eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
582 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
387 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
ورم پلڪ دو چشمان ترم درد گرفت !🥀 ــــــــــــــــــــ ـــــ دست ڪشيد رو صورتِ باباش ، خرابه تاريڪ بود درست صورت رو نمےديد ، همچين ڪه دست ڪشيد ؛ دستش خورد به لباۍ باباش . به دندوناۍ باباش .. ديد لبا پارھ پارھ است .. دندونا شڪسته و خورد شدھ است !😭💔
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
خم شدم بوسه زدم بر لب و دندانهایت💕! ــــــــــــــــــــ ـــــ لب ها رو گذاشت بر اون لب هاۍ ورم ڪردھ و چوب خوردھ .. دیدن دیگه صداش نمیاد .. گفتن عزیزمون خوابش بردھ .. بۍبۍ اومد بالاسرش یه مقدار تڪونش داد .. یا رقیهۜ جان💔(:
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
آمدم پا شوم اما ڪمرم درد گرفت !💔 ــــــــــــــــــــ ـــــ گفت: بابا💛! غصه‌ۍ من رو نخورۍ ...✨ مگه تو صورتم امشب به غیر از خندھ چۍ دیدۍ ڪه از وقتے پیشم هستے یه بار حتے نخندیدۍ؟💔 یکے دستش تو تاریکے به گونم خوردھ ، چیزۍ نیست ! یکے از من یه گوشوارھ امانت بردھ ، چیزی نیست ..🥀(: درشام ، شامِ هر شبِ ما تازیانه بود ؛ چیزی نیست ! عمه تمامِ خرجِ سفر را حساب ڪرد .😭💔
گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم😞 گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم؛ گره‌ی‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد💔 (آخہ ‌خودشم‌ بہ‌ سختـی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، گفت: تسبیح ‌داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها"... حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ی‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها...✨ ۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا‼️، توجہ‌ نڪردم‌ همینجور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد😭، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها"...
🌙📿 ـــــ ـ دیدھ‌بان‌ها چشم بیدار لشڪر بودند . چشم هایۍ ڪه روزها "گراۍ" دشمن را به خمپارھ ها مےدادند و شب "گراۍ" خود را به خدا !💛(: ❤️!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـــــ ـ خوشا به حالتان حاجے .. شفیع‌مان باش یاشھیــد العزیز !💚(: - 1:20 ✈️ -
به‌نام‌خدا،به‌نام‌حسین(؏)!.mp3
1.04M
ــــــــــ ــ به نام ِ خدا ، به نام ِ (؏) !❤️ چند روزی نوبت ِ ماست ؛ تا با هم کنیم !✨(:
• . دم ِ غروب ، ناگهان از هیئت بیرون دوید و گفت : همه چیز از روز ِ سوم شروع شد !✨ همه‌ی صداها میان ِ صدایش گم بود ؛ وقتے صدا مےزد : یارقیه ۜ !❤️((: ــــــــــ ــ 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا