🍃امام مهربان
هر بار برایم فرصتی فراهم کردی تا عالمم را عوض کنم، پشت پا زدم به لطف او و دو دستی به عالم خودم چسبیدم. من ناشکرم، ناشکر فرصتهای از دست رفته و میترسم به خاطر این همه ناسپاسی، دیگر فرصتی برای عوض کردن عالمم برایم فراهم نکنی. آمدهام به توبه، توبه از همۀ ناشکریها، قول میدهم قدر فرصتهایی را که بیمنت به من هدیه میکنی بدانم. توبهام را قبول میکنی آقا!؟
شبت بخیر امام مهربان!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
waqe_346196.mp3
29.55M
🌱#قرار_شبانه
سوره واقعه
با صدایِ دلنشین و گرمِ
امیرحسین ساجدی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
اعماڵ قبل خواب یادت نࢪه 🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سلام آقاجانم...
صدا ڪردنت سخت نیست من سختش ڪردہ ام
اَدْعوُكَ یاسَيدي بِلِسان قَدْاَخْرَسَه ذَنْبُه
ميخوانمت ای آقای من
بہ زبانی كہ گناہ لالش كردہ…
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊مدافع حرم حضرت زینب(س)شهید موسی جمشیدیان
🌹شهادت در حال قرائت قرآن
دوستان آقا موسی درباره نحوه شهادت ایشان گفتند؛ در روز شهادت آقا موسی طبق معمول وضو میگیرد و میرود کنار یک تانک مینشیند و مشغول تلاوت قرآن میشود، تا اینکه موشک اسرائیلی به تانک اصابت میکند وترکشهای زیادی به بدن آقا موسی میخورد و او با همان قرآنی که در دست داشته به حالت سجده به زمین میافتد و شهید میشود. جالب است آیه قرآنی که آقا موسی لحظاتی قبل از شهادت تلاوت میکردند آیه «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» بوده و صفحات قرآن هم خونآلود میشود.
۱۴ آبان سالروز شهادت❣
شهید#موسی_جمشیدیان🕊🌹
شادی روحشون صلوات
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #پامنبری | رحمت
رحمــت خـــدا
هـرگز قطـع نمیشود؛
🎙 حجت الاسلامانصاریان
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
تشرف علامه حلی.mp3
3.94M
🔷 داستان تشرف
🔴 تشرف علامه حلی (ره) و عنایت حضرت در تالیف کتاب الفین توسط علامه در جهت اثبات حقانیت تشیع
🎙 #ابراهیم_افشاری
#امام_زمان
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸زهدنمایی نکنید؛ تفریح بروید!🔸
کارهایی هست که خدا حلال کرده؛ اما ما برای اینکه دیگران بگویند ما زاهدیم و از دنیا گذر کردهایم و آدم پاک و وارستهای هستیم، این حلالها را بر خودمان حرام میکنیم.
👌من توصیه میکنم به عزیزان که تفریحتان را جدی بگیرید، تفریح با خانوادهتان را جدی نگه بدارید، مراکز تفریحیتان را خیلی جدی نگه بدارید. اگر تفریحتان را تعطیل کنید، دنیا و آخرتتان خراب میشود.
#خانواده_دینی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#سبک_زندگی_شهدا
🔸 دنبال فرغون بود! گفتم: علی جان فرغون رو برای چی میخوای؟! نکنه زدی تو کار ساخت و ساز. _نه بابا ... لازمش دارم ... ساعتی بعد علی آقا را دیدم که یک پیرزن فرتوتی را توی فرغون نشانده و نفسزنان دارد میرود! گفتم: کجا؟! گفت: حمام، مادربزرگمه، چند ساله که زمینگیر شده نمیتونه خودش بره حمام. من تا در حمام میبرمش تا مادرم بیاد اونجا شستوشوش بده. چشمهایم از تعجب گرد شد!! یک جوان رعنا چقدر راحت غرورش را میشکند و این کار بزرگ را انجام میدهد.
