eitaa logo
سَࢪݕُݪَند بێ سَࢪ🇵🇸
301 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله یه جوری زندگی کن که خـــدا عاشقت بشه اگه خـــدا عاشقت بشه خـــوب تورو خــریداری میکنه...💗😌 _ . . . شروعمون در تاریخ[[18آذر1401]] ~کپی از مطالب آزاد هدف چیز دیگریست~
مشاهده در ایتا
دانلود
سَࢪݕُݪَند بێ سَࢪ🇵🇸
. #به_نام_خدای_مهدی . #قلبم_برای_تو❤❤ . 🔮#قسمت_بیستم . -سلام -😐..باز هم شما؟! شما دست بردار نیستین،؟
. . ❤❤ . 🔮 . راستی میلاد این همون دانشگاه که خاله اکرم میگفت آقا سهیلم اینجا درس میخونه... پرسیدم کدوم سهیل؟! -همون سهیل بچگی ها باهامون بازی میکرد دیگه... -آهاااااا....ااااااا...راست میگی؟! خیلی دوست دارم ببینمش چه شکلی شده...خیلی مظلوم بود بچگیاش 😀 -ارهه...خنگ بود -نههه...پسر خوبی بود -من فکر کردم هم دانشگاهی هستین حتما میشناسیش...میخواستم خبرشو از تو بگیرم -نه...من نمیدونستم اینجا دانشگاه میاد در حال صحبت با معصومه بودیم که میلاد گفت: خب دیگه حالا انگار کی هست اینقدر مهمه دیدنش براتون 😀 خلاصه دعوتش میکنیم میاد میبینیمش دیگع... خب حالا عروس و خواهر شوهر بگین کجا بریم؟! من سرم رو از خجالت انداختم پایین و چیزی نگفتم که معصومه گفت: میلاد ببرمون یه رستوران خوب... من گفتم: نه من مزاحم نمیشم...میرم خونه... -کجا میری...تازه پیدات کردیم عروس خانم ... -آخه زشته😕 -چه زشتی؟! داداش میلادم حالا خرج ها داره... و به سمت رستوران را افتادیم.. معصومه دختر مهربون و خوبی بود و هنوز مثل بچگیاش شیطون بود... تو رستوران رفتیم و نشستیم منتظر بودیم تا غذاها رو بیارن... خیلی خجالت میکشیدم... نمیدونم چرا ولی احساس میکردم تپش قلب دارم و قلبم درد میکنه... خیلی وقت بود همچین حسی نداشتم... خلاصه اونروز گذشت و 🔮از زبان سهیل رفتم تو دفتر و همش به حرفاش فکر میکردم... صدبار قضیه رو با خودم مرور میکردم 😕 و هربار هم حق رو به اون میدادم...شاید منم بودم باور نمیکردم یه شبه یه نفر بخواد عوض بشه نمیدونستم چیکار باید کنم داشتم دیوونه میشدم... ای کاش هیچوقت نمیدیدمش... ای کاش اصلا اون خواب رو نمیدیدم 😔 سرم رو روی میز گذاشتم و و آروم گریه کردم که به صدای باز شدن در اتاق به خودم اومدم... -سلام آقا سهیل سرم رو بالا آوردم...فرماندمون بود -سلام سید جان...خوبی؟! -سهیل گریه میکردی؟! -من؟! نه...نه...حساسیت فصلیه 😕 -ای بابا...یه جوشونده بخور خوب میشی -ای کاش با جوشونده خوب میشدم 😕 -حالا نگران نباش...چیزی نیست که -ان شاالله -راستی سهیل باید برنامه ریزی کنی ها...راهیان نور نزدیکه -من؟!😯 -آره دیگه...مسئول دفاع مقدس ناسلامتی تویی دیگه 😐 -آخه من رو شهدا راه نمیدن که -این حرفها چیه...شهدا مهربون تر این حرفان...کافیه فقط یه قدم بر داری براشون -هعیییی 😢 . . . بامــــاهمـــراه باشــید🌹
سَࢪݕُݪَند بێ سَࢪ🇵🇸
. #به_نام_خدای_مهدی . #قلبم_برای_تو❤❤ . 🔮#قسمت_بیست_و_یکم . راستی میلاد این همون دانشگاه که خاله اکر
