eitaa logo
جوانی فراتر از زمان
352 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
208 ویدیو
2 فایل
بسمه تعالی این صفحه با هدف معرفی شخصیت شهید دکتر عبدالحمید دیالمه و زیر نظر مستقیم خانواده ایشان نگاشته می شود. ✅ سایت: ehya-e-saghalain.ir ✅ ارتباط با : @heydari69
مشاهده در ایتا
دانلود
جوانی فراتر از زمان
فقدان استاد باور نمی كردم و نمی خواستم باور كنم . تازه او را يافته بودم و برای تمام سؤالها و ندانسته هاب خود مأوايی . نمی دانم چگونه احساسی بود كه فكر می كردم او می تواند به جای همه برای من باشد . زمانی كه خبر را شنيدم گفتم شايعه است . نذر كردم . نمی دانم چرا از خدا خواستم همه را از من بگيرد ولی اين خبر دروغ باشد . ولی حالا می دانم چرا اين را از خدا خواستم . چرا كه من بدون همه باز هم می توانستم زندگی كنم ولی مسلمانی كه تا آن روز نمی دانست كيست و دينش چيست ؟ چه می خواهد و چه می گويد ؟ چه می طلبد و چرا زندگی می كند ؟ حال كسی را يافته بود كه قطره قطره او را از دريای دينش سيراب می كرد و قدم به قدم او را به صراط مستقيم خدايش نزديک می كرد ، ناگهان او را رها كرده و او هنوز تشنه است و نادان . بی پناه است و حيران. پس حق دارد كه همه چيزش را بدهد و دوباره دستگيری پيدا كند . تا آن روزها نمی دانستم سوختن و اشک ريختن چه معنايی دارد . هميشه يا از درد گريه كرده بودم يا ....... . تنها خاطرات آن روزها اشک بود و اشک. دلم می خواست فرياد بزنم و از خدا بپرسم چرا حالا ؟ ناله های آن روزها را هرگز فراموش نمی كنم . گاهی پيش خود فكر می كردم كه ديگران در مورد ما چه فكر می كنند ؟ چرا پدر و مادرم چيزی به من نمی گويند ؟ چرا اعتراضی نمی كنند ؟ چرا با من هم دردی می كنند ؟ آنها كه او را نمی شناختند . گويا آنها هم می فهميدند كه اين اشكها از سر بدبختی از دست دادن كيست. من دست غيبی خدا را كه برای هدايتم فرستاده بود از دست داده بودم و شايد تنها كسی كه می توانست تسكينی برای ما باشد مادر شهيد بود. وقتی مادر او را می ديدم و خود را جای خواهران او می گذاشتم می فهميدم كه هنوز زود است تا بفهمم سوختن يعنی چه ؟ به خصوص وقتی او را از زبان آنها تازه می شناختيم..... 🆔 @shahid_diyalame
نمايشگاه زن برگزاری نمايشگاه روز زن در سالن شهرداری مشهد توسط خانم های مجمع خاطره پرشكوهی بود كه از ياد نمی برم ، بنا به رهنمود شهيد اتاق حضرت زهرا(ع) براي اولين بار برای نسل جوان به نمايش گذاشته شده بود ، ايشان به همه دانشجويان خانم مجمع فرموده بود كه كتابی در مورد حضرت زهرا (ع) مطالعه كنند و خلاصه آن را در نمايشگاه در معرض ديد ديگران قرار دهند . كتاب های مختلف را از كتابخانه آستان قدس رضوی به امانت گرفتيم و در نمايشگاه گذاشته بوديم ، ايشان تا نيمه های شب به معرفی كتابهايی كه در زمينه زن و زندگی حضرت زهرا(ع) و مسائل تربيتی بود و توضيح برای ما پرداختند به ما ياد دادند كه چگونه مي توانيم با تحليل زندگی ايشان نكات تربيتی را استخراج كنيم . برايم عجيب بود كه ايشان به تمامی كتابها احاطه كامل داشتند. 🆔 @shahid_diyalame
