگاه و حوزه هم برم و اونجا هم کمک کنم تو گشت های حوزه و کارایی که آقا محسن فرمانده حوزه داشت کمکشون میکردم چون رشته تحصیلیم جوشکاری بود یه چیزهایی یادگرفته بودم که تو برش کاری و جوشکاری های حوزه هم کمک حالشون بودم. از این یه تیکه یه فیلم هم دارم که تو کانال براتون می زارم تا ببینید اگه ریا نشه ☺️ آره دیگه همین حضور تو بسیج کمکم کرد تا پذیرش خدمت سربازی رو تو سپاه انجام بدم و خدمت سربازیم هم اینجوری بود که نزدیک بودم و تو ناحیه نظرآباد گذروندم. دست و پاشکسته اون موقع هم کار میکردم دیگه کار با من گره خورده بود از بچگی اصلا کار نمی‌کردم انگار یه چیزی و گم‌ کردم. اینجوری بود که به یه پلک زدنی خدمت سربازی هم تموم شد و من دیگه باید از کارای متفرقه و کاهو چیدن و گلخونه و این کار و اون کار دست می‌کشیدم و میرفتم دنبال یه کار دائمی و درست و درمون. تو اون مدت که تو نظرآباد خدمت کردم‌ با چند نفر رفیق شدم و بعد خدمت زنگ زدم بهشون و خداروشکر یه کار تو شرکت جوشکاری قطعات پیدا کردم خیلی حس خوبی بود دیگه احساس مرد بودن و بزرگ بودن بهم دست داده بود چون دیگه یه کار مستقل داشتم و حقوق ماهیانه به عنوان کارگر یه شرکت نمی‌دونم از حس و حالم چجوری بگم که قابل درک باشه ولی خداروشکر شغل خوبی بود و دست و بالم باز تر شده بود و حالا دیگه میتونم بگم کمک حال خوبی شده بودم برا خانواده و خب الحمدالله خانوادم هم بهم اعتماد داشتن و من بعد بابام شده بودم تکیه گاه دوم خونمون که خب واقعا مسئولیت سختی بود. همه چی داشت خوب پیش می‌رفت و زندگیمون تازه داشت پا می‌گرفت که بلاخره این داستان تعدیل نیرو به شرکت ماهم رسید😔 نمی‌دونید وقتی خبر تعدیل نیرو بین بچه ها پیچیده بود چه حالی و روزی داشتیم دیگه شرکت اون حال و هوای همیشه رو نداشت و تو چشم همه بچه ها یه غم عجیبی بود هم غم بود هم استرس این که آیا اسم منم تو اون لیست تعدیل هست یا نه.... خیلی خب رفقای خودم امروزم تا اینجا بسمون باشه تا ادامه رو تو روزهای دیگه واستون میگم ..‌. راستی این روزهای آخر ماه 🌙 رمضان منم دعا تون میکنم شما هم دعام کنید،یادم کنید. مخلص همتون کوچیک‌ شما اصغر الیاسی 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
آقا یادتونه گفتم از بچگی هام عکس میزازم براتون اینم خدمت شما🤩 خداییش هم تو دل برو بودم ننننه😂 عینک دودی رو داری😂😂 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
یه نکته رو فراموش کردم بگم من شهید از رفقای خودم انتظار دارم کانالم رو در حد توان معرفی کنید تا رفیقای بیشتری پیدا کنیم و بیشتر کنار هم دیگه باشیم مدعی بودن خوب نیستا ولی با ادعا میگم من دست رفیقای خودم و میگیرم و قول میدم جایی کارتون گیر داشت،من نوکرتونم هستم تا جایی که از دستم بر بیاد ریش گرو میزارم خلاصه نه تنها کانال من برا همه شهدا کم نزارید دورتون بگردم 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
22.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 تقدیم به شما؛ 🎼 فتح قدس 🎧یا زینب ذکر لب حاج قاسم اصلا خودش یه مکتبه حاج قاسم صبح فتح قدس هم نزدیکه برای ما رمز شبه حاج قاسم .¸¸.•°˚˚°❃◍⃟🇮🇷◍♩¸.•♫ .¸¸.•°˚˚°❃.♫¸¸.♬•♩.*♩ 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
دعای ۴۵ صحیفه سجادیه وداع با ماه رمضان بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها ای ماه سرشار از اعمال شایسته خداحافظ ماه بندگی💔 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
