eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#part46 بی خیال هزار جور فکر داخل سرم چشم‌هام رو میبندم و سرم رو به پشت صندلی تکیه می‌دم تا کمی، بی
با صدای پچ‌پچ بچه‌ها از خواب بیدار میشم. همه بچه ها زیر پتو بودن و دور کیانا حلقه زده بودن و کیانا مشغول صحت راجبع روح و ارواح بود. هنوز خوابم مونده بود، بالشم رو برمی‌دارمو به طرف کیانا پرت میکنم و میگم : - بگیرید بخوابیدهاا هی پچ‌پچ ثمین میگه: - تو بخواب، ما به تو چکار داریم! - خب صداتون نمیذاره ساجده میگه : - تازه بحث جذاب شده و به پای کیانا می‌زنه و میگه: - اداما بده - ایش! خوب کجا بودم؟ زینب سادات بهش میگه : - روح‌ها تو کویر و اینا هستن. کیاناهم ادامه داد: - روح‌ها بیشتر ساعت دوشب به بعد بیرون میان خیلی ترسناکن ! و احتمالاً اینجاهم هستن. اسما ناله کنان : - کیانا این چرت و پرتا چیه که میگی؟ اسرا پاشو بریم دسشویی! غر زدم : - برو دیگه خودت اسما میاد و در گوشم میگه: - من میترسم! تاریکم هست، پاشودیگه! از جا بلند میشم و روسری مشکیم رو آزاد روی سرم میزارم و به پاش میزنم: - پلشو بریم. ساجده متعجب لب زد : - کجا؟ - دسشویی. - منم میام بلند میشه و حاضر میشه بعد باهم از چادر بیرون میزنیم. از پله‌های سنگی تپه بالا می‌ریم تا بلاخره به سرویس بهداشتی رسیدیم. - برید من اینجا منتظرم و کمی دورتر روی نیمکت میشینم و به اطراف کمپ نگاهی میندازم البته جز سیاهی چیزی نمی‌بینم با صدای جیغ بلند و متعدد اسما و داد بلند ساجده با وحشت بلند میشم و بدو وارد دسشویی میشم و هرجارو نگاه میکنم پیداشون نمیکنم ، - اسما! ساجده کجایید ؟ صدام رو نمیشنون چون هنوز هم صدای جیغشون میاد که، یکدفعه با داده بلنده مردی.. ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