eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
دستش رو گرفت بہ سمت سهیلے و گفت : ــ سلام امیرحسین! چشم هام گرد شد! امین بہ سهیلے گفت امیرحسین!! سهیلے از روی مبل بلند شد و رو بہ روش ایستاد... دستش رو آروم فشردو جواب سلامش رو داد! امین جدی گفت : ــ ڪارای دانشگاہ خوب پیش میرہ؟ سرش رو بہ سمت من برگردوند و نگاہ معنے داری بهم انداخت! خیرہ شدہ بودمبهشون... پدر سهیلے گفت : ــ همدیگہ رو میشناسید؟ امین سریع گفت : ــ بلہ منو امیرحسین حدود چهار پنج سالہ دوستیم! ڪم موندہ بودسینے از دستم بیوفتہ! امین رو بہ سهیلے گفت : ــ شنیدم داری از دانشگاہ میری زیاد تعجب نڪردم چون دوسال پیشم بہ زور فرستادمت اون دانشگاہ چشم هام رو بستم! تقریبا سینے چای رو بغل ڪردہ بودم سهیلے دوست امین بودصدای امین پیچید : ــ ببخشید بےخبر اومدیم. با لحن نیش داری ادامہ داد : ــ خداحافظ رفیق...! چشم‌هام رو باز ڪردم... لبم رو بہ دندون گرفتم سهیلے نشست روی‌مبل... دست‌هاش رو بہ هم گرہ زدہ بود... شهریار نگاهے بهم انداخت و لبخند زد وارد حیاط شدن و چند لحظہ بعد صدای بستہ شدن در اومد. پدرم گفت : ــ هانیہ جان برو چایی بیار همہ‌ی اینا یخ ڪرد. عصبے بودمدست هام مےلرزید. جیران خانم سریع گفت : ــ نه‌نه خوبہ! سینے چای رو گذاشتم روی میز جلوی سهیلے... سریع ڪنار پدرم نشستم. نگاهم رو دوختم بہ چادرم.مدام تو سرم تڪرار میشد: (سهیلے دوست امینِ!....) نگاہ معنے دار امین! صدای بقیہ اذیتم میڪرد،دلم میخواست فرار ڪنم... ولے نباید بچگانہ رفتار میڪردم باید با سهیلے صحبت میڪردم. چند دقیقہ بعد پدر سهیلے گفت : ــ میگم جوونا برن باهم صحبت ڪنن؟ منتظر چشم دوختم بہ لب های پدرم، پدرم با لبخند گفت : ــ آرہ ما حوصله‌شونو سرنبریم... سهیلے ڪلافہ پاهاش رو تڪون میداد، سرش رو بلند ڪرد،مثل من بہ پدرم زل زدہ بود. پدرم رو بہ من گفت : ــ دخترم! راهنمایےشون ڪن بہ حیاط نفسم رو آزاد ڪردم... و از روی مبل بلند شدم... سهیلے هم بلند شد،با فاصلہ ڪنارم مےاومد...وارد حیاط شدیم نگاهے بہ حیاط انداخت و بہ تخت چوبے اشارہ ڪرد آروم گفت: ــ بشینیم؟ به قَلَــــم لیلی سلطانی