🔰زندگینامه شهید سرلشکر خلبان محمد میر
💐🍃امیر سرلشکر خلبان، شهید محمد میر در اسفندماه 1330 در روستا شهرک شیبآب از توابع شهرستان زابل در خانوادهای کشاورز و متدیّن دیده به جهان گشود. در اوان کودکی پدر بزرگوارش را از دست داد. با دشواری بسیار، تحصیلات مقاطع ابتدایی و متوسطه را به پایان رساند و در هجدهسالگی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در سال 1349 در دانشکدة افسری خلبانی نیروی هوایی ارتش پذیرفته شد.
🌸🍃سال 1350 بهمنظورِ فراگیری علوم و فنون خلبانی به آمریکا اعزام شد و در سال 1352 بهعنوانِ اولین خلبان استان سیستانوبلوچستان دورههای خلبانی هواپیمای شکاری اف– 4 را با موفقیت طی سپری کرد. وی برای ادامة خدمت به وطنش بازگشت و در پایگاههای شکاریِ هواییِ تهران، شیراز، همدان و بندرعباس مشغول به خدمت شد. شهید میر در زمان انجام وظیفه در پایگاه هوایی بندرعباس عهدهدار سمتهای متعددی بود: فرماندهی مهندسی و تحصیلات کل پایگاه، مسئول عقیدتی سیاسی پایگاه، عضو ارشد انجمن اسلامی پایگاه، عضو ارشد جهاد پایگاه، مسئول عملیات گردان پایگاه و همچنین فرماندهی و هماهنگکنندة عملیات هوایی.
🌷🍃با شروع جنگ تحمیلی خود را موظف به دفاع از آسمان ایران اسلامی و خدمت به مردم و انقلاب میدانست. شهید از خلبانان متعهد، شجاع و انقلابی نظام اسلامی بود که ضمن فرماندهی عملیات هوایی، داوطلبانه عملیات برونمرزی را با رشادت تمام انجام میداد و سرانجام این عقاب تیز پرواز پس از چندین بار عملیات پروازی به خاک دشمن و وارد نمودن خسارت چشمگیر و ضربات مهلک بر نیروهای ارتش بعث عراق، هنگام مراجعت از یکی از پروازهای برونمرزی در تاریخ 25 مهر 1359 هواپیمای ایشان در آسمان بصره به آبادان مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.
🌺🍃شهید میر فرزندی مهربان، همسری باگذشت، پدری فداکار و برادری محبوب بودند که همیشه میگفتند: انسان هنگام پرواز در آسمان عظمت خداوند را با تمام وجود احساس میکند.
❣از شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است که به لطف خداوند پسر ایشان دکترای متخصص قلب و عروق و دخترشان کارشناس علوم تغذیه میباشند. موفقیت و کسب افتخارات و توفیقات فرزندان شهید میر، مرهون تلاش و ازخودگذشتگی همسر دلسوز و فداکار ایشان بوده که علاوه بر جایگاه مادر، جای خالی پدر را نیز برای فرزندان بهخوبی پر نمودند و هماینک باعث افتخار خانواده بزرگ ارتش و خویشان هستند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─💝
🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
@shahid_gomnam15
سلام حضرت جانان
من وشش گوشه یتان صبح قراری داریم
دلبری کردن ازاونازکشیدن بامن
نمک سفره ی قلبست سرصبح
السلام ای تن صدپاره ی بی غسل وکفن..
صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
صبحتون حسینی
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ارتش ایران پرورش دهنده
💫مخلصان پاکی است که در
🌺پاسداری از مرزها و مقابله با
💫تجاوزات دشمن
🌺خالصانه انجام وظیفه دارند.
🌺امروز بهانه ایست
💫برای تجلیل از دلاور مردان
🌺و تکاوران نام آور ارتش
💫 که با افتخار در خدمت
🌺بی منت به ملت قرار دارند.
🌺۲۹ فروردین روز ارتش گرامی باد
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـــ۴۲۲ــفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
#سلام_امام_زمانم
جانم فدای نام تو يا صاحب الزمان
قـربان آن مقام تو يا صاحب الزمان
جان ميدهم بخاطر يکلحظهديدنت
دلعاشقِ سلامِ تو يا صاحب الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج☘
@shahid_gomnam15
اے فطرسفردوس
در ایݩ صُبحِحسینــى
از مـا برساݩ
محـضراربابسلامـى
#صلیاللهعلیڪیاسیدالشهدا✋
#صبحتوݩڪربلایی🍃°
@shahid_gomnam15
روحانی شهید سید مجتبی صالحی خوانساری🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۲۳
محل ولادت: خوانسار
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۱/۳۰
محل شهادت: جوانرود کردستان
مزار: قم_گلزار شهدای علی بن جعفر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
@shahid_gomnam15
🔰مختصری از زندگینامه روحانی شهید سید مجتبی صالحی خوانساری
💐🍃شهید در سال۱۳۲۳ در شهرستان خوانسار به دنیا آمد. پدرش سیدرضا و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۴) پرداخت.
