eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
768 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➖ تولدت مبارک آقای ما 💓 ➖ مرد روزگار ➖ علمدار جبهه حق در عصر شیاطین انسان نما ➖ تولدت مبارک ای مردانه ترین صدای حقیقت 💚🤍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜 رمان اورا 💜 قسمت چهل و یکم یجوری بغلش کرده بود گفتم حالا انگاری کی هست منم موهام رو مرتب کردم و رفتم سمت ماهگل بعد کلی تعارف تیکه پاره کردن رفتش پایین برا صبحانه ما هم سر و وعضمونو درست کردیم و رفتیم پایین فقط موقعی که من و زهرا می‌خواستیم موهامو شونه کنیم اول زهرا شونه کرد که صدای جیغش کل خونه رو گرفته بود منم میخواستم شونه کنم گریه ام در اومده بود یه حدود دو الی سه روزی بود که موهام رو شونه نکرده بودم رفتیم پایین که دیدم حامد و مهدی هستن وقتی مارو دیدم چشماشون گرد شد چشمامون قرمز شده بود رفتیم پایین که مهدی و مامان و بابای زهرا رفتن از پیش زهرا من موندم و حامد بد بخت هی نگا میکرد به من یه نگا به اونا منم همینجوری بودم بلخره تموم شد حرفاشون زهرا هم اومد پیش من رفتیم برای صبحانه زهرا 24ساعته با لبخندی گشاد نگام می‌کرد آخرش کفری شدم چون قاشق چایی خوری دستم بود کوبیدم رو میز که سریع خودشو جمع کرد صبحانه روکه خوردیم دیدم زهرا میگه بریم اتاق کارم داره یه حمد سوره خوندمو رفتم سمت اتاقش که با صدای مامانش ایستادم تا ببینم چی میگه فهمیدم شب قرار براشون مهمون بیاد و داره به آقا مهدی لیست خرید میده دو الی سه روز دیگه تا عقد زهرا نمونده بود ذوق داشتم خیلی زیاد رفتم بالا تو اتاق زهرا دیدم یه آهنگ سنتی آروم بی کلام گذاشته بود و روتختش نشسته بود کنار پنجره و داشت کتاب می‌خوند شاید براتون سوال بشه چی شد این همه کارو کرد خب جونم براتون بگه کع یع حدود دو الی سه دقیقه ای طول کشید تا برم بالا نفس عمیقی کشیدم واقعاحال و هوای خوبی رو درست کرده بود رو بهش گفتم +زهرا _جانم +کارم داشتی؟ _آره بیا قراره کلی ماجرا برات تعریف کنم +هوم بگو (رفتم روتخت کنارش نشستم) _خب دوتاش خوبه یکیش بده کدومو بگم؟ +اوممممم اول خوبارو بگو بعد بعدرو _اهوم یکیش اینکه... +زهرا بمیری خب بگو دیگه _خخخخ باش +خب.... _اینکه سه روزدیگه عقدمهههههههههه هوراااااااااااااااااا هههههوووووووووووووو گللللللللگللللللللگللللل (خنده ام گرفته بود چرا اینجوری می‌کرد حالش خوب نبود) +خخخخخخ چی کار میکنی؟هیسسسس آروم خخخخخخخخخ _زهر علاج +زهرا دلت میاد؟ _آره چرا نیاد خب بریم برای خبر دوم اینکه یه آقای خوشتیپ خوشگل آشنا که خیلی هم جذاب و مذهبیه از شما خواستگاری کرده! هوووووووووووووووووو گللللل گلللللل +چییییی؟ سسسسسس زهر مار چته تو؟ _خخخخخخ خوبه که؟ +کجاش خوبه زهرا؟ (بدبخت تا گفتم بادش خوابیدم خیلی بد زدم تو پرش) من مریضم سرطان دارم آواره ام مامان بابام منو از خونه انداختن بیرون هیچی از خودم ندارم هیچی زهراااااااااا هیچیییییییییییییییییی منی که ماشین 3میلیاردی زیر پام بود الان فقط یه کفش 100تومنی تو پامه میفهمی؟ (نفس نفس میزدم یهو دیدم زد زیر خنده اینو باش روانیه به خدا) +زهرا من با تو شوخی دارم؟ یا دارم برات جوک میگم؟ _من خخخخخخ نه بابا خخخخخخخ +زهراااااااااا _باشه باشه آخه یهو میگی ماشین 3میلیاردی کفش100تومنی یهو از عرش به فرش خخخخخخ +دردددد منو باش دارم برای کی دردو دل میکنم! _خوب تو ام بد اخلاق +اصلاکیع این پسره؟ _اگه بگم باورت نمیشه؟ +کیه؟ _حامد برادر شوهرم گوشام در لحظه سوت کشید پس بیخود نبود این همه رنگ عوض کردنش اخم کردنش وقتی آزمایش روبه مامان و بابا دادم پس بیخود نبود وقتی به هوش اومدن بی اعصاب بود خنده ام گرفت آخه فکرشو بکن منو وازدواج منو همسرم منو بچه بچه؟ بچه؟ یادم یه بار مامان به بابا گفت من اصلا بچه نمیخواستم من اصلا ترنم رو نمیخواستم تو زور کردی؟ خخخخخخخخخخ میخندیدم میخندیدم ولی خنده از هر چی گریه بود بد تر بود وسط گریه ام خندیدم وسط خنده ام گریه میکردم خدایا آرومم کن
بسم الله الرحمن الرحیم
یہ‌آقایۍهست‌خیلۍغریبہ,💔! من‌وتواگردرست‌بشیم‌ مھدوےزندگۍڪنیم‌ خیلۍزودمیاد:) 🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر روز چهارشنبه: یا حی یا قیوم   (ای زنده، ای پاینده) ذکر روز چهارشنبه به اسم موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام محمد بتقی (ع) و امام علی النقی (ع) است. روایت شده در این روز زیارت چهار امام خوانده شود که خواندن آن موجب عزت دائمی می‌شود. ۱٠٠
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
__❤️ #تصویر #داداش_گلم
•|🍃❤️ "ورزیدگى" ... به خاطر قد بلند و بدن آماده ای که داشت برای مبارزه و رزم مناسب بود در دوره های اموزشی که باهم داشتیم بدنش ورزیده تر شده بوددر یک اردوی پینت بال که با دوستان گذاشته بودیم، خیلی پر قدرت بود. طوری که در پنج دور بازی با حضور او چهار دور را بردیم و در یک اقدام طلافی جویانه از کسی که کور کوری خوانده بود همگی روی سرش ریختیم و تیربارانش کردیم. او با اینکه تیرهایش تمام شده بود، ول کن نبود و با سلاح خالی اش همین طور شلیک می کرد و در آن اردو به خوبی عرض اندام کرده بود ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
وصیت نامه شهید ذوالفقار ذوالفقارپور: دانش آموزان ودانشجویان، خواهران وبرادران در کسب علم ودانش وارزش های اسلامی بی نهایت جد وجهد نمایند چراکه ساخت آینده مملکت وخدمت اسلامی به دست آنها خواهد بود. 🔎 ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
'بایـدبه‌خودمان‌بقبولانیم‌ڪه دراین‌زمان‌به‌دنیاآمده‌ایم وشیعه‌هم‌به‌دنیا‌آمده‌ایم‌ڪه مؤثردرتحقق‌ظھورمولاباشیم..!' -شھیدمحمودرضابیضائی🌼- ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.