eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ امام_علی علیه‌السلام فرمودند: 🍃 زیانکار کسی است که عمر خود را ساعت به ساعت بیهوده از دست می‌دهد. 📖 بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۵۲ امام_زمان سلام_فرمانده
🔰 | 🔻شهید عبدالحمید دیالمه: مطمئن باشیدکه در هر شغلی هستیم ذره ی عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم فردا نباشد پس فردا، سقوط میکنیم. چون انقلاب هرزمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون میریزد.... ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
🧕🏼♥️ ‌‌تَنفس‌بَرگ‌هـاازقَدم‌هـاۍپـاكِ‌تۅست ۅسَبزۍجَھـٰان‌تَمـامَش‌ازرَنگ‌چـٰادُرتۅست🌱!
گاهی‌خداانقدرزودبه‌خواسته‌هامون جواب‌میده‌که‌باورمون‌نمیشه‌ازطرف‌خدا بوده؛اینجاست‌که‌میگیم‌عجب‌شانسی آوردم....!
حیران و آشفته یعنی حال کسی که مرگ را نخواهد اما لایق شهادت هم‌ نباشد...🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمان‌حوریہ‌ی‌سید #پارت_پنجاه‌و‌نهم -خانم‌قاسمی‌من‌ن
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌵📿 ⛓♥️ -رمان‌حوریہ‌ی‌سید روزبعد‌تومسجدرفتم‌پیش‌شیدا -شیداجان‌،کتاب‌توحیدمفضل که‌مؤلفش‌رضامصطفویِ‌ رو داری؟ میخواستم‌ببینم‌میتونی‌ازاین‌به‌بعدخودت‌ تدریسش‌کنی؟🙂 -بله‌دارم،وای‌الان؟ نمیشه‌بمونه‌برای‌بعدکنکور؟:/ -اشکال‌نداره‌،حالا‌تواون‌موقع‌یه‌کاریش‌میکنم -خب‌چراخودت‌دیگه‌تدریسش‌نمیکنی؟ -نمیتونم‌به‌دلایلی -خبریه؟🤨 -نه‌والا‌،غیرکنکور‌چیزی‌هم‌هست؟ -حالا‌فوقش‌امسال‌نشه‌،سال‌بعد یه‌ماجرای‌‌دیگه‌ای‌هم‌بایدباشه -هرجوردوست‌داری‌فکرکن🤷🏻‍♀.. زهراخانم‌اومددفتر سرموانداختم‌پایین بَه‌زن‌برادر‌عزیزم😁 شیدا←😵 من←😰 -نرگس،خانم‌کاظمی‌ماجراچیه؟ نرگس‌که‌حرف‌نمیزنه🙄.. -هیچی‌خیره‌انشالله‌😂 من‌عین‌موش‌‌کز کردم یه گوشه شیداکه‌رفت زهراخانم‌کنارم‌نشست -نرگس‌بامادرت‌حرف‌زدم گفت‌نظرشون‌مثبته‌فقط‌مونده‌نظرتو راحت‌باش‌اصلانترس خوب‌فکراتوبکن‌عزیز‌دلم(: سری‌به‌تایید‌تکون‌دادم‌ 🌾🌸 ⭕️
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمان‌حوریہ‌ی‌سید #پارت_شصتم روزبعد‌تومسجدرفتم‌پیش‌ش
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌵📿 ⛓♥️ -رمان‌حوریہ‌ی‌سید راهی‌خونه‌شدم لباسامو‌عوض‌کردم‌و‌پیش‌مادرم‌نشستم -مامان‌زهرا‌خانم‌بهم‌گفت‌به‌شما‌زنگ‌زدن راستش‌من‌نظرخاصی‌ندارم هرچی‌شمابگید! -نرگس!‌به‌دلت‌نشست؟ -ازخجالت‌سرخ‌شدم‌و‌سرمو‌انداختم‌پایین.. -برام‌تعریف‌کن‌چی‌گفتید‌دیشب؟ -تمام‌مکالماتمون‌رو‌برای‌مادرم‌تعریف‌کردم برخلاف‌همیشه‌اصلا‌ایراد‌نمی‌گرفت یه‌جاهاییش‌میخندید یه‌جاهایی‌تایید‌میکرد تمام‌که‌شد‌گفت‌،پسرخوبیه با بابات‌صحبت‌میکنم و‌‌ رفت توی آشپزخونه.. رومو‌کردم‌به‌تلوزیون همچی‌رو‌مرور‌کردم از‌مشهد‌و‌تمام‌خاطراتم‌باسید دلم‌هری‌ریخت دوباره‌حواسمو‌سمت‌تلوزیون‌بردم کنترل‌رو‌برداشتم‌زدم‌شبکه‌ی‌افق داشت‌مستند‌پخش‌میکرد😅 یه‌زوج‌مذهبی‌توی‌حرم‌امام‌رضا‌ داشتن‌عقدمیکردن😂 ناخودآگاه‌صدازدم مامان‌اینارو😂.. -مامانم‌‌یه‌نگاهی‌کرد‌ و‌گفت:چیه‌دلت‌میخواد؟😂 -عهههههه😐 -والابخداگفتم‌چی‌شده‌ این‌دختر‌صداش‌رفت‌بالا🙄😂 چقدرهم‌دختره‌شبیهته😁😂 -نه‌اصلا‌،من‌دماغم‌خوشگل‌تره🙄 -باشه‌باشه بعدنگی‌من‌میخوام‌دماغمو‌عمل‌کنما!! -خب‌راستش‌به‌نسبت‌اون‌بهتره😅.. -اصلا‌به‌ما‌چه هروقت‌شوهرکردی‌بزار‌شوهرت‌خرجتو‌بده😂 -اِوا😶!! باباکه‌اومد‌،مامان‌باهاش‌صحبت‌کرد توی‌اتاق‌صداشونو‌میشنیدم بابا‌مخالف‌نبود‌ حدود‌یکی‌دوساعت‌حرف‌زدن.. صدام‌کردند پشت‌درخودمو‌درست‌کردم بعد‌رفتم‌بیرون‌ -جانم؟ -نرگس،نظر‌قطعی‌توچیه؟می‌پسندی؟ -مشکلی‌ندارم‌،شماراضی‌باشید‌راضی‌ام -نرگس‌اگرزهراخانم‌زنگ‌زد‌ بگم‌برای‌آزمایش‌دیگه‌ هماهنگ‌کنیم؟ راضی‌هستی؟ -میل‌خودتون دو،سه‌روز‌مسجد‌نرفتم که‌هم‌زهراخانم‌کاریم‌نداشته‌باشه هم‌بادیدن‌سید‌تن‌و‌بدنم‌نلرزه:/ روز‌سوم‌زهراخانم‌تماس‌گرفت قرار‌شد‌پس‌فردا‌آزمایشگاه‌باشیم 🌾🌸 ⭕️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا