eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍💼 : بنویسید به نظرتون .آدما،چه کسانی هستن❓ 🌸 هر کسی یه چیزی اما این نوشته دست و دل معلم رو ، تو کاغذ نوشته شده بود: ♨️ " ترین آدما اونان که نمیکشن و پدرمادرشونو میبوسن... نه سنگ ...❗️❗️ 😔 معلم در حالی که قطره روی صورتش لغزید، زیر لب گفت: که من هم شجاع نبودم... 💝به و مادرمون تا هستن خدمت کنیم.... و الا اشک بعد از رفتن اونا، بجز کم کردن عذاب ، به هیچ دردی نمیخوره 👌
‼️ 🍊 ـ✍🏽معلم بھ بچہ‌ها گفت: بنظرتون شجاع‌ترین آدما کیا هستن🤔؟! هرکے یہ چیز؎ گفت تا اینکھ یکےاز بچہ ها بلند شد و گفت: شجاع‌ترین آدما اونان کھ نمیکشن و دست پدرومادرشونو میبوسن نھ سنگ 👌🏽!! - !🚶🏻‍♂
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۳ بعد از رسیدن بہ سن تڪلیف فڪرڪنم فقط سہ یا چهاربارتو مسجد در صف نمازگزاران خانوم ایستادم ولے آنجا بودنم هیچ لطفی نداشت. چون ڪسے منو سیده خانوم صدا نمیڪرد! چون هیبت آقام ڪنارم نبود. از طرفے چندبار این حاج خانومهایے ڪه ڪنارم نشستہ بودن از یڪیشون ڪه آخرین سرے برگشت با بهم گفت : -دختر تو ڪه بلد نیستے درست نماز بخونے چرا میاے صفهاے اول،نماز ما هم بهم میریزے؟.پاشو برو عقب.!!! بعد با سرعت جانمازمو جمع ڪرد بازومم گرفت بلندم ڪرد و با روبہ عقب صدا زد: -خانوم حسینے جان بیا اینجا برات جا گرفتم. وبدون اینڪه بہ گره خورده تو سینہ ے من فڪر کنہ و چشمهامو ببینهہ شروع ڪرد برای خانوم حسینی از نمازے من ڪردن.. و ڪه و هم بہ سمت من جلب شد و شروع ڪردن بہ .. و من در حالیکہ داشتم از شدت آب میشدم بہ سمت نمازگزاران پناه بردم و در طول نماز فقط میریختم . 🌹🍃🌹 اون شب آخرین حضور من در مسجد رقم خورد ودیگہ هیچ وقت نرفتم و هرچقدر آقام بازبون خوش وناخوش میگفت گوشم بدهڪار نبود ڪه نبود. میگفتم _یا میام پیش خودت نماز میخونم یا اصلن حرفشو نزن.!!! البته اگر دروغ نگم یڪبار دیگہ هم رفتم مسجد. پانزده سال پیش واسہ فوت آقام. 🍁🌻ادمه دارد..... ✍نویسنده داستان: