#طنز_جبهہ😃💛
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم بہ همرزم هامون خبر بدیم...
کہ تکفیریا نفهمن..!😱
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)
از فرمانده هاے تیپ فاطمیون
بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومہ من چقدر خوشبختم😳❤️
بدونید دهنم سرویس شده😐😂
💌| @shahid_dehghanamiri
😄 #طنـــز_جبهـــه
💠اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً
💟⇐استاد #سرکار گذاشتن بچهها بود.
روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با #دشمن روبهرو میشوید برای آنکه #کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟»
💟⇐آن برادر خیلی #جدی جواب داد: «البته بیشتر به #اخلاص برمیگردد والا خود #عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند.
💟⇐اولاً باید #وضو داشته باشی،
ثانیاً رو به #قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: «اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدَستَنا یا پایَنا و لا جای حسّاسَنا برحمتک یا ارحمالراحمین»
💟⇐طوری این کلمات را به #عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً #حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:« #اخوی غریب گیر آوردهای؟»
#لبخند_بزن_بسیجی
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#طنز_جبهه
تازه اومده بود جبهه،یه رزمنده پیدا کرده بود ازش پرسید؛وقتی توتیرس دشمن قرارمیگیرید،برای اینکه کشته نشید چی میگید؟🤔
رزمنده که فهمیده بود تازه وارده،گفت:اولا باید وضو بگیری.
بعد روبه قبله بگی:الهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا ویاپاینا ولاجای حساسنا برحمتک یاارحم اراحمین.
اول بادقت گوش دادبعد که به عربیش دقت کرد گفت:اخوی غریب گیر آوردی؟؟😂
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#طنز_جبهه
برخلاف همه اشخاصی که به موقع نماز و دعا میگن؛((التماس دعا))،📿
اگه میگفتی ؛التماس دعا،جواب میشنیدی: ((محتاجیم به دعا))
به بعضی ازبچه های حاظر جواب می گفتی جواب های جالبی میدادند.
یک بار به یکی گفتم ؛((ماراهم دعابفرما))
فورا گفت : 😅شرمنده سرم شلوغه ولی باشه سعی خودمو میکنم اگه رسیدم رو چشام....
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#طنز_جبهه
جشن پتو😅
قرار گداشته بودیم هرشب یکی از بچههای چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم
یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟
واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچهها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل.
اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمیشد کرد. گفت: حاج آقا بچهها یه سوال دارن.
گفت: بفرمایید و ....(حاج آقا حسابی کتک خورده)😂
یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چادر رد میشدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی گرفتن برام....😂
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#طنز_جبهه
برخلاف همه اشخاصی که به موقع نماز و دعا میگن؛((التماس دعا))،📿
اگه میگفتی ؛التماس دعا،جواب میشنیدی: ((محتاجیم به دعا))
به بعضی ازبچه های حاظر جواب می گفتی جواب های جالبی میدادند.
یک بار به یکی گفتم ؛((ماراهم دعابفرما))
فورا گفت : 😅شرمنده سرم شلوغه ولی باشه سعی خودمو میکنم اگه رسیدم رو چشام....
💚✍| @shahid_dehghanamiri
🍃💟 #طنز_جبهه
سه تا اصطلاح بود که توے #جبهه ها استفاده میشد👇🏻
۱) چهره #ترکش پسند
(صورت نورانی)
۲) موقعیت #ننه
(سنگر تدارکات که مثل خانه پدری به آدم می رسند)😐😂
۳) رسد آدمی به جایی که بجز #خدا نبیند.
(در حال رد شدن از میان همسنگران ، که دست و پای آنان را لگد می کند.)😆✌️🏻
#چهرتونترڪشپسند
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#طنز_جبهه
#اشتهای_عینکی🤓
بعضی از بچهها خیلی بیمیل غذا🍛 میخوردند🧐
كسی كه آنها را نمیشناخت فكر میكرد بیمار هستند،
به قول معروف، خوردن را زیاد جدی نمیگرفتند
و هر وقت كسی ازآنها میپرسید:«چرادرست غذا نمیخوری؟
میگفت : برادر اشتهام عینكی شده
یعنی چیزی نمانده تا كور شود.😎😛😄
@shahid_dehghanamiri
🌿🍄🏹
#طنز_جبهه😅
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ،
داد میزد : آهــــای ...😃
سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسڪ ، ڪلاه ، ڪمربند ، جانماز ، سایه بون ، ڪفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...