. . ❤❤ . 🔮قسمت_بیست_و_دوم -آره دیگه...مسئول دفاع مقدس ناسلامتی تویی دیگه 😐 -آخه من رو شهدا راه نمیدن که -این حرفها چیه...شهدا مهربون تر این حرفان...کافیه فقط یه قدم بر داری براشون -هعیییی 😢 -پوسترها و اینا آماده ان ...فقط ثبت نام و هماهنگی و اینا با تو -باشه...توکل به خدا از دفتر بیرون اومدم و به محل ثبت نام رفتم... نوشته ی بالای بنر بدجور دلم رو هوایی کرد من رو یاد خوابم انداخت... بزرگ نوشته بود... محل ثبت نام دعوت شدگان شهدا...😔 🔮از زبان مریم یه زهرا رو تو حیاط دانشگاه دیدم -سلام عروس خانم -سلام زهرایی...خوبی؟! -ممنون...چه خبرا؟! -سلامتی...تو چه خبرا؟! -هیچی؟!راستی راهیان نور نمیای؟! -خیلی دوست داشتم بیام ولی خودت که میدونی چه قدر این ایام سرم شلوغه 😕 -آره...ان شاالله سال دیگه با آقات میری دیگه 😊 -ان شاالله...ولی فعلا که نسبت به راهیان و اینا علاقه ای نشون نداده...فک کنم امسال شهدا ما رو دعوت نکردن 😔 -ببینه تو دوست داری حتما میبرتت دیگه... -ان شاالله... -آها...راستیییی...رفتم ببینم قضیه ثبت نام چجوریه و اینا دیدم مسئول راهیان عوض شده... -خب به سلامتی -نههه..اخه جالب اینجاعه که اون پسره شده مسئولش -کدوم پسره؟!😯 -بابا همون که هی میاد باهات حرف بزنه و تو ازش خوشت نمیاد -جدا؟؟؟؟اخه چی بگه آدم...یعنی یه تحقیق نمیکنن مسئولیت میدن به اینا😑حتما گول ریشش رو خوردن -شاید واقعا پسر خوبی شده -بعید میدونم 😐 . . چند روز گذشت و ما هم مشغول خرید عروسی و اینا بودیم... آقا میلاد اصرار داشت عروسی زودتر برگزار بشه... دلیل اصرارش رو نمیدونستم ولی چون خودمم مشکلی نداشتم قبول کردم... هر روز که بیرون میرفتیم و زیاد راه میرفتیم یه درد خفیفی تو قلبم حس میکردم ولی بهش بی توجه بودم راستیتش از بچگی یه مشکل قلبی داشتم ولی با قرص و دارو که میخوردم حل شده بود و خیلی وقت بود دکتر نرفتم😕 . یه روز که بیرون رفته بودیم آقا میلاد گفت: نظرتون چیه امروز ناهار بریم جیگر بزنیم؟! که معصومه سریع گفت: واییی من عاشق جیگرم😍مریم جون نظر تو چیه؟! نمیدونستم چی بگم...ولی قبول کردم. رفتیم تو جیگرکی و یهو دیدم آقا میلاد 30 سیخ جیگر سفارش داد😨 -چه خبره آقا میلاد 😯 -آخه جیگر با یکی دو سیخ که معلوم نمیشه😊بخورین مطمئنم بازم میخواین...جیگرهای اینجا حرف نداره😆 . بعد چند دیقه جیگرها رو آوردن و شروع به خوردن کردیم...آقا میلاد و معصومه تند تند میخوردن و من به زور سه سیخ رو خوردم... که معصومه گفت: -فک کنم دوست نداریا مریم جون؟!😯 . . . بامــــاهمـــراه باشــید🌹
سَࢪݕُݪَند بێ سَࢪ🇵🇸
. #به_نام_خدای_مهدی . #قلبم_برای_تو❤❤ . 🔮قسمت_بیست_و_دوم -آره دیگه...مسئول دفاع مقدس ناسلامتی تویی
. ❤❤ . 🔮قسمت بیست و سوم . -چه خبره آقا میلاد 😯 -آخه جیگر با یکی دو سیخ که معلوم نمیشه...بخورین مطمئنم بازم میخواین...جیگرهای اینجا حرف نداره😊 . بعد چند دیقه جیگرها رو آوردن و شروع به خوردن کردیم...آقا میلاد و معصومه تند تند میخوردن و من به زور سه سیخ رو خوردم... که معصومه گفت: -فک کنم دوست نداریا مریم جون؟!😯 -چرااا اتفاقا...خوشمزست..ولی خب همین سه سیخ بسته -احساس میکردم سرم گیج میره...بی قرار بودم و رو پیشونیم عرق سردی نشسته بود... اونشب تموم شد و اومدم خونه...تا صبح نمیتونستم بخوابم...که موقع نماز صبح منتظر موندم نملز مامانم تموم بشه و صداش کردم... -مامان...