سلام و عرض ادب رفقای گلم خیلی مخلصیم،طاعات و عبادت هاتون قبول باشه و فرارسیدن عید سعید فطر رو تبریک میگم ان شالله با ظهور حضرت بقیه الله به امامت حضرت نماز عید و بخونیم. 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
کـــلید ایـــن زنــــدان در دســــت تــــوست🕊 🔷 تاکنون به یاری خـــدا و همراهی شما و با همکاری ستــاد دیــــــــــــــه استان البرز ۶۰ زندانی محروم جرائم غیر عمد توسط گروه جهادی حضرت ولیعصر(عج) به آغوش خانواده باز گشته‌اند. 🔹بناست در عید فطر امسال نیز با کمک شما و همکاری ستاد دیه استان البرز، تعداد دیگری زندانی نیازمند به آغوش خانواده بازگردند. 💳 شماره کارت گروه جهادی حضرت ولیعصر(عج) برای واریز کمک‌های نقدی، نذورات، صدقه، فطریه و احسان: ۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۱۶۶۴۳۱ شماره تماس جهت ارتباط با مدیر گروه: 📞 ۰۹۱۲۶۶۵۷۲۴۸ با انتشار این پیام، شما هم سفیر آزادی باشید✨ ✨گروه جهادی حضرت ولیعصر(عج)✨ @Hazrat_Valiasr_Jihadi_Group 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
سلام خدمت رفیقای گلم امشب شب به یاد ماندنی شد خیلی دعا کنید واسه همه اونایی که زحمت کشیدن تا این شاهکار رقم بخوره امشب امشب تل آویو اسمونش ستاره بارون شد. بهتر بگم رژیم غاصب اسرائیل امشب آسمون و پرستاره دید. میخواستم اولا خسته نباشید بگم به شیر بچه های امیرالمومنین در سپاه مقتدر و اینکه عزیزای من از امروز موج شدید شایعات،نقل قول ها و هزار تا حرف پوچ‌و توخالی که فقط هدفشون کم ارزش جلوه دادن به پاسخ امشب ایران باشه رو می‌شنوید خواهشم اینه که توجهی به این نوع اخبار و حرفا نکنید. امشب اتفاق بزرگی در عرصه جهانی افتاد به دنیا ثابت شد که اولا ایران به این قدرت رسیده که از داخل کشور نقطه مورد نظرش رو در تل آویو بزنه این یعنی هم قدرت هم پیشرفت نظامی و هم اینکه ایران تعارف ندارد. مهم تر اینکه دنیا بفهمد غول ساختگی و طبل توخالی گنبد آهنین شوخی بیش نیست اگر بنا به نابودی باشد گنبد فولادی هم کارساز نیست. 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
📒 فصل اول سلام خدمت رفیقای گلم خیلی مخلصیم،چه خبر؟خوبید ان شالله خیلی خوب توی توضیحات قبلیمون تا اونجایی خدمتتون گفتم که کار رسید به تعدیل نیرو توی شرکت خب بگم براتون که توی اون حال و هوای سنگین شرکت که بحث تعدیل نیرو بود همه نگران بودیم تا اینکه بلاخره لیست افرادی که باید از شرکت تعدیل می‌شدند اومد و آب پاکی رو با این لیست رو دست بچه ها ریختن و حالا یه عده ناراحت از اینکه بیکار میشدند و یه عده خوشحال از اینکه سرکار موندگار بودن و خیالشون راحت شده بود. شاید سوال بشه براتون که اسم من هم تو اون لیست بود یا نه باید بگم که خداروشکر نه اسم من نبود و من می‌تونستم سرکارم باشم و به کارم ادامه بدم. چند روزی گذشت و من متوجه شدم که یکی از همکارامون که تعدیل شده بود با دو تا بچه کوچیک حالا نمی دونست باید کجا دنبال کار بگرده،بخاطر همین اومده بود جلوی شرکت تا با اصرار بتونه برگرده سر کار خب من این موضوع رو فهمیده بودم و نمی‌تونستم بیخیال باشم و اهمیت ندم.