[• #صبورانه🖇💌 •]
طلاهاش و براۍ کمک به جبھـه داده بود
صداش زدن گفتن
مــادر،رسیدت!
گفت:دوتا بچم و دادم!
رسید نگرفتم...
این کہ چیزۍ نیست!(:✋💔🌱
『 بـادِيدَنِدوسْٺیاهوایـشــ
ديگـࢪچہڪُنَدکسۍجہانرا..؟!🍓♥️
‹🍓📕›
خداهمیشہآنلاینہ...
ڪافیہ...
دݪٺروبہروزرسانۍڪنۍ🖥!
اونموقـ؏مۍبینۍڪہدرتڪتڪ
ݪحظاٺڪنارٺبودھ👀•
وهسٺوخواهدبود...
اگردید؎خطهاشلوغہوحسمیڪنۍ
جوابۍنمیاد...📞
ازپسۅردخدایاپناهمبدھاستفادهڪنꔷꔷ!
خدابہاینپسوردحساسہوبہسرعٺنور
جوابمیدھ!♥️
گاهۍڪہحسمیکنیمارٺباطقطعشده❌
مشڪݪازمخاطبنیسٺ
دݪماویروسیہ🚫!
#تلنگر💯💥
#تلنگرانہ
بہ پسرانے ڪہ بفهمند
غیرت فقط برای خواهرانشان
نیست؛ نیازمندیم!🖐🏻
#صرفاجهتاطلاع⚠️
🌷#حدیث
🔰هر کس اندوه مؤمنی را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم از دلش می زداید.
🔘 امام رضا (علیه السلام)
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا اوعاشق خدابود وخداهمچون اربابش اوراطلبید آیا میشود........
◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
مصطفے کلا آدمی بود که اهل تحقیق بود...🍃
مثلا در خصوص گردان عمار و فاطمیون طوری تحقیق کرده بود که افغانی ها به او میگفتند:
"ما آن قدر به اندازه تو مسلط نیستیم!"
مصطفے وقتے ۱۳، ۱۴ ساله بود طوری رفتار میکرد که همه میگفتند بیشتر از سنش رفتار میکند.😁
وقتی ۱۷ ساله شد به او مسئولیتهای سنگین محول میکردند و فرمانده پایگاه بسیج هم شده بود!✨
دو هیئت و دو مسجد بنا کرد...🖇
یکی دو ماموریت قبل از شهادتش پارکی را سمت شهریار که تبدیل به مکان ناامنی برای خانوادهها شده بود درست کرد،
پایگاه بسیج در آنجا زد و به لحاظ فرهنگی روی محیطش کار کرد. دو شهید هم در آن پارک دفن کرد و خلاصه آنجا را از این رو به آن رو کرد♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
امر به معروف خونین
با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محله میرفتند که میبینند که چند نفر اراذل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرات نداشت، کاری کند. محمدرضا سریع خود را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به میز کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله میکند. پست گردنش میشکافد، زخمی به عمق یک بند انگشت. در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.
#شهید محمدرضا دهقان💚
••🌸••
#تلنگـــــر
ماسڪ منازتومحافظتمیڪندوماسڪ توازمن...
حجابمنازڪانونگــرمخانواده"تو"محافظتمیڪند، حجابتونازڪانونگــرمخانواده"من"...
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
﷽ #خاطࢪه💚 دهه محرم در سوریه بودیم. در "ریف حلب" دو سه شب گردان ما و چند شب گردان او به شکل دید و
﷽
#خاطࢪه💚
حدود ساعات دو تا سه نصف شب خواب عجیبی دیدم. خانهمان نورانی شده بود و من دنبال منبع نور بودم. دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانهام شده اند. همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند، دست در گردن یکدیگر به هم لبخند میزنند. مات نگاهشان کردم و متوجه شدهام منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم است. آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت که نگران نباش، محمدرضا پیش ماست. آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم. بعدها گفتند که همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر محمد رضا و بقیه شهدا روی زمین نشست.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۱روزماندهتاشهادت🌹🍃]
بسماللهالرحمنالرحیم..🌱
جزء ۱:✅
جزء ۲:
جزء ۳:
جزء ۴:
جزء ۵:
جزء ۶:
جزء ۷:
جزء ۸ :
جزء ۹:
جزء ۱۰:
جزء ۱۱:
جزء ۱۲:
جزء ۱۳:
جزء ۱۴:
جزء ۱۵:
جزء ۱۶:
جزء ۱۷:
جزء ۱۸:
جزء ۱۹:✅
جزء ۲۰:✅
جزء ۲۱:
جزء ۲۲:
جزء ۲۳:
جزء ۲۴:
جزء ۲۵:
جزء ۲۶:
جزء ۲۷:
جزء ۲۸:
جزء ۲۹:
جزء ۳۰:✅
ان شاءالله قبول باشه از همگی🤲🏻
خادم الشهید:
@abovesali