eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
‌رمان لبخندی مملو از عشق🥳 به قلم، ریحانه بانو🙃 #Part_68 مشغول قدم زدن داخل سالن هستم و به سمت حیاط
جزوه ام رو به سمتش می‌گیرم که لبخندی می‌زنه و میگه: - خیلی ممنونم خانوم توکلی - خواهش‌می‌کنم، خدانگهدار و ازش جدا میشم، به سمت کیانا و مهرانه میرم و میگم: - دیدید الکی به دلتون صابون می‌زدید؟ جزوه می‌خواست بنده خدا مهرانه که زبون چرب و نرمی داره چشمکی می‌زنه و میگه: - عشق با همین چیزها شروع میشه دیگه، امروز جزوه، فردا شماره، روز بعد هم کارت عقدتون - بیاید بریم لوس بازی برای امروز بسه! کیانا- منم عروسی دعوتم؟ - یک کلمه دیگه حرف بزنید می‌کشمتون مهرانه- اسرا خشن می‌شود! به سمت ماشین کیانا می‌ریم و مشغول لوس بازی کردن می‌شیم. ... ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
جزوه ام رو به سمتش می‌گیرم که لبخندی می‌زنه و میگه: - خیلی ممنونم خانوم توکلی - خواهش‌می‌کنم، خدانگه
با صدای بلند زنگ و حجوم هزار هزار دختر به طرف درب ورودی دبیرستان گیج و گنگ، از حجم زیاد سوالات داخل مغزم؛ دفتر قطور داخل دستم رو می‌بندم. کوله مشکی رنگم رو از روی نیمکت سرد حیاط چنگ می‌زنم و از مدرسه خارج میشم ، با قدم هایی تند خودم رو به تیر چراغ برق می‌رسونم با صدای ممتمد بوق چشم‌هام رو باز میکنم و باعجله سوار پراید مشکی رنگی که جلوی پام ایستاده بود میشم و بریده بریده میگم: - سلام، ببخشید حواسم نبود خانوم زنده‌دل فرشته با خنده از صندلی شاگرد روی ظبط خم میشه و باهاش مشغول میشه و در همون حین میگه : - هرچی که هست زیر سر این دفتریه که از صبح کلت‌و کردی توش، حتی سر درس ریاضی‌هم اینو گذاشته بودی لای کتاب ریاضی. چشمکی می‌زنه و ادامه‌ میده: - شیطون، چی‌هست حالا؟ نگاه خیرم رو از روی ناخن های لاک زده و قرمز رنگش و موهای پریشونش که معلومه اون رو چند باری رنگ کرده می‌گیرم و بدون حرف دفتر رو بیشتر به خودم می‌فشرم و به صندلی تکیه میدم تا هرچه سریع تر به خونه برسم و کمی استراحت به ذهن پراز سوال های بی جوابم بدم و این کار تنها با خوندن ادامه دفترچه اتفاق می‌افته جلوی در آبی رنگ خونه از ماشین پیاده میشم، بعد از پیدا کردن کلید در رو باز میکنم و وارد حیاط میشم بی توجه و تند تند از کنار حوض رد میشم و بوی خاک نم خورده باغچه‌هم وادار به ایستادنم نمیکنه. لحظاتی بعد خودم رو روی مبل گوشه خونه می‌ندازم و استکان چای رو به لب‌هام نزدیک میکنم با برخورد بخار داغ چای با صورت سردم لرز کوتاهی میکنم و دفتر صورتی رنگ رو باز میکنم تا ادامه داستان رو بخونم و سر از این راز کهنه و قدیمی بفهمم . ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 بِسْـ‌مِ‌مَظْلْوْمِ‌‌عـ‌ْٰالَمْ‌؏َـلِےْ‌ 』
شاید آن روز که سهراب نوشت: “تا شقایق هست زندگی باید کرد” خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت: هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی بی مهدی زندگی با غم‏هاست اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر روز شنبه: یا رب العالمین  (ای پروردگار جهانیان)ذکر روز شنبه به نام پیامبر اکرم (ص) است. روایت شده که در این روز زیارت حضرت رسول الله (ص) خوانده شود که خواندنش موجب بی‌نیازی می‌شود. ٠٠
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
_🙃🦋✨ #تصویر #شهید_محمدرضا_دهقان
ماجرای صد دلاری که خرج بادمجان حلب شد موقعی که داشت میرفت پدرش یک اسکناس صد دلاری داد. خیلی ذوق کرد، آن را بوسید و در جیبش گذاشت وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد، تا این که در بازار حلب یک گونی بادمجان خرید، آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هر کس هر چقدر که دلش خواست با آن غذایی درست کند، خودش بادمجان کبابی درست کرد. این کارش تعجببرانگیز بود، چون به شدت از بادمجان متنفر بود و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمیزد. ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
انگشترت چیشد...؟🥀 توی اون شلوغی ، یادگار مادرت چیشد...؟🥀 ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️صف‌آرایی خودجوش مردمی درمقابل کشف‌حجاب‌های سازماندهی‌شده 📍درهنگام امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر یا با زبان خوش، اگر طرف مقابل اقدام به فحاشی و فیلمبرداری کرد واکنش ما چگونه باشد؟ 🎙 محمد جوانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