eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
هربار ڪه اسمِ سوریه را مےآورد... دلـم میلرزید💔 و راضے نمیشدمـ🙁 یڪ روز به من گُفت: مانده‌امـ با این همہ اعتقاداتے📿 ڪه داری چرا راضے نمیشوی به سـوریه بـروم؟🤔 جواب حضرتِ زینـب و رقیه را خودت بده!! در باورم نمےگنجید،😵 ڪه بخـواهم جلیل را به این زودی ازدست بدهـم😥 نگاهم درنگاهش قفل شد😊 باخود میگـفتم: مرا به ڪه واگذار کردی راهِ برگشتے برایِ مـن نگذاشتے...👣 شرمنده شدم😔 سـرم را پایین انداختم وهمان لحظه از تمامِ وجودم💗 جلیل را به حضـرت زینب(س) سـپردم...🙌🏻 🍀 🌷
هیچ روزی اینقدر خار و خفیف نشدم که رفتم داروخونه گفتم شامپو برای موهای کم‌چرب می‌خوام گفت مگه ماسته کم چرب باشه، بهش میگن خشک 😂😂
زمانی که ما مدرسه می رفتیم معلم دبستان ها اکثرا خانم بودن . کلاس دوم بودیم پسر عموم که همسن خودم هم بود یه روز هیجان زده و خوشحال اومد خونمون و هی داد می زد : " بچه ها امسال خانم ما ، آقاست . " 😌😏😂‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یه مهمون گیاه خوار داشتم به مامانم گفتم این دوستم گیاه خواره گلدوناشو برد تو اتاق درم قفل کرد🤨😂
‏اسم فامیل بازی کردن ایرانی ها: + شهر حلیمه آباد. نداریم - چرا داریم، ما یبار رفتیم، ۱۰ امتیاز + غذا حلزون پلو. نداریم - چرا داریم، ما یبار خوردیم، ۱۰ امتیاز😁😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یه دختر تو محل داریم 90 کیلو وزنشه😁 اسمش الهام 🙂😌 تو محل بهش میگن ال۹۰😁 😂😂😂
ﮐﻒ ﭘﺎﻣﻮ زنبور نیش ﺯﺩﻩ ...🐝 ﺁﺧﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﻪ آخه ﺣﯿﻮﻭﻥِ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻥ ﺑﻮﺩ؟☹️ 3 ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﯿﺨﺎﺭﻭﻧﻢ .. ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ 😂😜 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
🔮 ‼️ ⁉️ در چه چیزی در این می بینید؟ ‼️ 🚨توجه :از درون خودت باخبر شو 😍
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🔮 #تست_روانشناسی_عجیب‼️ ⁉️ در #نگاه_اول چه چیزی در این #تصویر می بینید؟ ‼️ 🚨توجه :از درون خودت باخ
🙍‍♀دختر غمگین : شما بسیار آدمی منزوی و گوشه گیری هستید و در اکثر مواقع غمگین و سر افکنده اید . 🥀گل خشکیده : در اکثر مواقع اخمو هستید و کمتر لبخند در چهره تان نمایان میشود . 🙎‍♂مرد غمگین : در دل خود غمگین هستید ولی این غم را هیچ وقت بروز نمی دهید و دوست ندارید کسی از غمتان با خبر شود . 🏔کوه و دره: شما در زندگی مانند یک کوه استوارید و سختی ها و مشکلات زندگی نمیتواند شما را از پای در آورد .
🌷 . 💕💕💕💕💕💕💕💕 "ناصر…؟؟؟❤" _جانم...💕 امشب چقدر خوشگل شدی...❤ .️ خندید... صورتشو برگردوند... رفت سمت ساکش و گفت... "امشب چت شده اکرم…؟" راه رفتنش با همیشه فرق داشت… حرف که زدنش... منو یاد اولین باری مینداخت که خونه حاج آقا دیده بودمش... . "ناصر…؟❤" _جانم...💕 "بهم قول میدی رفتی شفاعتمو بکنی...؟😢" زل زد تو چشام و گفت... "اونی که باید شفاعت ڪنه تویی خانومم...❤️ اما اکرم جان...💕 جووون ناصر... اگه نیومدم دنبال جنازم نگرد..." سرمو گذاشتم رو پاش... باهق هق گریه گفتم…😭 "بس کن ناصر... اینو ازم نخواه...💔 بذار یادگاری داشته باشم...😔" مکثی کرد و سرمو گرفت بالا... سفیدی چشاش سرخ شده بود... گفت: "میدونستی شهدایی که جنازشون برنمیگرده... حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون...😭 دوست داری تو تشییع ناصرت...💕 حضرت زهــرا(س) باشه یا آدمای دیگه...؟😢" بغضمو قورت دادم... "باشه...قبول… ولی یه شرط داره... قول بده... حوری های بهشتی رو که دیدی... دست و دلت نلرزه...!"️ زد زیر خنده و گفت: "امون از دست تو...❤ حوری کیه بابا... من اکرممو با دنیا عوض نمیکنم...💕" گفتم:"آره میدونم ناصر… صورتاشونو که ببینی... با اون لباسای حریر... دیگه اسم اکرمم یادت نمیاد...💔" گفت: "همه شونو میزنم کنار و میگم... "برید...من فقط خانومم...💕 اکرممو میخوام...❤" دیگه نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم... چشاشو ریز️ کرد و گفت: "اکرم...❤ شهید شدم...گریه نکنیاااا..." قول ندادم…گریه کردم و گفتم : "بسـه…مگه میشه آدم تو یه روز... همه کسشو از دست بده و گریه نکنه...😭" دلم میخواست صبح نشه... دلم میخواست تا ابد کنارش همینطوری بشینم و…نگاش کنم…️ صبحونه شو که خورد... سمیه رودبغل کرد و بوسید...❤ گفتم: "میذاری چادر سر کنم، باهات بیام دم در...؟" خندید و گفت: "من که حریفت نمیشم خانوم خونه م...💕" وقتی رفت...دلم آشوب شد... تو گوش سمیه گفتم: "مامانی...بابا ناصر رفتااااا... خوب نگاش کن...💔
دیدید‌وقتۍگوشیمون‌گُم‌میشه!.. چجوࢪۍدنبالش‌مۍگࢪدیم؟! ڪاش‌وقتی‌‌خودمون‌هم‌گم‌می‌شیم، توۍگناه‌توۍدنیاۍزودگذࢪتوۍکینه توۍخیلۍچیزا انقدࢪپیگیر‌پیدا‌شدنمون‌باشیم( : اینجوࢪۍحتمازندگیمون‌بهترمیشہ💭ـ ! ـ ـ ـ ـ ــــــــ𑁍ــــــــ ـ ـ ـ ـ
🌷 بنای ازدواجم با مصطفےعشق او بہ بود😍 دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمات روزمَرِّگے بیرون بیاورد🙄 همین مبانےبود کہ مهریہ ام را با بقیہ مهرها متفاوت کرده بود🙄😌 مهریہ ام بود📗 و تعهد از داماد که مرا در راه و اهل بیت و اسلام هدایت کند!😇 اولین عقد در شهر صور بود کہ چنین مهریہ اے داشت . یعنے در واقع هیچ وجهے در مهریه اش نداشت.😊 ✍همسرشهید مصطفے چمران