😔 می دونید بچه ها صادقانه بگم وجدانم قبول نمی‌کرد من با این شرایط که داشتم خب من مجرد بودم،جوون بودم،قوای کار داشتم می تونستم دنبال کار دیگه ای بگردم و خب با شرایط موجود من امکان پیدا کردن کار بیشتر بود. خب سرتون و درد نیارم بچه ها با اصرار خودم بلاخره من با اون بنده ی خدا جایگزین شدم و اون برگشت سرکار،میدونید من برای رضای خدا این کار و کردم و یه جورایی معامله کردم و ازین کارم خیلی خوشحال بودم.😌 این اتفاقات و فراز و نشیب های زندگی داشت من و پخته تر میکرد و خب داشتم بیشتر آماده میشدم واسه آینده پیش روی خودم. من از اون شرکت بیرون اومدم ولی خدا پشتم بود و زود کار پیدا کردم،با شرایط بهتر،حالا من استخدام شرکت سوپا شده بودم تو واحد حراست خیلی خوشحال بودم میدونید چون من خدا رو وسط زندگی خودم حس میکردم و این بهترین حال دنیا بود برام ولی نمی‌دونستم که این کار هم پلی هستش برای رویارویی با آینده پیش رویی که در انتظار من بود و من هم دنبالش بودم. عمر من مثل برق و باد می‌گذشت و تو یکی از همین روزا بود که با پیشنهاد یکی از دوستا و آشنا هامون برای استخدام تو سپاه مسیر تازه‌ای تو زندگیم شروع شد. میدونید من رسیده بودم به ابتدای اون مسیری که سالها زندگی داشت من و برای اون اماده میکرد و من شروع کردم به سیر مراحل استخدام تو سپاه☺️ نمیخوام زیاد اذیت بشید ولی بزارید بگم از سختی هایی که من تو اون دوره کشیدم که الان باید بگم خود اون سختی ها هم برام امتحان بود تا باز هم من و پخته تر کنه برای رسیدن به هدفم. با هر سختی می شد مراحل گزینش و مصاحبه ها و پزشکی و گذروندم و رسیدم به تاریخ سوم دی ماه سال نود و پنج که از مرکز گزینش سپاه کرج تماس گرفتن که خودم و برسونم دفتر گزینش برای گرفتن معرفی نامه به محل آموزش،رسیدم‌ و دیدم یکی دو نفر از من زودتر رسیدن و در آخر به نوبت معرفی نامه ها رو گرفتیم و شدیم پنج نفر که باید پنجم خودمون و می رسوندیم به پادگان آموزشی قدس استان همدان... می دونم دوست دارید ادامه بدم ولی خب همینطور که قبلاً گفتم نمیخوام از خوندن خستتون کنم. خب از اینجا وارد فصل دوم میشیم که ادامه مطالب رو اگر موافق باشید بزاریم برای بعد‌. من تا همین جا هم ممنون تک تک شما هستم که وقت میزارید و خلاصه داستان زندگی من و می‌خونید تا بیشتر باهم دیگه آشنا بشیم. دوستتون دارم کوچیک‌ شما اصغر الیاسی 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙شب جمعه وشب زیارتی حضرت اباعبدالله..🌷 🔆مرحوم دولابی ره: هرگاه یاد امام حسین علیه السلام افتادید شک نکنید که آن حضرت نیز به یاد شماست...🌺 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
📒 فصل دوم سلام و عرض ادب خدمت همه ی رفیقای عزیزم خب رسیدیم ب اون جایی که باید خودمون و میرسوندیم به پادگان آموزشی قدس،با هماهنگی بچه ها بلیط گرفتیم و شب چهارم دی ماه رسیدیم پادگان،میتونم بگم جزو اولین نفراتی بودیم که رسیدیم پادگان و خودمون و معرفی کردیم. چند روزی طول کشید تا نفرات دوره ب حد نصاب برسه و دوره به طور رسمی شروع بشه،خب بعد از چند روز استارت دوره کلید خورد،از اون زمستونای سرد همدان بود که یادمه یه روز صبح اعلام کردن که بریم برای گرفتن لباس ساتر سبز،نمیدونید چه ذوقی داشتیم نمی تونم واقعا حال و هوای اون لحظات و واستون بگم،حس و حال عجیبی بود هم همه بود و همه جمع شده بودیم جلوی سوله ی پشتیبانی و بلاخره نوبت به ما رسید😍 لباس های سبز پاسداری و تحویل گرفتیم و برگشتیم سمت آسایشگاه های موقت،وااای خدا نمی دونید چه حالی داشتیم بعضی ها از