مامان...😓 -جانم عزیزم؟! 😯چرا رنگ و روت پریده؟! خواب بد دیدی؟! -نه...نه...قلبم 😧 -یا اباالفضل...قلب درد میکنه؟! -اره....😢 . دیگه نفهمیدم چجور شد و چی گذشت...فقط چشم باز کردم دیدم رو تخت بیمارستانم و بهم کلی دستگاه وصله و مامانم کنارم نشسته -مامان چی شده؟!من کجام؟! -سلام دخترم...هیچی..نترس...بیمارستانیم...ازت ازمایش و اکو گرفتن و منتظریم جوابش بیاد...چیزی نیست -احساس میکنم قلبم داره کنده میشه از جا 😢 -نترس دخترم...خوب میشی... -امروز کلاس داشتم...به زهرا بگین به استاد بگه... -نگران نباش.. هم به زهرا هم به آقا میلاد خبر دادم... -به میلاد دیگه چرا؟! 😯 -نا سلامتی شریک زندگیت قراره بشه ها... -اخه بیخودی الان نگران میشن😕 . 🔮از زبان سهیل دیروز دیده بودم که دوستش تا محل ثبت نام اومد ولی با دیدن من با اینکه مسئول ثبت نام خانم ها فرق داره وارد نشد... امروز هم هرچی منتظر موندم نیومدن 😔 فک کنم به خاطر منه... خواستم برم جلو و بگم که اگه به خاطر من میخواین راهیان نیاین من نمیام تا شما برین... دلم نمیخواد به خاطر من دو نفر رو از شهدا دور بشن... نزدیک ظهر رفتم جلو کلاسشون... در کلاس باز شد و استادشون بیرون اومد... بازم از اون خبری نبود... دیدم دوستش با عجله از کلاس بیرون اومد و به سمت پله ها رفت سریع پشت سرش دویدم -سلام...ببخشید -سلام...من عجله دارم... -مزاحم نمیشم...فقط میخواستم بپرسم دوستتون نیومدن باز؟! -آقای محترم شما انگار ول کن نیستین...مریم گفت که علاقه ای به صحبت با شما نداره... (فهمیدم اسمش مریمه ☺) -خب ایندفعه کارم فرق داره...کی تشریف میارن 😯 -آقای محترم...مریم حاش خوب نیست و بیمارستان بستریه و معلوم نیست کی مرخص میشه منم الان عجله دارم باید برم اونجا -چییی😨😨چرا؟! چی شده؟؟ . . بامــــاهمـــراه باشــید🌹
Reza Narimani - Babe Hajaat.mp3
4.01M
امام حسین خسته ها رفیق دل شکسته ها ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«زیارتـــــ نامـــــہ ے شہــ🌷ـــدا» <<شهید محسن حججی >> بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
قبل رفتن به سوریه دلش هوای امام زمان(عج) کرده بود💔. به همسرش گفت: زینب صدای پای امام زمان(عج) میاد😍 میشنوی؟ زینب با تعجب نگاه کرد.... روح الله دوباره گفت: باور کن من صدای پای امام زمان(عج) رو میشنوم😭 "شهید مدافع حرم روح الله قربانی"🌷 اللھم ؏ــجݪ لۅلیڪ الفرجـــ ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
امام زمان 037.mp3
3.6M
✍️از خودت بپرس؛ 💢چقدرحاضری برای آسمون هزینه کنی؟ 💢برای برداشتن سنگهایی که سر راه ظهورَند؟ 💢برای بازکردن قفلهایی که درآسمونو بستند؟ راستـ👈ـی؛ چقدر عاشقی؟ ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 چشماتو ببند و اسکرین بگیر ببین بهت چی گفته؟ ❤️ ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
🌿 : "هر جا ڪم آوردۍ، حوصلہ نداشتے، گرفتہ بودۍ، پول نداشتے، باطریت تموم شد، تسبیح را بردار؛ و صد مرتبہ بگو: [استغفراللہ ربے و اتوب الیہ] آروم میشوۍ! استغفار فقط براۍ توبہ و آمرزش از گناهان نیست ࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܣ ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
