فرشای حرم رازدارترینن:)) اونا تموم دردودل ها رو دعا ها و حرفارو شنیدن .... گاهی دلی:جایی می ماند مثلا لا به لای تاروپود فرشی:) حرف دلی بود

تار وپود چادر تو تار وپود زندگیمه (:

تنها نمیزاره

ای مادر همه هستم ‌(:

صد جان فدای آن کسی که ..

•[🌹🌱]• زندگے روزے بہ پایان خواهد رسید خوشا بحال آنان کہ در این هجمہ آخرالزمانے، با مُهر شهادت بہ لقاء پروردگار نائل مےشوند... زمین، زمین جنگ است دشمن مقابل توست یا در کنارت؟ این روزها خود را بہ شهدا بسپار تا راه را گم نکنے… شهید_احمد_مشلب🪴

گفتم : نگرانتیم انقدر موقع اذان تویِ جاده نزن کنار نماز بخونی چند دقیقه دیرتر چی میشه؟! افتادۍ دست کوملھ‌ها چی؟!! خندید ! (: گفت تموم جنگِ‌ما بخاطر همین نمازه ؛ تمام ارزش نمازم توی ِ همین اول‌وقت خوندنشه ..!🌱 شهید_مهدی_زین‌الدین نماز_اول_وقت ▪️◾◼️|

••❤ شهدا توانستند، آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده! شهیدانه🕊

«﷽» «یاحَبیبَ‌مَن‌لا‌حَبیبَ‌لَه»💕 تو غریب الغربایی پس آشنای منم باش٫ فقط گدای تو میشم امام رضای خودم باش🌸 دور و برت همه خوبند فکر گدای بدم باش٫ فقط گدای تو میشم امام رضای خودم باش✨ شهید‌ابراهیم‌هادی🦋

..💙 جمعی از دوستان شهید: باران شدیدی در تهران باریده بود🌧. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد☺️. ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود🥲! شهیدابراهیم‌هادی🦋

همیشه‌باوضوبود؛ -موقع‌شھادت‌هم‌باوضوبود! دقایقی‌قبل‌ازشھادتش‌وضوگرفت‌ و،روبه‌من‌گفت‌: ان‌شاءالله‌آخریش‌باشه...! وآخریش‌هم‌بود💔(:! #شهید_بیضایی🕊