امام جماعت بود. سال ۱۳۴۶ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و چهار دختر شد.
شهيد صالحي قبل از انقلاب اسلامي از سال 1342 همراه با امام راحل عليه رژيم ستم شاهي به مبارزه برخواسته و بارها تحت تعقيب و بازداشت قرار گرفت.
ايشان بعد از انقلاب اسلامي نيز با آغاز جنگ تحميلي، مشتاقانه براي دفاع از جبهه اسلام و دفاع از ميهن خود، در برابر كفر به سرزمين جهاد و شهادت شتافت.
و در تاريخ ۱۳۶۲/۱۱/۳۰ به دست عوامل ضد انقلاب در جوانرود كردستان به شهادت رسيد و پيكر پاك و مطهر ايشان در گلزار شهداي علي ابن جعفر (ع) قم و در قطعه چهارم رديف 5 به خاك سپرده شد.
روحش شاد و یادشان گرامی🌹🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━ 💝
🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
@shahid_gomnam15
🌺🍃ماجرای کرامت شهید سید مجتبی صالحی خوانساری بعد از شهادت🍃🌺
《امضای سرخ♥️》
✅ بعد از شهادت آقا مجتبی، مراسم های متعددی از سوی ارگان ها و گروه های مختلف به منظور بزرگداشت ایشان برگزار شد. قرار بود در خوانسار هم مراسمی به همین منظور از سوی فرماندار آنجا برگزار شود. به همین خاطر ما را هم به این مراسم دعوت کرده بودند. دخترهای کوچکم به خاطر درس و مدرسه شان نتوانستند همراه ما به خوانسار بیایند و در قم ماندند.
❣آن روز برای دخترهای من روز عجیبی بوده است. خودشان می گویند در آن روز همه اش احساس می کردند کسی آنها را دنبال می کند. حتی وقتی به گلزار شهدا و نانوایی رفته بودند این احساس را داشتند. دخترم زهرا کلاس اول راهنمایی بود. وقتی به مدرسه می رود، مدیرشان برنامه امتحانات ثلث دوم را بین دانش آموزان پخش می کند و از بچه ها می خواهد که والدینشان آن را ملاحظه و امضا کنند. دخترانم هم با ناراحتی به خانه بر می گردند.
✨بچه ها را به خواهرم سپرده بودم، به همین خاطر شب هم پیش آنها مانده بود.
آن شب زهرا پدرش را در خواب می بیند. از او می پرسد بابا غذا خوردی؟
پدرش می گوید نه بابا، غذا نخوردم.
🌸زهرا می گوید خوب من می روم برای شما غذا بیاورم. پدر می گوید نیازی نیست. برو آن برگه ات را بیاور.
دخترم می گوید کدام برگه؟
پدرش می گوید همان برنامه ای که امروز مدیر مدرسه به شما داد.
زهرا می رود برنامه امتحانی اش را بیاورد، اما هرچه دنبال خودکار آبی می گردد پیدا نمی کند. او می دانست که پدرش هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، به همین دلیل می گردد تا بالاخره خودکار آبی را پیدا می کند و به پدرش می دهد.
☘بعد می رود به آشپزخانه تا برای پدرش غذا حاضر کند. وقتی برمی گردد پدرش را در اتاق پیدا نمی کند، نگران به سمت حیاط می دود و می بیند در حال رسیدگی به باغچه است.
🌱 آقا مجتبی عاشق گل و گیاه بود. زهرا دوباره به آشپزخانه برمی گردد و وقتی غذای پدرش را برایش می برد، می بیند او دیگر در حیاط نیست.
🌤 این بار هراسان و گریان به دنبال او می دود اما هرچه می گردد، پیدایش نمی کند. همین موقع از خواب می پرد. خاله اش برایش آب می برد و آرامش می کند. زهرا دوباره می خوابد.
💐صبح که از خواب بیدار می شود توجهی به خواب شب گذشته اش نمی کند. موقع رفتن به مدرسه که با عجله وسایلش را آماده می کند، ناگهان چشمش به برنامه امتحانی اش می افتد که با خودکار قرمز امضا شده، برگه را به خواهرش نشان می دهد.
خواب دیشب برایش تداعی می شود. با تعجب ماجرا را برای خواهرش تعریف می کند و تاکید می کند که به کسی نگوید.
💥شهید صالحی در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود «اینجانب نظارت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود.
🔸آیت الله خزعلی از دوستان شهید بودند. ایشان از ما خواستند تا مدتی، موضوع را پیش کسی مطرح نکنیم.
علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
ا 💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
@shahid_gomnam15