4_5848049370271844935.mp3
12.75M
ببین امام زمانت چی میخواد حجت خدا امام زمانت! اگه آرامش میخوای دلت را به او گره بزن... ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
014-Namahang-salam-ya-zahra-www.ziaossalehin.ir-avaye-haram-ht01.mp3
5.69M
᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
داشت‌شهید‌میشد . . نفساۍ‌آخرش‌بود . . بہش‌گفتم‌حاجۍبیا‌یکم‌آب‌بخور . . گفت‌میخواۍمنو‌شرمنده‌آقا‌کنۍ؟💔 آب‌و‌بزار‌واسه‌مجروحین! - بچه‌ها‌شہدا‌اینطوری‌بودنا! یه‌گردان‌با‌یه‌قمقمه‌آب‌سر‌میکردن((( ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
17.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز دوشنبه روز زیارتی امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام 🤲 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
شُغلم این است ، گدایی زِ دیار حسنم بعد ، با حفظ سِمَت نوکر یک بی کفنم ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
میدان‌،‌میدان‌غـزه‌و‌اسرائیل‌نیست ؛ میدان‌،‌میدان‌حـق‌و‌باطل‌است🚶🏻‍♂! ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
بیهوده نگردید به تکرار در این شهر او طرزِ نگاهش بخدا شعبه ندارد!💔 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
هر وقت چای می‌ریختم می‌آوردم ، میگفت بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم :)!🙂 -همسرِشهیدمحمدخانی ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
سیدحسن‌نصرالله: هرکہ‌اامروزساکت‌است،اگرانسان‌است، بایددرانسانیت‌خود،اگردین‌دارددر‌دینش‌و اگرشرافتی‌دارد،درشرافتش‌تجدیدنظرکرد:)) ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
enc_16990341131660715504371.mp3
3.33M
کجاشکایت‌کنم ... حق‌بده‌شباباگریه‌باتوصحبت‌کنم❤️‍🩹.. ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
کربلابه‌رفتن‌نیست،به‌شدن‌است؛ که‌اگربه‌رفتن‌بودشمرهم‌کربلایی‌است ! 🎙 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
عالم‌منتظرِامام‌زمان‌هست وامام‌زمان‌منتظر‌آدمایی‌هست که‌بلندبشن‌و‌خودشوم‌روبسازن! بلندشورفیقِ‌من بلندشو...🍃🌸 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
من یقین دارم ...🕊️ چشمی که به نگاه حرام عادت کند،خیلی چیزهاراازدست میدهد.چشم گناهکارلایق شهادت نمیشود. ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
حاج حسین یڪتا می‌گفت: درعالم رویا به شهید گفتم چرا برای ما دعا نمی‌ڪنیدڪه شهید بشیم؟! میگفت ما دعا می‌ڪنیم براتون‌شهادت مینویسن ولی گناه می‌ڪنید پاڪ میشه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#ܝߺ‌ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܣ اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج در محـضر خُــدا گنـاه نکنیم 📗🖇 💥💪 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، پدر و پدر بزرگ . ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ @shahid_bisaram💚 ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