شوق گریه میکردن و یه عده از بچه ها نماز شکر میخوندن و یه عده مشغول خوندن زیارت عاشورا بودن اما خوب یادمه خیلی از بچه ها قبل از پوشیدن لباس وضو گرفتن و ذکر میگفتن،خلاصه با سلام و صلوات لباس های سبز پاسداری و پوشیدیم و همه جلوی آیینه قدی های سالن صف کشیده بودن و به نوبت خودش و نگاه میکردن و قند تو دلشون آب میشد خلاصه اون روزمون و مشغول لباس ها شدیم نمی‌دونید شاید بعضی ها تا شب ده ها بار لباس و پوشیدن و درآوردن یه عده که از شوق با لباس پاسداری خوابیدن☺️ فردای اون روز اول صبح بعد از نماز و صبحانه همه رو جمع کردن تو صبحگاه واسه تقسیم گروهان و گردان بعد هم به ترتیب قد داشتن نفرات و میچیدن و از رو همون ترتیب اسیشگاه ها مشخص میشد،ما پنج نفر که نمی خواستیم جدا از هم بیوفتیم کنار هم وایساده بودیم که فرمانده گروهان دونه دونه به ترتیب قد نفرات و جدا میکرد حالا ما که نمی خواستیم جا به جا بشیم برای اینکه تابلو نشه یکی گردن و میداد داخل یکی زانو هاشو خم می کرد یکی هم خیلی ریز خودشو روی پنجه پا می کشید که یک دست بشیم🤣🤣 فرمانده گروهان که این احوال ما رو دید یه نگاه عاقل اندر... به ما کرد و گفت خودتون و نکشید باشه جداتون نمیکنم،وای خدا چقدر خوب بود اون لحظه که خیالمون راحت شد که پیش همیم،اون روز هم درگیر همین داستان شدیم تا کل دوره تفکیک شدن و گردان ها و گروهان ها تقسیم شدن و آسایشگاه ها هم مشخص شد و قرار شد از فردا بر اساس سین برنامه هفتگی سر کلاس ها باشیم. آنقدر خوشحال بودیم که دوست نداشتیم آفتاب غروب کنه،هر روز که می‌گذشت هم خوشحال بودیم هم ناراحت. اول صبح سرد برفی تو صبحگاه بعد از برگزاری مراسم صبحگاهی فرمانده گروهان یکی از بچه های ما رو به عنوان ارشد گروهان انتخاب کرد. از بچه های خودمون بود کمال تقریبا یه هفته ای ارشد بود اما انقدر بچه ها هیجانشون بالا بود که کنترل کردنشون سخت بود،یه شب بعد از تموم شدن کلاس ها که واسه استراحت تو آسایشگاه بودیم کمال اومد و گفت داداش دوست داری ارشد وایسی،حقیقتش بدم نمی یومد ولی گفتم مگه خودت نیستی،گفت نه من نه حوصله سروکله زدن با بچه هارو دارم نه اعصابشو خلاصه مثل اینکه خودش با فرمانده گروهان صحبت کرده بود و من و پیشنهاد داده بود و شرط جابجایی هم قبول کردن من بود،که من هم کلا به مسئولیت های سخت نه نمیتونم بگم🤪 فردا تو میدون صبحگاه به طور رسمی من و به عنوان ارشد معرفی کردن و کمال شد منشی گروهان،یادش بخیر خیلی گروهان خوبی داشتیم همه بچه ها باهم خیلی زود اخت شدیم و انگار چند ساله که همدیگر رو میشناسیم. خب دوره آموزشی یه سری قوانین داره و اجباراً توی اون دوره زندگی بچه ها نظم خاصی گرفته بود،از ساعت بیدار باش و نماز و صبحانه و صبحگاه و حضور تو کلاس ها... آره یادش بخیر همیشه قبل از آن صبح از بلندگو های حسینه صدای دعای عهد آقای فرهمند پخش میشد و بچه ها با صدای دعای عهد بیدار میشدن،صف به صف و فوج فوج همه برای خوندن نماز صبح به سمت حسینیه می‌رفتیم،وای که چقدر روحمون سبک شده بود تو اون مدت خیلی حالمون خوب بود. دیگه روی روال افتاده بودیم که روی یه ساعت مشخص بیدار بشیم البته بعضی از بچه ها خوابشون سنگین بود منم واسه اینکه خوشم نمی یومد بالاسر کسی برم واسه بیدار کردنش یه صوت از فرمانده گروهان گرفتم و صبح ها یکله صوت میزدم بچه ها هم ناچار بودن واسه اینکه من صوت نزنم بیدار بشن و سریع بزنن بیرون،همه کارا رو با شوخی و خنده انجام میدادم تا نکنه کسی اذیت بشه یا ناراحت بشه،بچه ها یاد گرفته بودن شعار میدادن برای گروهان که همه باهم میگفتن««ارشد کیه؟اصغر_اصغر کیه؟ارشد»»