نمره های كلاسی 🔹معمولاً در كلاس ها كسانی شركت می كردند كه بعد از سخنرانی های متوالی ايشان راه خود را انتخاب كرده و با علاقه و هدف در كلاس شركت می كردند ، هر جلسه بايد امتحان مختصری می داديم كه استاد ورقه ها را برای جلسه بعد با دقت تصحيح می كرد و تحويلمان می داد. 🔹اولين ورقه امتحانی و نحوه نمره گذاری شهيد برايم خيلی جالب بود ، اگر به تمام سئوالات پاسخ صحيح می داديم نمره صفر مي گرفتيم ! و اگر يك غلط داشتيم (1-) و اگر 2 غلط (2-) و سه تا (3-) به همين ترتيب از آنجايی كه چنين نمره دادنی مرسوم نبود علت را از شهيد جويا شديم . 🔹فرمودند : اگر شما بتوانيد به تمام سئوالات پاسخ دهيد تازه درحد صفر هستيد اگر من نمره 20 بدهم مغرور می شويد و احساس می كنيد كه خيلی در مسائل اسلامی با سواد هستيد! 🆔 @shahid_diyalame
وقتی تمام نشدنی نحوه‌ شروع و خاتمه كلاس‌ها با همه جلسات فرق د‌اشت. نه مثل سخنران‌های د‌يگر وقتش تمام می شد، نه محل د‌يگری براي سخنراني قول د‌اد‌ه بود و نه معلّمی بود كه ساعت تد‌ريسش به پايان رسيد‌ه باشد. شروع هر كلاس هميشه با وقت‌شناسی و نظم قابل توجّه او رأس ساعت موعود بود. و پايان آن پايان همه سؤالات.... 🆔 @shahid_diyalame
هنوز از او می پرسم ! به جرأت می توانم بگويم كه در كلاسها و جلسات شهيد ديالمه هيچ سؤالی بدون پاسخ نمی ماند. او برای هر سؤال ، مسأله و شبهه ای پاسخی در خور و قانع كننده ارائه می داد چنانكه در مدت كوتاه حضور در كنار ايشان همه ما به طور مشهودی احساس امنيت و آرامش می كرديم زيرا معلم خود را يک پناهگاه قوی و مرجع قابل اعتماد برای حل مسائل و مشكلات فكری می دانستيم. احساسی كه فقدان او ، هر چه بيشتر آن را برايمان ملموس نمود و هرگز در طول اين سالها در هيچ كلاس و جلسه ديگری تكرار نشد. شايد عجيب به نظر آيد ولی من هنوز سؤالاتم را از او می پرسم! و در جايگاه های تصميم گيری و موارد ابهام و موضوعات فكری سعی می كنم مستند به موضع گيری ها و عملكرد و براساس شاه كليدهایی كه در مباحث ارائه كرده است پاسخ خود را پيدا كنم. 🆔 @shahid_diyalame
ياد جنگ احد برای هميشه در سفر اخير كه به مكه معظمه مشرف شده بودم در كنار كوه احد وقتی روحانی كاروان از اين حادثه بدون هيچ تحليلی و خيلی سطحی گذشت، خاطره پر احساس و بيان پر شور شهيد در كلاس كه جنگ احد را صحنه ی امتحان بزرگ اصحاب در آن روز و بشريت در هر برهه ای از زمان معرفی می كرد در ذهنم مرور می شد صدای پرجاذبه و تأثيرگذار او در روح و جانمان كه از يكی از ياران پيامبر (ص) نقل می كرد در درونم طنين انداز بود كه در پاسخ پيامبر كه او را به بازگشت و دورشدن از صحنه می خواند جواب داد : به كجا روم؟ به سوی خانه ام كه ويران خواهد شد ؟ به سوی همسرم كه از دنيا خواهد رفت؟ به سوی .... چنانكه گويی استاد شهيد خود در مقام ياوری رسول الله بود و اين جملات را بر زبان می آورد. 🆔 @shahid_diyalame
انتخابات 30 هزار تومانی برای تبليغات كاغذهای كوچكی كه دست خط و امضای علما را داشت چاپ كرديم. اما بچه ها برای شهيد ديالمه از جان گذشتگی می كردند. جرثقيل خيلی بلندی توی خيابان تهران (امام رضا) بود. شايد پنجاه متر، شهيد جواد دور انديش بسيار آدم متهور و بی باكی بود ، رفت بالا و يک پرده آن بالا نصب كرد. مسؤول مالی تبليغات هم من بودم، فيش های 15 تومانی و 20 تومانی و ... چاپ كرده بوديم و كمک های مردمی را جمع می كرديم و همه مخارج مان تا آخر فكر نمي كنم به سی هزار تومان رسيده باشد كه در مقايسه با ديگر گروه ها و افراد هيچ بود. اما چون بچه ها عاشقانه كار می كردند، نمودش از همه زيادتر بود. بچه ها شايد تا 48 ساعت نمی خوابيدند و چيزی هم نمی گرفتند. 🆔 @shahid_diyalame
