قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
ورم پلڪ دو چشمان ترم درد گرفت !🥀
ــــــــــــــــــــ ـــــ
دست ڪشيد رو صورتِ باباش ، خرابه تاريڪ بود درست صورت رو نمےديد ، همچين ڪه دست ڪشيد ؛ دستش خورد به لباۍ باباش . به دندوناۍ باباش .. ديد لبا پارھ پارھ است .. دندونا شڪسته و خورد شدھ است !😭💔
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
خم شدم بوسه زدم بر لب و دندانهایت💕!
ــــــــــــــــــــ ـــــ
لب ها رو گذاشت بر اون لب هاۍ ورم ڪردھ و چوب خوردھ .. دیدن دیگه صداش نمیاد .. گفتن عزیزمون خوابش بردھ .. بۍبۍ اومد بالاسرش یه مقدار تڪونش داد .. یا رقیهۜ جان💔(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
آمدم پا شوم اما ڪمرم درد گرفت !💔
ــــــــــــــــــــ ـــــ
گفت: بابا💛!
غصهۍ من رو نخورۍ ...✨
مگه تو صورتم امشب به غیر از خندھ چۍ دیدۍ ڪه از وقتے پیشم هستے یه بار حتے نخندیدۍ؟💔
یکے دستش تو تاریکے به گونم خوردھ ، چیزۍ نیست ! یکے از من یه گوشوارھ امانت بردھ ، چیزی نیست ..🥀(:
درشام ، شامِ هر شبِ ما تازیانه بود ؛ چیزی نیست ! عمه تمامِ خرجِ سفر را حساب ڪرد .😭💔
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ـــــ ـ تو بگو یڪ سر سوزن رمق و تاب و توان دست من زیر قنوت سحرم درد گرفت'💔 • #چند_خط_روضه🥀
روضه تو شنیدھ ام ؛ زندھ ام هنوز !
این رسم ِ عاشقے نبود .. خاک بر سرم !💔
هدایت شده از ˼مُجـٰاهِدِ دَمِشـ♡ـق˹
گفتم: دارم از استرس میمیرم😞
گفت: یہ ذڪر بهت میگم هر بار گیر ڪردی بگو، من خیلی قبولش دارم؛ گرهیڪار ِمنم همین باز ڪرد💔 (آخہ خودشم بہ سختـی اجازهی خروج گرفت)
گفتم: باشہ داداش بگو،
گفت: تسبیح داری؟
گفتم: آره،
گفت: بگو "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"...
حتمـا سہ سـالہی ارباب نظر میڪنہ، منتظرتم و قطع ڪردم
چشممو بستم شروع ڪردم:
الهی بالرقیہ سلاماللهعلیها
الهی بالرقیہ سلاماللهعلیها...✨
۱۰تا نگفتم ڪہ یهو گفتن: این پنج نفـر آخرین لیستہ، بقیہاش فـردا‼️،
توجہ نڪردم همینجور ذڪر میگفتم ڪہ یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترڪید با گریہ رفتم سمت خونہ حاضرشم،
وقتی حسین رو دیدم گفتم: درستشد😭، اشڪ تو چشمش حلقہ زد و گفت: "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"...
#شهید_حسین_معزغلامی
🌙📿 ـــــ ـ
دیدھبانها چشم بیدار لشڪر بودند . چشم هایۍ ڪه روزها "گراۍ" دشمن را به خمپارھ ها مےدادند و شب "گراۍ" خود را به خدا !💛(:
• #دیدھبانِ_دل❤️!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـــــ ـ
خوشا به حالتان حاجے ..
شفیعمان باش یاشھیــد العزیز !💚(:
- 1:20 ✈️ -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــــــ ــ
سلام بر او ؛✨
که جان خود را فدای جانان کرد !❤️(:
#حضرت_ارباب💕
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ــــــ ــ سلام بر او ؛✨ که جان خود را فدای جانان کرد !❤️(: #حضرت_ارباب💕
سلام مےدهم
ارباب ِ مظلومم را ؛💔
همانگونه که امام ِ غریبم سلام مےدهند !✨
ــــــــــ ــ
#زیارتناحیهمقدسه🌱
•
.
دم ِ غروب ،
ناگهان از هیئت بیرون دوید و گفت :
همه چیز از روز ِ سوم شروع شد !✨
همهی صداها میان ِ صدایش گم بود ؛
وقتے صدا مےزد : یارقیه ۜ !❤️((:
ــــــــــ ــ
#قنـدانِ_چایِ_روضه💕