eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
😐بازم میگید تذکر لسانی تاثیر نداره😐 🌷حضور‌ مردم و تذکر‌ لسانی به قبح‌شکنان، سنت حسنه‌ای که باید ادامه پیدا کند ✅احتمال‌ اثر همیشه هست👌 قوی باشید💪 ــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــ ♥️🍃https://eitaa.com/joinchat/2951282779Ca3749dec3f
هدایت شده از تیکه داستانای من
4_5999271311883370554.mp3
19.25M
غرق‌حیرت‌داشتنداین‌زمزمه آمده‌اینجاحسین‌فاطمه(: صاحب‌روزقیامت‌آمده گوییابهرشفاعت‌آمده(:🌱 ‌‌ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 「➜@NAJVAYDEL128
بہ‌حرف‌اونایی ڪه میگن دل‌بایدپاڪ‌باشه فریب‌نخور! دلِ پاڪ،عملِ‌پاڪ‌میسازد! -استادصفایۍحائری✨️👌🏻 ــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــ ♥️🍃https://eitaa.com/joinchat/2951282779Ca3749dec3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رمان جدید
💜 رمان اورا 💜 قسمت هفتاد و یکم بعد از 1ساعت خرید و دستای پر از پلاستیک برگشتیم🛍 اصلا هواسم به قرارمون نبود اومدم سوار ماشین بشم که حسین دستمو کشید _وایسا کجا میری خانم! +ها؟ 😳 خنده ای توی گلو کرد و برگشت سمت مامانا _مامانا شرمنده ما بریم؟ مامان برگشت سمتم و با چشماش بهم فهموند که این چی میگه؟ 🤨 چشمام رو هم گذاشتم مامان حسین.. مامان رو گرفت کنار و بهش توضیح داد🗣 مامان لبخندی زد و سر تکون داد لبخندی زدم و سریع برگشتم سمت حسین +بریم.... بریم _ههه.... 😅چرا انقدر عجله...... وایسا حالا میریم با بقیه خداحافظی کردیم 🤝 حسین دتمو و گرفت و کشید _خب بریم! 🚶🏻‍♀🚶🏻‍♂ +راستی.... _جانم؟ +اون سرویسه چق.... انگشتشو گذاشت روی بینیم☝️🏻 +دیگه نبینم حرف پول بزن گفتم که بهت هرچی خواستی فقط اشاره کن! 👍🏻 +چشم _بی بلا انشالله با هم بریم کربلا برا اولین بار حس کردم گونه هام سرخ شده بود من دلم عشق میخواست ❤️ و عشق حسین عشق واقعی بود عشقی که همه چیزش رو گذاشته بود برای خانواده اش☝️🏻💪🏻 خواستم مثلا با رفتارم نشون بدم بگم خیلی آقایی گفتم بزار اول بره تو که دستشو گذاشت پشت کمرش و یه دست دیگه اش رو جلوش گرفت به نشونه بفرما✋🏻 سری تکون دادم که رفتیم تو کافه 👣 یه میز کوچیکی انتخاب کردیم که خداروشکر دنج بود و تو دید نبودیم محو کافه بودم که صداش بازم گوشم رو نوازش کرد: _ترنم خانم؟🙂 +جانم _سلامت خانوم🙃 چی میخوری برات سفارش بدم +هرچی برای خودتون سفارش دادین _نه دیگه من یه نفرم..... الانم که محرمیم پس مشکلی نداره..... منو جمع نبند باشه؟ +اهوم🙂 قشنگ یه کاری می‌کرد آدم هر کاری اون میگه انجام بده 😐 دوتا شیک سفارش داد که یه ده دقیقه باهم راجب خرید های عقد صحبت کردیم 🛍 💜نویسنده :A_S💜
هدایت شده از رمان جدید
💜 رمان اورا 💜 قسمت هفتاد و دوم تا آورد تازه یادم افتاد که چقدر گشنمه 😐 یجوری تو پنج دقیقه تمومش کردم که اصلا هواسم به حسین نبود سرم رو که آوردم بالا چشماش اندازه نعلبکی شده بود +اممم..... چیزه...... آخه من گشتم بود _نوش جونت +ميگما حسین _آهان حالا شد.... جانم +کی بریم؟ _خب الان.... مممم..... بریم همین حالا؟ +نمیدونم _پاشو بریم حساب کرد یه اسنب گرفت که تا نشستیم تو ماشین از بوی سیگار راننده داشت حالم بد میشد🤢 حسین که حالم رو دید به راننده تذکر داد خداروشکر آدم با فرهنگی بود و خاموش کرد سیگاروشو 🚬 شیشه رو دادم پایین تا حال تحووم بهتر بشه خدارو خیلی شکر کردم که تونستم این وسایل عقدم رو به راحتی بگیرم خیلی ها هستن که نمیتونن حتی یه قلم کوچیک رو بگیرن 🕳 جهازم کامل بود به لطف زهرا و زینب خیلی از وسایل رو گرفته بودم قبل از همه این ماجرا ها مامان برام خیلی هم جهازم رو گرفته بود که نیوفته تو بازار و اینا 🪢 وقتی رسیدیم دم خونمون پیاده شد و اومدم سمتم نفس عمیقی کشیدم و برگشتم سمتش واقعا بهش وابسته شده بودم +خیلی بهم خوش گذشت دستت دردنکه اومدی _دست شما درد نکنه که موافقت کردی🙂 خواستم برم که دوباره صدام زد +جانم _بیا 😶 رفتم نزدیک +جانم _میخوام از این به بعد بهت بگم خانومم؟ خوبه؟ سرم رو انداختم پایین _باشه پس بهت میگم برو خسته ای😓 خدافظ مواظب خودتم باش +چش.... بقیه حرفم با بوسه ای که روی پیشونیم زد نصفه موند میشه گفت نفسم موند😶‍🌫 💜نویسنده :A_S💜
... بِسْمِ‌اَللّٰهِ‌اَلْرَحْمٰنّ‌اَلْرَحِیِمْ ...
سلام پدر مهربانم 🍂برگـــــــــــــردانتظار اهالی آسمان.... خیره به راه آمدنت مانده چشممان... 🍂داریم از نیامدنت زجر می کشیم... عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان... تعجیل در فرج مولایمان صلوات ــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــ ♥️🍃https://eitaa.com/joinchat/2951282779Ca3749dec3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین (معبوی جز خدا نیست؛ پادشاه برحق آشکار) ذکر روز پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است. روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود که خواندن آن موجب رزق و روزی می‌شود. ۱٠٠