سرقت ادبی😂
به روایٺــــ:#خواهـرشهید(مهدیه)
هدیه تولد برایم یک رم هشت گیگ خرید. تلاش کرده بود با سلیقه کادو پیچ کند، اما این طور نبود. هدیه را که باز کردم یک تکه کاغذ لای آن بود. چند بیت شعر بود که قافیه مهدیه داشت، با تعجب پرسیدم دو بیتی با قافیه اسم من گفتی؟! ملتمسانه از من خواست تا صدایش را در نیاورم، شعر یکی از دوستانش بود که برای همسرش سروده بود و همنام من بود.😅
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#بخششزیبا
دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند، اما گوشی کیفیت نداشت و زود خراب شد. خیلی ناراحت بودم. محمدرضا متوجه شد، از قبل در جایی کار کرده بود و دستمزدش را که دویست هزار تومان میشد، کم کم پسانداز کرده بود. آن پساندازش را برداشت و همراه با پدر رفتند و برایم گوشی جدید دیگری خریدند. خیلی خوشحال شده بودم. چند ماه که گذشت جریان آن را فهمیدم.
#پارتششم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri
#شیرکاکائووکیکبیترهبرےاشکمدافعحرمرادرآورد😅
به روایٺــ:#مادرشهید
یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد. خواهرش میخواست که او را بفرستم اما نمیشد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمیشناخت. دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها میرفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند😭. از روحیاتی که در او میشناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را #گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریه هایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود😂.!🌈🌈🌈
#پارتهفتم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri
#ماجرایصددلارےکهخرجبادمجاݩحلبشد
موقعی که داشت میرفت پدرش یک اسکناس صد دلاری داد. خیلی ذوق کرد، آن را بوسید و در جیبش گذاشت وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد، تا این که در بازار حلب یک گونی بادمجان خرید، آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هر کس هر چقدر که دلش خواست با آن غذایی درست کند، خودش بادمجان کبابی درست کرد. این کارش تعجب برانگیز بود😳، چون به شدت از بادمجان متنفر بود و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمیزد.🍃🍃🍃
#پارتهشتم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri
#سنگمزارےکهپیشازشهادتهمهدیدند
به روایتـــ:#دوستشهید
دوره فتوشاپ را میگذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام میدادم. یکی از کارهایی که از آن لذت میبردم نوشتن اسم خودم روی سنگ مزار شهدا به عنوان شهید بود، وقتی عکس طراحی شدهام را در گروه دوستان خودم در یکی از شبکه های اجتماعی گذاشتم همه خوششان آمد، تعداد زیادی از بچههای عاشق شهادت پیدا شد.🌹
محمدرضا هم درخواست داد تا برایش طراحی کنم، وقتی آن عکس را فرستادم خیلی خوشحال شد و به جای خالی محل شهادت اشاره کرد، گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود، قبول نکرد و گفت که محل شهادت را سوریه بنویس، نوشتم. آن موقع تخیل بود اما به واقعیت تبدیل شد آن عکس در شبکه های اجتماعی خیلی معروف شد.
#پارتنهم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri
#شهیدےکهجایدفنشرانشانمادرشداد
#وجاےشهادترانشانخواهرش
مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم،
شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید میکرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت:
وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید😳. من که باورم نمیشد، حرفش را جدی نگرفتم.
نمیدانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط میشوم.💔💔💔
حدود ساعات دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم، خانه مان نورانی شده بود و من به دنبال منبع نور بودم.
دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه ام شده اند.🏠
همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند روی سرشان دست در گردن یکدیگر به هم لبخند می زنند.
مات، نگاهشان کردم و متوجه شدم منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم هست.
آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت که نگران نباش، محمدرضا پیش ماست.
آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم.
بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر محمدرضا و بقیه شهدا روی زمین نشست.
🌈🌈🌈
شهید دهقان حدود یک سال قبل از شهادت محل شهادت و محل دفن خود را به بقیه نشان دادند.
#پارتدهم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri
#خبرشهادت
شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمهشب از خواب بیدار شدم.
حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.
صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.
به بچهها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم. احساس میکردم مهمان داریم.
عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند.
صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قویباش خبر شهادت محمدرضا را آوردهاند.
وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.
من میدانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است....
#پارتیازدهم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri
ماندیـم و شما
بال گشودید از این شهر...
رفتیـد بہ جایےکہ
ببینیـــــــد #خدا را ...✨
شهیدان: #سید_مصطفی_موسوی، #محمدرضا_دهقان_امیری و #مسعود_عسکری - تپه ی نوالشهدای تهران🌷
#شهدا_رو_یادکنیم_باذکر_صلوات
#خادم الشهدا
🍃
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
📽| #کلیپ #story وصل مدام... #وصال_حسینے 🔹| 16روز تا #وصال 🍃| @shahid_dehghanamiri
حتما دراین چند روز متوجه پست متفاوت ما شدید...🙂
ان شاءالله تا روز وصال #شهید_محمدرضا_دهقان با کلیپ های کوتاه در خدمت شما خواهیم بود...
کپی با ذکر صلوات بلامانع است❗️
التماس دعا🍃
#وصال_حسینے
#نشر_دهید
#خادم الشهدا
🔸| @shahid_dehghanamiri
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
#مزاربهشتی
#مزارشهیدمحمدرضادهقان
#امروز
🍃| ارسالے از #خادم
•┈┈••✾•🍃•✾••┈┈•
@shahid_dehghan
•┈┈••✾•🍃•✾••┈┈•
سلامعلیکم
همین یک ساعت پیش در جوار مزار داداش محمدرضا بیاد شما عزیزان بودم 🌱
اما شرمنده نتونستم لایو بگیرم🙏😔
التماسدعا✋
#خادم