💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟢شهید مدافعحرم رضا کارگر برزی
📀راوے: همسر شهید
💚اولین دیدار ما در کتابخانهی دانشکدهی روانشناسی بود. رضا آمده بود کتابی را به امانت بگیرد و مرا میبیند. من دانشجوی روانشناسی و رضا دانشجوی سال دوم رشته الکترونیک بود. مدتی بعد، وی خانوادهی خود را به دانشگاه آورد و پس از گفتوگویی کوتاه با خواهر شهید در دانشگاه، برای خواستگاری به منزلمان آمدند و سرانجام زندگی ما با یک ازدواج دانشجویی ساده آغاز شد.
💙زمانیکه ما ازدواج کردیم، رضا تا مدتها دانشجو بود. اعتقادات همسرم و به خصوص پایبندی وی برای خواندن نماز اول وقت، مهمترین معیار من برای ازدواج بود. ایمان رضا باعث شد با اطمینان وی را انتخاب کنم. سال۱۳۸۰ بود که ازدواج کردیم. رضا تا اسفند سال۱۳۸۲ که پاسدار شود، بیکار بود.
💚آقا رضا بسیار راستگو و درستکار بود. به نحویکه طی ۱۲سال زندگی مشترک هیچگاه از وی دروغ نشنیدم. احترام ویژهای برای پدر و مادر قائل بود و همیشه به من و بچهها احترام به والدین را تاکید میکرد.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم ابوالفضل سرلک
🎙راوے: همسر شهید
⛱در سال۱۳۸۳ با ابوالفضل ازدواج ڪردم و دو فرزند داریم ڪه اسمشون زهرا و امیرعلی است. وقتی که آقا ابوالفضل به خواستگاری من آمد، من ۱۸ساله بودم و او ۱۹ساله. پدرم گفت «من ابوالفضل را فقط در مسجد دیدهام؛ در ڪوچه، خیابان و هیچ جاے دیگرے ندیدمش و چون پیامبرﷺ گفته به ڪسے ڪه اهل مسجد است، دختر بدهید، نمیتوانم به این جوان نَه بگویم.» منم به حرف پدرم ایمان داشتم و قبول ڪردم.
⛱وقتے با هم صحبت ڪردیم، بهش گفتم «من در زندگے فقط صداقت میخواهم». ابوالفضل گفت «فقط همین؟» گفتم «بله! فقط صداقت براے من مهم است» و انصافاً در ۱۶سال زندگے مشترڪمان، یک ڪلمه غیر از صداقت نشنیدم؛ هم در حرف و گفتار صداقت داشت و هم در ڪار؛ چرا ڪه همڪارانش میگفتند «آقاابوالفضل همیشه ڪارش را ڪامل و صحیح انجام میداده است.»
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺
🌸
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم عبدالرضا مجیری
📀راوے: همسر شهید
🦋تا روز خواستگاری، عبدالرضا را ندیده بودم. به واسطه خواهرشان با هم آشنا شدیم. قبل از خواستگاری حسابی به خواهرش سفارش کرده بود که در مورد روحیه شهادتطلبانهاش با من صحبت کند.
💜من هم خیلی دوست داشتم همسرم مذهبی باشد و از لحاظ اعتقادی به هم نزدیک باشیم. وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم، پرسیدم «چقدر اهل انجام مستحبّات هستید؟» گفت «مستحبّات را باید آنقدر به جا بیاوریم که به واجبات لطمه نزند.»
🦋حین صحبتکردن سرش پایین بود و هر از گاهی سرش را بالا میآورد. همینطور که حرف میزد، احساس کردم چقدر چهرهاش شبیه رزمندههاست و حرفهایش شبیه شهدا. یکبار صحبتهایمان کمی طولانی شد و همین که صدای اذان را شنید، حرفش را تمام کرد تا به نماز جماعت برسد. این مُقیّدبودنِ عبدالرضا خیلی به دلم نشست.
💜فروردین سال۱۳۷۸، همزمان با عید غدیر به عقد هم درآمدیم و با توجه به اینکه من دانشجو بودم و مشغول به تحصیل، حدود دوسال عقد ماندیم و اواخر سال۱۳۷۹ ازدواج کردیم. عبدالرضا سادهبودن را خیلی دوست داشت.