هــــمـــه رو بردن !!!😂😄🙈
شادی روحشون ڪه دار و ندارشون همون یڪ چفیه بود صلوات 😞🥀😍
#بنت_الحیدر
@shahid_dehghanamiri
نــمــاز جــمــاعــت 🤪
در منطقه المهدی در همان روزهای اول
جنگ پنج جوان به گروه ما ملحق شدند.
آنها از یک روستا با هم به جبهه آماده
بودند چند روزی گذشت . دیدم اینها
اهل نماز نیستند !😕
تا اینکه یک روز با آنها صحبت کردم
بندگان خدا آدم های خیلی ساده ای
بودند...🙃
آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند
فقط به خاطر علاقه به امام (ره) آماده
بودند جبهه...☺️
از طرفی خودشان هم دوست داشتند
که نماز را یاد بگیرند💚
من هم بعد از یاد دادن وضو ، یڪی از
بچه ها را صدا زدم و گفتم : این آقا پیش
نماز شما،هر کاری کرد شما هم انجام بدید.
من هم کنار شما می ایستم و بلند بلند
ذکر های نماز را تکرار می کنم 🗣 تا یاد
بگیرید.
ابراهیم به اینجا که رسید 👀 دیگر
نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد
چند دقیقه بعد ادامه داد
در رکعت اول وسط خواندن حمد
امام جماعت شروع کرد سرش را
خاراندن ، یکدفعه دیدم آن پنج نفر
شروع کردند به خاراندن سر!!🤦♂
خیلی خنده ام گرفته بود اما خودم را
کنترل می کردم😇
اما در سجده وقتی امام جماعت بلند
شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و
افتاد🙄
پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش
را بردارد یکدفعه دیدم همه آنها به سمت
چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند😧
اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم
و زدم زیر خنده🤣
#طنز_جبهه
#لبخند_های_خاڪی
@shahid_dehghanamiri
··|🗣😂|··
#طنز_جبهه 😁
اسیرشدهبودیم
قرار شد بچهها براخانوادههاشوننامه بنویسن
بین اسرا چندتابیسواد وکمسوادهم بودند کهنمیتونستن نامهبنویسن
اونروزا چند تا کتاببرامونآوردهبودن ڪه
نهج البلاغههم لابهلاشونبود📚|
.
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
مننمیتونمنامهبنویسم🙁
از نهج البلاغهیکی از نامه هایکوتاه امیرالمومنین﴿؏﴾رو نوشتمرویاینکاغذ
میخوامبفرستمشبرا بابام☺️
.
نامهرو گرفتم وخوندم
از خنده روده بُر شدم😂
بندهخدا
نامهیامیرالمومنین﴿؏﴾به معاویهرو برداشتهوبرایباباشنوشتهبود😂
#بنت_الحیدر
@shahid_dehghanamiri
ی رزمنده ای میگفت ی رفیق خعلی مومن داشتیم نصف شبا تو قبر نماز شب میخوند
اومدیم اذیتش کنیم رفتیم پشت خاکریز قابلمه جلوی دهنمون گرفتم .. گفتم اقرا؛؛
این رزمنده بیچاره ب خودش میلرزید فکر میکرد جبرئیل براش نازل شده😂😂
دوباره گفتم (اقرا), این تو قنوت مثل بید میلرزید .. با ترس گفت: چی بخونم ..
همونجور ک جلو خندمونو داشتیم میگرفتیم
گفتم: بابا کرم😂😂😂😂
میگ افتاد دنبالمون .. این بدو .. اون بدو😂😂
#طنز_جبهه
@shahid_dehghanamiri