🌸⇠نابینـایۍ ڪه با نام امام حسن (علیہالسلام) بینـا شد :)💚'!
میرزا محمد شفیع شیرازۍ متخلص بہ وصال شیرازۍ از بزرگان شعرا و ادبا و عرفاۍ عصر فتحعلۍ شاه قاجار بود👌🏻!
علاوه بر مراتب علمۍ، بہ تمام خطوط هفتگانہ مهارتۍ بہ سزا داشتہ و کتاب هاۍ فراوانۍ نیز با خطوط مختلف نگاشتہ است📔!
از جمله، اینڪہ 67 قرآن بہ خط زیبای خود
نوشتہ است✒️!
بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب مۍآورد و بہ
پزشڪ مراجعه مۍکند، دڪتر مۍگوید: من
چشمت را درمان مۍکنم، به شرطۍ کہ دیگر با او نخوانۍ و خط ننویسۍ❌!
پس از معالجہ و بهبودی چشم، دوباره شروع بہ خواندن و نوشتن مۍکند تا اینڪہ بہ کلۍ نابینا مۍشود🥀.
سرانجام با حالت اضطرار متوسل بہ حضرت محمد (ص) او مۍشود✋🏻💛!
شبۍ در عالـــم رویــا پیغمبر اڪرم (ص) را
در خواب مۍبیند، حضرت به او مۍفرماید:
چرا در مصائب حسین مرثیه نمۍگویۍ تا
خدای متعال چشمت را شفا دهد✨؟
در همان حال حضرت فاطمہزهرا (س) حاضر گردیده، مۍفرماید: وصال! اگر شعر مصیبت
گفتۍ، اول از حسنــم شروع ڪن!
زیرا او خیلۍ مظلوم است...💔!
صبح آن روز "وصال" شروع ڪرد دور خانہ
قدم زدن و دست بہ دیوار گرفتن و این شعر
را سرودن:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و نالہ کرد !
آن طشت را ز خون جگر باغ لالہ کرد💔!
نیمه دوم شعر را ڪه گفت، ناگهان چشمــانش روشن و بینا شد✨ آنگاه اضافہ ڪرد:
خونۍکہخورد،درهمہعمر، از گلو بریخت !
دل را تهۍ زخون دل چند سالہ ڪرد💔!
زینب ڪشید معجر و آه از جگر ڪشید
کلثوم زد بہ سینہ و از درد نالہ ڪرد💔!
#جانم_امام_حسن_علیہالسلام💚!
#یابنالزهرامددۍمولا✋🏻!
⇢ ‹قرارگاهرفاقت›
⇢ ‹💕🍃›
- تازھ از سفر رسیدھ بود، نشانی خانہای ڪه میخواست را همہ میدانستند و راهنماییاش میڪردند، آفتاب ڪه بہ مغرب رسید میخواست از اسب پیادھ شود و حاجتش را بگوید ...🌱
شنیدھ بود صاحب خانہ ڪریمترین است✨!
هنوز از اسب پیادھ نشدھ بود ڪه امام حسن(؏ـلیہالسـلام) یڪ ڪیسہ نقرھ بہ او داد و گفت حاجتت را نگفتہ میدانم'🌿
- حالا پیش خودم میگویم
حاجت من را هم ڪه نگفتہ میدانی
روایش ڪن ... ❤️(:
‹الھـم عجـل الولیڪ الفـرج🌷›
#جانم_امام_حسن_علیہالسلام💚!
#یابنالزهرامددۍمولا✋🏻!
⇢‹قرارگاهرفاقت›