💜آخرین عکس💜
روزی عکسی از خودش را آورد و به من داد و گفت: « مامان می خواستم این را بزرگش کنم، ولی چون فردا اعزام می شوم به منطقه، وقت نشد این کار را بکنم. باشد پیش خودت». عکس را گرفتم و گذاشتم روی طاقچه.
روز بعد او را از زیر قرآن رد کردم و او به سرزمین اخلاص و ایثار رفت. چند روز بعد ناگهان دیدم عکس ناصر خود به خود از روی طاقچه افتاد. دلم ریخت. دلشوره ی عجیبی به من دست داد. بعد فهمیدم که ناصر درست در همان موقع که عکسش به زمین افتاده شهید شده بود.
#شهید_ناصر_نجار_رسولی
#خاطرات_شهدا
🖤آب بازی🖤
دستمان رو شده بود. فهمیده بودند که آب و غذایمان تمام شده. دو، سه تا منبع آب آوردند شصت متری کانال.
شیرهای تانکر را باز گذاشته بودند. آب بازی می کردند.
شده بود کار هر روزشان؛ هی پر می کردند، هی خالی می کردند.
#خاطرات_شهدا
بدجوریزخمیشدهبود،رفتمبالاسرش
نفسنفسمیزد
بهشگفتمزندهای ؟🎈
گفت: هنوزنه!
خشکمزد
تازهفهمیدمچقدردنیامونباهمفرقداره
اونزندهبودنروتوشهادتمیدید :)!
#شهیدانه🌿
#خاطرات_شهدا
شب وقتی میخواست برود
با همہ كہ آمده بودند برایِ بدرقهاش
تک بہ تک خداحافظی و دیده بوسی کرد ؛
آخر از همہ خم شد و کفِ دستهایم را گذاشت✨
رویِ صورتش و بوسیدشان . .
دستانم را حلقہ کردم دورِ گردنش
و یك دلِ سیر بویش کردم ؛ درِ گوشم گفت :
ننھ . . ! دعا کن شهید برگردم ꧇)💕
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#خاطرات_شهدا
📖⃢😍↫ #خاطرات_شهدا ( نامحرم )
چند خانم رفتند جلو سؤالاتشان رو بپرسند .
در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد ...
نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود .
خانم ها ڪه رفتند ، رفتم جلو گفتم :
تو اونقدر سرت پایینہ نگاه هم نمیڪنی بہ طرف ڪه داره حرف میزنہ باهات ،
اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبی و اثر حرفات ڪم شہ؟!
گفت : من نگاه نمیڪنم تا خدا منو نگاه ڪنه!
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#نگاه_به_نامحرم🔥
#خودسازی❣
📖 #خاطرات_شهدا ( نامحرم )
چند خانم رفتند جلو سؤالاتشان رو بپرسند .
در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد ...
نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود .
خانم ها ڪه رفتند ، رفتم جلو گفتم :
تو اونقدر سرت پایینہ نگاه هم نمیڪنی بہ طرف ڪه داره حرف میزنہ باهات ،
اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبی و اثر حرفات ڪم شہ؟!
گفت : من نگاه نمیڪنم تا خدا منو نگاه ڪنه!
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#نگاه_به_نامحرم🔥
#خاطرات_شهدا🖇
داشتیم پیڪر شـــــهدامون رو با
کشته های بعثی تبادل میڪردیم
که ژنـرال «حسـن الدوری» رییس
ڪمیته رفات ارتش عـراق گفت :
«چند تا شهید هم ماپیداڪردیم،
تحویلتون میدیم تا به فهرستتون
اضافه کنید.»
یکی ازشهدایی که عراقی ها پیدا
ڪردند پلاڪ نداشت .
سـردار باقر زاده پرسـید: ازڪجا
میدونید این شــــهید ایـرانـــیه؟
این ڪــــه هیچ مـدرڪی نداره!