🔸 بعدها از مادرش شنیدم که حتی برای دستشویی رفتن مادربزرگش کمک میکرد، ناخنهایش را میگرفت، پسته و بادام میخرید و میکوبید میداد میخورد.
#شهید_علی_محمد_صباغ_زاده
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فصل دوم : آن دو چشم آبی!
قسمت چهارم
برادرم محمدحسین مخالف ازدواج من بود. از همان روز بلهبرون که رجب را دید، از او خوشش نیامد. مدام تهدید میکرد: «مگر اینکه از روی جنازه من رد بشید بخواید زهرا رو شوهر بدید به این چشم آبی!» اما زور دایی بیشتر بود. کمی داد و فریاد کافی بود که محمدحسین سر جایش بنشیند و تسلیم دایی شود. دایی محمد شرط کرده بود زهرا باید در خانهی من زندگیاش را شروع کند. به رجب گفت: «اجازه نمیدم جای دیگه خونه اجاره کنی. چه معنی داره عروس جوون آوارهی خونهی مردم بشه!» جهیزیهای را که با کمک دایی خریده بودیم داخل یکی از اتاقهای خانه چیدند. هفته بعد، عقد و عروسی را یکی کردند و مراسم در خانهی دایی برگزار شد. زن آرایشگر نگاهی به صورتم انداخت و گفت: «حیف این صورت نیست که سرخاب سفیدآب بمالم؟! ماشاءالله مثل یه تیکه ماه میمونه عروس خانوم!» لباس عروس اجارهای را پوشیدم و بدون آرایش نشستم سر سفره عقد. دومین روز از شهریور سال 1342 بعد از یک سکوت طولانی، بهاجبار در جواب عاقد بلهی تلخی گفتم و رخت عزا به تن دلم پوشاندم!
آرزوی هر دختری پوشیدن لباس عروس است؛ اما آنقدر ساعتهای دردناکی را پشت سر میگذاشتم که هیچ لذتی از عروسی نبردم. بهجای صدای ساز و شادی میهمانها، گوشم سوت میکشید. کامم تلخ بود و لب به شیرینی عروسی خودم نزدم. دلم میخواست صبح از خواب بیدار شوم و ببینم همهی اینها فقط یک خواب ترسناک بوده و واقعیت نداشته است. بعد از شام، میهمانها یکییکی رفتند. آخرین نفری که از او خداحافظی کردم مادرم بود. رفتم در آغوشش، هر دو گریه کردیم. خواهرانم دور ما حلقه زدند و همه اشک شوق میریختند! مادرم بهسختی مرا از خودش جدا کرد. دستی روی سرم کشید و گفت: «الهی که خوشبخت بشی مادر!» بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند، رفت. میخواستم صدایش بزنم و بگویم: «مامان! نرو، من بیتو...» اما بغض اجازه نداد. مادرم در میان اشک چشمانم ناپدید شد و من ماندم با شوهری که یازده سال از من بزرگتر بود.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید | روایت شنیدنی
ازشهیدعزیزسرداردلها
شهید حاج قاسم سلیمانی از رزمندهای که به شکل عجیبی به آرزوی خودش رسید
🔸رزمنده ایرانی که با لباس و پلاک عراقی در کربلا دفن شد!
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
خانواده آسمانی 05.mp3
11.99M
#خانواده_آسمانی ۵
#استاد_شجاعی 🎤
#شهید_مطهری
🚫 تمام افسردگیها، اضطرابها، تنشها، غصهها و... همهی اسپندِ رویِ آتش شدنها ؛
نتیجهی زندانی کردنِ روح در یک قالب محدود است!
☜ تعریفِ ما از ریشهی خودمان، اگر به همین تَن و پدر و مادری که آنرا به دنیا آوردند؛ منحصر شود؛
تمام روابطمان در همین چهارچوب زندانی میشوند !
♨️ روح نامحدود، ارتباط محدود، ارضائش نمیکند!
※ پس چکار باید کرد؟
#من_و_خانواده_آسمانی
#خودشناسی