🦋در عین حال، انجام کارهای فرهنگی هم برایش خیلی مهم بود؛ تا جایی که کارت عروسی ما به پیشنهاد عبدالرضا خیلی متفاوت طراحی شد؛ به این صورت که حدیثی از پیامبرﷺ و سخنی از مقام معظم رهبری در مورد ازدواج را روی کارت چاپ کردیم. خلاصه اینکه تمام تلاشش بر این بود که مراسمی ساده و به دور از گناه داشته باشیم.
💜سادهزیستی عبدالرضا برای من خیلی جالب بود؛ چون فکر همهجا را میکرد. قبل از عروسی به من گفت «برای جهیزیه فقط وسایلی را که خیلی نیاز داریم، تهیه کنید.» مخالف وسایل تزئینی و نمایشی بود.
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم ابوذر امجدیان
🎙راوے: همسر شهید
💙من و همسرم هردو اهل روستای سهنله از توابع شهرستان سنقر استان کرمانشاه هستیم. خانهی ما و خانهی پدری همسرم چند کوچه با هم فاصله داشت. ابوذر برحسب اتفاق یکبار مرا دیده بود و با خانوادهاش مسئله را در میان گذاشته بود.
💜پس از طرح موضوع با خانواده به خواستگاریام آمدند که بنده نیز چون شناخت کافی از ایشان داشتم، در زمان خواستگاری خیلی سریع جواب مثبت به او دادم. اخلاق بسیار خوب، تواضع، مهربانی و شوخطبعی او مرا شیفته خود کرده بود. ابوذر پاسدار بود و منم همیشه آرزو داشتم که با یک پاسدار ازدواج کنم.
💙همان روز از سختیهای زندگی با یک نظامی برایم گفت و اینکه احتمالاً پیش بیاید که چندماهی در مأموریت باشد و منم پذیرفتم اما هرگز فکر نمیکردم که ابوذرم به شهادت برسد و همسر شهید شوم. در نهایت من و ابوذر با مهریه ۷۲سکه، در اول آبان سال۱۳۸۹ ازدواج کردیم. من توفیق داشتم ششسال در کنار بهترین همراه و همسنگرم باشم.
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم مصطفی زال نژاد
📀راوے: همسر شهید
💜زمینهی آشنایی و ازدواج ما در هیئت محبّین آلطه صورت گرفت. من از سال۱۳۷۷ در انجمن اسلامی بسیج دانشآموزی و مهدیه آمل فعالیت میکردم و با هیئت محبّین آلطه هم همکاری داشتم. آنجا با خواهر آقا مصطفی دوست بودم.
🌟با اینکه خواستگاران زیادی از طیفهای مختلف داشتم، چون آدم کمالگرایی بودم، دوست داشتم کسی همسرم شود که مرا به کمال برساند. برای داشتن چنین همسری هم خیلی دعا میکردم.
💜یکبار در ایام فاطمیّه حال بدی داشتم. چله گرفته بودم تا خدا ازدواج خوبی برایم رقم بزند. همان روزها منزل هیئت داشتیم. آقا مصطفی را دیدم و ایشان هم مرا دیده بود. آن زمان آقا مصطفی هنوز۲۳ سالش نشده بود؛ من هم ۲۱سال داشتم.
🌟وقتی قضیهی خواستگاری پیش آمد، آقا مصطفی گفته بود که من پساندازی ندارم، اما ملاک من و خانوادهام این چیزها نبود. خلاصه استخاره کردم و خوب آمد و وصلتمان جور شد.
💜در سال۱۳۸۴ به نام سال پیامبر اعظمﷺ عقد کردیم؛ درحالیکه نام من، «خدیجه» و نام ایشان، «مصطفی» بود و در روز مبعث پیامبر اعظمﷺ نیز مراسم عقد و ازدواجمان بود و فرزند اولمان را هم به نامِ زهرا علیهاالسلام دختر پیامبر، «فاطمهزهرا» گذاشتیم.
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b