خلاصه من ارشد بودم و مجبور بودم صبح ها از همه زودتر بیدار بشم و شبها از همه دیر تر بخوابم،البته قبل خواب یه کتاب از حسینیه آورده بودم و میخوندم به اسم خاک های نرم کوشک زندگینامه شهید برونسی بود خیلی کتاب عجیبی بود حال و هوای من و که عجیب عوض کرده بود. اگه بخوام از دوره ۵۹۰ بگم خودش یه کتاب میشه بخاطر همین خلاصه میکنم تا اذیت نشید برای خواندنش... تا اینجای دوره رو داشته باشید تا چند روز دیگه ادامه رو براتون بارگذاری می کنم. ممنون که همراه من هستید. از اینجا به بعد دیگه داستان زندگی من وارد فاز عجیبی شد پیشنهاد می کنم ادامه رو از دست ندید. 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
تو این مدت ما حدودا دویست و خورده ای نفر بودیم که خب یه عده از رفقای عزیزم از کانال رفتن. ببنید پیشنهاد تبادل برای افزایش اعضای کانال زیاد داده میشه ولی می دونید حقیقتش این روش و خیلی نمی پسندم میدونید چیه رفقا منِ اصغر دوست دارم شما رفیقای گلم،برادرا و خواهرای عزیزم با نیت کانال من رو تبلیغ کنند و اعضا رو افزایش بدیم من منتظرم کانال به حدود پونصد برسه کلی برنامه و خبرهای خوب دارم براتون ولی الان تعدادمون کمه یه یاعلی بگید و با نیت کانال رو تبلیغ کنید تا دوستان بیشتری پیدا کنیم و بتونیم راه روش و مرام شهدا رو ترویج بدیم لینک کانال رو این پایین 👇میزارم برای معرفی 🙏❤️ https://eitaa.com/shahid_asghar_eliyasi 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
🌹به یاد همه معلمان شهید شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید مفتح، شهید مطهری، شهید شهریاری، شهید علی‌محمدی، شهید همت، شهید هادی و... 🕊شادی ارواح طیبه شهدای عزیزصلوات 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
سلام عرض میکنم خدمت اعضای جدید کانال من شهید مدافع حرم اصغر الیاسی هستم به کانال من خوش اومدین اینجا سعی میکنم شما رو بیشتر با شهدا و جزئیات زندگی اونها آشنا کنم. البته خلاصه ای از زندگی نامه خودم رو هم دارم توی کانال با شما در میون می زارم. ممنون میشم که تو کانال من بمونید و اگر دوست داشتید دوستای خودتون و دعوت کنید لینک دعوت 👇 https://eitaa.com/shahid_asghar_eliyasi 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌دوست داشتنت سحرخیزترین حس دنیاست که صبح ها پیش از باز شدن چشم هایم در من بیدار می شود 🔹‌اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
♦️‌هزار طائفه آمد، هزار مکتب رفت و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت 🔹‌️ سالروز شهادت جانسوز امام صادق علیه السلام بر شماتسلیت باد. 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 برادر پاسدار علی کبودوندی از اعضای نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امروز در حین مأموریت در منطقه عملیاتی جنوب‌شرق کشور به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔸مراسم وداع: جمعه ۲۱ اردیبهشت، ساعت ۲۱:۳۰ واقع در حسینیه شهدا (جنب گلزار شهدا نظرآباد کرج) 🔹مراسم تشییع: شنبه ۲۲ اردیبهشت ساعت ۹ صبح از میدان سپاه نظرآباد تا گلزار شهدا 🌹اینجامعراج‌شهداست👇 🇮🇷@shahid_asghar_eliyasi🇮🇷