صف غذا وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود ۱:۴۵ بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود. دنبال آشنایی می‌گشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم. شخصی را دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر. چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد. بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. 🆔 @shahid_diyalame
🔺🔺روایت یاران🔺🔺 ياد جنگ احد برای هميشه در سفر اخير كه به مكه معظمه مشرف شده بودم در كنار كوه احد وقتی روحانی كاروان از اين حادثه بدون هيچ تحليلی و خيلی سطحی گذشت، خاطره پر احساس و بيان پر شور شهيد در كلاس كه جنگ احد را صحنه ی امتحان بزرگ اصحاب در آن روز و بشريت در هر برهه ای از زمان معرفی می كرد در ذهنم مرور می شد صدای پرجاذبه و تأثيرگذار او در روح و جانمان كه از يكی از ياران پيامبر (ص) نقل می كرد در درونم طنين انداز بود كه در پاسخ پيامبر كه او را به بازگشت و دورشدن از صحنه می خواند جواب داد : به كجا روم؟ به سوی خانه ام كه ويران خواهد شد ؟ به سوی همسرم كه از دنيا خواهد رفت؟ به سوی .... چنانكه گويی استاد شهيد خود در مقام ياوری رسول الله بود و اين جملات را بر زبان می آورد. 🆔 @shahid_diyalame
هنوز از او می پرسم ! به جرأت می توانم بگويم كه در كلاسها و جلسات شهيد ديالمه هيچ سؤالی بدون پاسخ نمی ماند. او برای هر سؤال ، مسأله و شبهه ای پاسخی در خور و قانع كننده ارائه می داد چنانكه در مدت كوتاه حضور در كنار ايشان همه ما به طور مشهودی احساس امنيت و آرامش می كرديم زيرا معلم خود را يک پناهگاه قوی و مرجع قابل اعتماد برای حل مسائل و مشكلات فكری می دانستيم. احساسی كه فقدان او ، هر چه بيشتر آن را برايمان ملموس نمود و هرگز در طول اين سالها در هيچ كلاس و جلسه ديگری تكرار نشد. شايد عجيب به نظر آيد ولی من هنوز سؤالاتم را از او می پرسم! و در جايگاه های تصميم گيری و موارد ابهام و موضوعات فكری سعی می كنم مستند به موضع گيری ها و عملكرد و براساس شاه كليدهایی كه در مباحث ارائه كرده است پاسخ خود را پيدا كنم. 🆔 @shahid_diyalame
شهادت چمران چهره درهم و بغض در گلوی او در جلسه بعد از شهادت چمران را فراموش نمی كنم. با صورتی برافروخته و بسيار غمگين از چمران و خصوصياتش ياد كرد وگفت : متأسفانه هميشه بعد از مرگ افراد است كه از آنها تجليل می كنيم و بعضی نيز در تجليل از چنين افرادی سعی در مطرح كردن خود دارند !! در همين جلسه بود كه گفت :احساس می كنم ظرفی برای بيان آنچه در دل دارم پيدا نمی كنم. 🆔 @shahid_diyalame
*هنوز از او می پرسم !* به جرأت می توانم بگويم كه در كلاسها و جلسات شهيد ديالمه هيچ سؤالی بدون پاسخ نمی ماند. او برای هر سؤال ، مسأله و شبهه ای پاسخی در خور و قانع كننده ارائه می داد چنانكه در مدت كوتاه حضور در كنار ايشان همه ما به طور مشهودی احساس امنيت و آرامش می كرديم زيرا معلم خود را يک پناهگاه قوی و مرجع قابل اعتماد برای حل مسائل و مشكلات فكری می دانستيم. احساسی كه فقدان او ، هر چه بيشتر آن را برايمان ملموس نمود و هرگز در طول اين سالها در هيچ كلاس و جلسه ديگری تكرار نشد. شايد عجيب به نظر آيد ولی من هنوز سؤالاتم را از او می پرسم! و در جايگاه های تصميم گيری و موارد ابهام و موضوعات فكری سعی می كنم مستند به موضع گيری ها و عملكرد و براساس شاه كليدهایی كه در مباحث ارائه كرده است پاسخ خود را پيدا كنم. 🆔 @shahid_diyalame