ژنرال بعثی گفت : با این شـــهید
یه پارچه قرمز رنگ پیدا ڪردیم
ڪه روش نوشته بود: « #یاحسـین_شهیـد» فـهمـیدیم ایـرانیه...
#اللهمعجللولیکالفرج♡
#لبیڪ_یا_حســـین🖤
#خاطرات_شهدا 💌
با یکی از دوستانش
قرار گذاشته بودند؛ یک قرارِ خدایی
ھروقت درس 📚میخواندند،
میگفتند
یاکریم؛ الوعدهوفا
ما درسمان را خواندیم تو برکتش را بده..!✨
#شهید_مصطفیاحمدیروشن🌷
≡°•اَݕُوْۆِصَآݪ•°≡
#خاطرات_شهدا ✨
زمان بمبارانهای ایران توسط صدام
شبها🌙 با چادر میخوابید..
گفتم چه کاریه دخترم!
میگفت: باید آماده باشیم اگه از زیر آوار
درمون آوردن؛ حجابمون کامل باشه..🍃
#شهیده_گلدسته_محمدیان🕊
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات 🌷
#هفته_دفاع_مقدس🇮🇷
#خاطرات_شهدا 📚
محمودرضا شب عاشورا به من زنگ📞 زد، بسیار هیجانزده و خوشحال بود.... اول پیامک💌 زد، نوشته بود:👇🏻
🍃 در بهترین ساعت عمر و زندگیام به یادت هستم؛ جایت خالی....🍃☺️
یک ساعت بعد زنگ زد و گفت: جایت خالی. گفتم: چه خبرها؟🤔
گفت: "از امشب چراغهای💡 منارهها و گنبد حرم زینب(س) را روشن نگه میداریم...
قبلاً شبها خاموش میکردند که تکفیریها حرم را نزنند.
امروز که تاسوعا بود، کل منطقه زینبیه را از دستشان درآوردیم. ☺️
شعاری که روی پرچم مدافعان حرم است «کلنا عباسک یا زینب» است....
محمودرضا میگفت این که روز تاسوعا این توفیق به دست آمد و موفق شدند منطقه زینبیه را از وجود تکفیریها و سلفیون پاکسازی کنند
، از مسیری که همیشه آنها به سمت حرم هجوم میبردند از همان مسیر پاکسازی کرده و وارد حرم شده بودند،
برایش بسیار خوشحال کننده است.😊
این خیلی برایش مهم بود.... بزرگترین آرمانش همین دفاع از حریم اهلبیت علیهم السلام بود....
آرمان اول و آخر این بچهها همین "کلنا عباسک یا زینب" بود.
#نقل_از_برادر_شهید✨
#شهید_مدافع_حرم
#شهیدمحمودرضابیضائی 🌷
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃
#خاطرات_شهدا 🌷
یکی از همسنگری هایش در سوریه میگفت:
من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه
از محمودرضا یاد گرفتم!☺️
وقتی مینشست پشتِ فرمون،
کمربندش را میبست
یکبار بهش گفتم: اینجا دیگه چرا میبندی؟!🤔
اینجا که پلیسنیست!
گفت: میدونی چقدر زحمت کشیدم
با تصادف نمیرم.. :)🍃
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضابیضائی✨
(نام جهادی حسین نصرتی)
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات 🌷
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃 #خاطرات_شهدا 🌷 یکی از همسنگری هایش در سوریه میگفت: من بستنِ کمر
#خاطرات_شهدا 📚
سوریه که میرفت،
همیشه ساکِ سفرش را همسرش میبست!
تو آخرین سفر به همسرش گفتهبود🙂
که ساک را خودش میخواهد ببندد..
ساک را سبک بسته بود و حتی
قرصهایی را که بخاطر دندان دردش،
همیشه همراه داشت، تو ساک نگذاشته بود!
میگفت: پرسیدم قرصها را نمیبری؟!🤔
گفت: ایندفعه دیگر لازم ندارم.. :)🙃🌿
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضابیضائی🌷
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات ✨