eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
33 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃 🥀شهید_مدافع_حرم 🏴شرمنده ام که از غم زینب سلام الله علیها نمرده ام! 💐تمام قد رو به رویم ایستاده بود نزدیک رفتم و سلام کردم ... جواب سلامم را داد .... پرسیدم ‌: سیدجان!به آنچه خواستی رسیدی؟ آن نتیجه ای را که دنبالش بودی گرفتی؟! 💠نگاهی به من انداخت و گفت : 🥀((آره ! اما شرمنده ام که خیلی دیر از غم زینب (س) مُردم، کاش دست خودم بود و خیلی زودتر از اینها از غم زینب(س) میمردم...))🕊 ازخواب بیدار شدم ، این جمله سید بدجور دلم را تکان داده بود .🖤 ✏️راوی:علی ساقی(همرزم شهید) 📚منبع:کتاب سید زنده است ❤️🌸 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
😓 کوله پشتی اش پر از گلوله آتیش🔥 گرفت نتونستند کوله رو ازش جدا کنند از بچه هاخواست به راه خودشون ادامه دهند و با دهان خودش رو بست تا عملیات لو نرود... تنها کف پوتینهاش که نسوز بود باقی ماند ...😭💔 ✍🏼پ.ن۱: استاد شهید مرتضی مطهری: چه معنی کنم را؟! اگر شور یک عارفِ عاشقِ پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید از آنها "منطق شهید" در می آید.... ✍🏼پ.ن۲:چطور می توان این فداکاری هارا ندید و... ۴۱ثارالله ۱ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
با قایق گشت می‌زدیم چند روزی بود عراقی‌ها راه به راه کمین می‌زدند بهمون. سر یک آبراه، قایق حسین پیچید رو به‌ رومون. ایستادیم و حال و احوال پرسید: چه خبر؟ گفتم: آره حسین آقا چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم، مراقب بچه‌ها باشیم. عصر که می‌شه، می‌پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می‌خوریم پرسید: پس کی نماز می خونی؟ گفتم: همون عصری گفت: بیخود! بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همون جا لب آب ایستادیم، نماز خوندیم. 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
شهید ادواردو آنیلی 🌱 در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم که چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم. ادواردو از ابتدای اسلام آوردن توسط والدینش تهدید شد که اگر می‌خواهد مسلمان بماند خبری از ارث نیست. تاریخ شهادت: ۷۹/۸/۲۴ 🥀 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب میثم 🌱 بریده ای از کتاب: حسن بهمنی رو به رفقایش کرد و گفت: «ان‌شاءالله تو این عملیات به اهداف تاکتیکی برسیم و چه بهتر که همه تو این عملیات شهید شویم.» من که منظورش را از جمله‌ی دوم نفهمیده بودم با همان صراحت لهجه‌ای که داشتم خندیدم وگفتم: «حسن جون، شهادت که آب هویج نیست که به همه بدن!» میثم در پاسخ گفت: «خدا را چه دیدی؟ شاید از این آب هویج به ما هم دادن!» بعد کمی مکث کرد و دوباره رو به من کرد و گفت: «شاید ما چهار نفر رفتنی شدیم و تو موندی، اون موقع باید بشینی و برای آیندگان خاطرات ما رو تعریف کنی! برای اونا بگو که ما برای انجام تکلیف به جبهه اومدیم.» دوباره ادامه داد: «از طرف ما بگو که خون ما رو برای اهداف دنیوی خود پل نکنن و از اون رد نشن!!» و من باز هم نفهمیدم که او چه می‌گوید! 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀💚رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): 💔✨همه چشم ها در قیامت گریانند، جز چشمی که بر مصیبت های حسین علیه السلام بگرید. 📚بخار الانوار ج۴۳،ص۲۹۳ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
˼یڪ‌نگاه‌حرام!˹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ گاهـۍیڪ‌نگاھ‌حرام‌شھـٰادت‌ را‌براۍڪسی‌ڪہ‌لیاقت‌شھـٰادت‌دارد، سالھاعقب‌می‌‌اندازد،چه‌برسد‌بہ‌ڪسۍ که‌هنوز‌لایق‌شھـٰادت‌بودن‌را‌نشان‌ندادھ..(:! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جواد حتی تو حرم حضرت رقیه (س) هم، از بچه‌های شهدای فاطمیون غافل نمی‌شد. با فاطمه بردشان یک گوشه‌ و باهاشون بازی کرد. فاطمه خوراکی‌ هاش رو آورد و با هم خوردند. آقا جواد برای فاطمه، خمیرِ بازی، خریده بود. آوردند و با بچه‌های فاطمیون، حلقه زدند دور همدیگر و نشستند به بازی. اونقدر بهشان محبت کرد و خندیدند که آخر سر، از سر و کله آقا جواد بالا می‌رفتند و صدای عمو عمویشان قطع نمی‌شد. راوی: همسر شهید 💚 این کلیپ، تصاویر همین خاطره است... 🥀 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
لیاقت شهــ🌷ـادت یکی از دوستان مسجدی اش توسط منافقین شهید شده بود. محسن مثل شمع می سوخت و گـــریه می کرد. دست گذاشتم روی شانه هایش و خواستم کمی دلداری اش بدهم که گفت: ما هر شب با هم می رفتیم گشت شبانه. فقط یک دیشبی همراهش نبودم! مقداری با هم صحبت کردیم. بیشتر از این که از شهادت دوست اش افسوس بخورد برای خودش متاسف بود که چرا لیاقت شهادت نداشته... 🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b